آری باید عاشق حسین(ع) باشی و روزها را به تمنای نیاز عارفانه ات با او سر کنی تا بتوانی سالیان سال قبای عاشورایی اش را به تن کنی و بشوی راوی فصل به فصل زندگی اش و چقدر باید حضورت در واقعه عاشورا معنی دار باشد تا قدرت بیان لحظه های این حادثه عظیم تاریخ شیعه را داشته باشی.
آنقدر باید خالص و مخلصش باشی تا لیاقت بازی نقشش را بیابی! نمی دانم چقدر ارادت می خواهد تا فقط و فقط اجازه یابی در سال یک روز تو حسین(ع) باشی و خاطره او و یارانش و هر آنچه در عاشورا بر آنها گذشته را به روی چشم نظاره گران زنده کنی و به تصویر بکشی.
حاج اسماعیل اخلاقی هم عاشق بود. عاشق حسین(ع) و یارانش، حیران و سرگشته زخمها و دلسوخته کودک شیر خواره اش.
حاج اسماعیل 65 سال از عمرش را بی تاب آمدن روز عاشورا بود، تا قبایی به نشان امام حسین (ع) بر تن کند و با آهنگ شعر گونه تعزیه از مظلومیتهای او بگوید، اشک بریزد و دلها را به حسین(ع) و یاران باوفایش نزدیک کند.
آری حاج اسماعیل 20 سال با ارادتی که به امام حسین(ع) داشت نقش امام را در مراسم تعزیه که هر سال با شکوه خاص و سنتی دلنشین در روستای تن کمان واقع در 15 کیلومتری شهر هشتگرد برای مردم روستا بازی کرد و آنها را در لحظه های واقعه عاشورا بی تاب کرد.
و امسال هم او لیاقت داشت لباس حسین(ع) را بر تن کند و آنقدر در عشق حسین(ع) غرق شود تا جانش را به پروردگار تسلیم کند.
چه با عظمت است که برای حسین(ع) بگریی و قبا به تن او باشی و ظهر عاشورا وقتی در نقش او تشنه لب شهید می شوی به واقع چشم بر روی دنیا ببندی. حاج اسماعیل هم مرگ اینچنینی داشت. او درست ظهر عاشورا میان تعزیه خوانی در نقش حسین (ع) از دنیا رفت گویی تنها آرزویش همین بوده که در صحنه عاشورا دل از دنیا بگیرد.
نظر شما