پس از آن که عمر بن سعد وارد کربلا شد، پیکی نزد امام حسین(ع) فرستاد و از آن حضرت پرسید به چه منظوری به این دیار روی آورده است و امام در پاسخ فرمود: آمدن من به این سرزمین به خاطر دعوت همشهری های شما بوده است که با ارسال هزاران نامه مرا به سوی خود خواندند. هم اینک اگر از ادامه حرکت من ناخرسندید، من اصراری بر آن ندارم و حاضرم برگردم.
عمر بن سعد، پس از دریافت پاسخ امام ، دلگرم و به برقراری صلح و سازش امیدوار شد.
از آن پس میان امام و عمر بن سعد، پیامهای دیگری نیز مبادله کردند که موجب فروکش کردن حساسیتهای ابتدایی و کاستن خصومت طرفین شد.
اما عبیدالله بن زیاد، عامل یزید بن معاویه در کوفه که بر جریان کربلا و نحوه رفتار عمر بن سعد با امام حسین(ع) اشراف و نظارت داشت، حاضر به مصالحه و پایان ماجرا بدون خونریزی نبود و تلاش می کرد این امررا به سمت و سویی دیگر هدایت کرده و اوضاع را سخت و حاد کند .
به همین دلیل هفتم محرم نامه ای برای عمر بن سعد نوشت و به وی دستور داد که بر امام حسین(ع) سخت گرفته، میان وی و آب فرات حائل گردد و نگذارد که آن حضرت و یارانش از رود فرات استفاده کنند، تا در فشار قرار گرفته و تسلیم شوند .
عمر بن سعد که برای حکومت "ری" ، حاضر به انجام هر کاری بود، فرمان عبیدالله را بی درنگ به اجرا در آورد و عمرو بن حجاج زبیدی را با پانصد سوار، مأمور فرات کرد تا از دسترسی یاران امام حسین به شریعه فرات جلوگیری کند.
سپاهیان عمر بن سعد از روز هفتم محرم، با شدت تمام از آب فرات مراقبت کرده و مانع دستیابی یاران امام به آن شدند.
اما با وجود سختگیری و تلاش پیگیر آنان، یاران امام تا شب عاشورا از تاریکی شب استفاده کرده، خود را به رود فرات رسانده و آب خیمه ها را تأمین می کردند. حضرت عباس بن علی(ع)، که در دلیری، غیرت و وفاداری مورد تأیید دوستان و دشمنان بود، در آبرسانی خیمه ها پیشگام و بسیار کوشا بود.
علاوه بر آغاز جلوگیری از دسترسی یاران امام به آب فرات، اتفاق دیگری نیز برای هفتم محرم در منابع تاریخی روایت شده است .
در این روز مردی به نام "عبدالله بن حصین ازدی" که از قبیله "بجیله" بود فریاد زد: ای حسین این آب را دیگر بسان رنگ آسمان نخواهی دید، به خدا سوگند که قطرهای از آن را نخواهی آشامید تا از عطش جان دهی!
امام فرمودند: خدایا او را از تشنگی بکش و هرگز مشمول رحمت خود قرار نده.
حمید بن مسلم میگوید: به خدا سوگند که پس از این گفتگو به دیدار او رفتم در حالی که بیمار بود، قسم به آن خدایی که جز او پروردگاری نیست، دیدم که عبدالله بن حصین آنقدر آب میآشامید تا شکمش بالا میآمد و آن را بالا میآورد و باز فریاد میزد: العطش! باز آب میخورد، ولی سیراب نمیشد. چنین بود تا به هلاکت رسید.
حمیدبن مسلم وقایع گزار و از راویان کربلا و یکى از لشکریان عمربن سعد بود که روز عاشورا پس از شهادت امام حسین، بر سر آتش زدن خیمهها با شمر مجادله داشت. وی از جمله گروهى بود که سر مبارک سیدالشهداء را به کوفه بردند. در لشکر توابین هم حضور داشته و به قولى از اصحاب امام سجاد (ع) بوده است. بیشتروقایع کربلا درتاریخ طبرى و برخى منابع دیگر از قول او نقل شده است.
نظر شما