نشست نقد و بررسی فیلم سینمایی "تنها دوبار زندگی میکنیم" با حضور عوامل این پروژه در خبرگزاری مهر برگزار شد، در این نشست بهنام بهزادی کارگردان، نگار جواهریان و علیرضا آقاخانی بازیگران، منصوره یزدانجو مدیر هنری، علیرضا سرتیپی پخشکننده و حمیدرضا لوافی تدوینگر درباره ویژگیهای این فیلم سینمایی صحبت کردند.
* خبرگزاری مهر، گروه فرهنگ و هنر: یکی از مهمترین وجوه کار در کنار طراحی هنری، تدوین این فیلم است که غیرتداومی است وپرشهایی دارد، شما از ابتدای نگارش فیلمنامه با بهنام بهزادی همکاری داشتید و به نظر میرسد ظرفی را آماده کردید تا مظروف در آن قالب ریخته شود.
حمید رضا لوافی تدوینگر: بله، از ابتدای نوشتن فیلمنامه من با آقای بهزادی همکاری داشتم و فرمی را که ایشان برای ساخت فیلم در نظر داشتند، از قبل با آن آشنا بودم و با توجه به رفاقت چند ساله که با هم داریم با ذهنیت وی کاملا آشنا بودم.
* قبلاً با آقای لوافی در کارهای مستندتان همکاری داشتید؟
بهنام بهزادی : من و آقای لوافی دوستان دوران دانشکده هستیم و در تمام کارهایی که با هم انجام میدادیم با یکدیگر مشورت داشتیم. قبل از ساخت "تنها دو بار زندگی میکنیم" من فیلم کوتاهی ساخته بودم که فیلمنامهاش را حمید نوشته بود و آن کار را با هم مونتاژ کردیم. ایده اولیه مونتاژ فیلم از آن کار کوتاه میآید. این شکل پرشها(جامپ کاتها) و فرم روایی که در فیلم میبینیم همگی از آن فیلم کوتاه شکل گرفت.
* روایت غیرخطی فیلم و فرم آن شبیه فیلمهایی مثل "بابل"، "21 گرم" و "داستان عامه پسند" است با این تفاوت که این نوع روایت فیلم در خدمت یک قصه واحد است و برای استفاده خلاقانه از داستان فیلم کمک میکند. اگر فرم دیگری در این فیلم مورد استفاده قرار میگرفت ممکن بود روایت جذابیتهای لازم را نداشت. چطور به این فرم رسیدید؟
بهزادی: داستان اولیه فیلم از ابتدا مشخص بود.
* من جایی خواندم که برای نوشتن خلاصه داستان خطی فیلم با مشکل روبرو بودید. چون داستان بر همین شکل نوشته شده بود.
بهزادی: این قصه، ورسیونهای متعددی داشت. تقریباً اولین ورسیون فیلمنامه که شامل قصه بود، وقتی آماده شد و شکل کامل خود را پیدا کرد، بحث فرمی داستان پیش آمد که علاوه بر تاثیری که داستان و شخصیتها میتوانند بر روی مخاطب بگذارند، تاثیری که فرم نیز بر مخاطب بسیار مهم است. خود شخصیت سیامک همان ابتدا ما را متوجه میکند که فرم روایت داستان چگونه باید باشد. آدمی که به ته خط رسیده و به دنبال گذشتهاش است به ما این نشانه را میداد که من را در چه فرمی باید به لحاظ فیلمنامه و یا کارگردانی روایت کنید.
لوافی: من به عنوان تدوینگر فیلم وقتی سکانسی که سیامک در برف راه میرفت را میدیدم به این فکر میکردم که ذهنیت بعدی شخصیت داستان چیست و قرار است چه چیزی را به ما نشان بدهد و کجای زندگی او را قرار است ببینیم. خود این شخصیت به ما میگوید که تلاطم ذهنی وی را چگونه روایت کنیم. این شکل روایت را حداقل برای من که خود فیلم را تدوین میکردم، شخصیت در اختیارم میگذاشت.
* این روایت معکوس در سینمای ایران هم بارها و بارها به شکلهای مختلفی تجربه شده اما در این فیلم به خاطر ذهن آشفتهای که سیامک دارد، اگر قرار است مخاطب ابتدا و انتهای یک سکانس را چند بار ببیند، به شخصیت پردازی سیامک باز میگردد و چون شما از اول در کنار کارگردان حضور داشتید این شخصیت پردازی برای تدوین فیلم به شما خیلی کمک کرده است.
بهزادی: فرم کلی تر، یعنی جابجاییها، رفت و برگشتها در فیلمنامه وجود داشت. کاری که ما بعداً در مونتاژ میخواستیم انجام دهیم را من با حمید در بخش ابتدایی یعنی فیلمنامه تا حدودی انجام دادیم. همین جا از محمدحسن شهسواری یاد میکنم که در تمام این مراحل با ما بودند و خیلی دقیق به ما مشاوره میدادند. این نوع فرم روایت بیشتر یک جور احساس نیاز برای شخصیتهای فیلمنامه بود. ما در مرحله فیلمنامه برای اینکه کامل کننده مفهومی باشیم که در اثر است و برای عمق بخشیدن به فیلم، احساس کردیم به یک جابجایی و یا ترفند فرمی نیاز داریم.
* در مورد این فیلم میتوان گفت که نوع روایت با نوع فرم کاملاً هماهنگی دارد؟
بهزادی: ما نهایت تلاشمان را برای این فیلم انجام دادیم. یک بخشی از این موفقیت به نوع تدوین که شامل تدوین درون سکانسی و جامپ کاتهای پیاپی میشود و بخشی نیز به روایت غیرخطی بر میگردد که به فیلمنامه مربوط است. در مرحله نگارش فیلمنامه با حمید درباره تمام این مسایل صحبت شده بود و درباره تمام ایدههای از قبل فکر شده بود.
* در کل فیلم با یک نمای نقطه نظر سیامک روبرو هستیم ولی این مسئله برای مخاطب خسته کننده نیست. ممکن است در ابتدای فیلم مخاطب کمی سر در گم شود که فیلم از ذهن سیامک روایت شده، ولی بعد با آن همراه میشود. برای رسیدن به این ادراک ذهنی باید تمهیدات مناسبی اندیشیده تا مخاطب را پس نزند و یا خسته نکند.
لوافی: به نظر من این تلاطم خیلی جذاب است. زمانی که حدود 26-25 سالم داشتم، نزدیک بود در دریا غرق شوم و همیشه حسم موقع تدوین کار همان وقتی حس غرق شدن بود، که خط افق جلو چشم من پایین و بالا میرفت و خانوادهام داشتند تلاش میکردند که مرا نجات دهند و در آن زمان تمام زندگی من در یک لحظه جلوی چشمهایم نمایان میشد و تمام زندگیام را مونتاژ شده و جامپ کات شده دیدم و فکر می کنیم این موضوع در مورد سیامک نیز صدق میکرد.
از آنجایی که سیامک راوی داستان بود سختیهایی را نیز برای ما به وجود میآورد. چون تمام فیلم از زاویه دید سیامک روایت میشد و ما نمیتوانستیم جلوتر از او حرکت کنیم. اما با وجود این محدودیتها جامپ کات دنیای وسیعی از خلق لحظات ناب جلوی ما قرار میداد و جذابیت این فیلم برای من این بود که در آن بینهایت جای قطع(کات) وجود داشت و هر نقطه ای را میخواستیم میتوانستیم کات کنیم و حس جدیدی را به فیلم القا کنیم.
بهزادی: زمانی که من مونتاژ اولیهای را که آقای لوافی انجام داده بودند را دیدم، یک لحظه احساس کردم که این فیلم چقدر برای من تازه است و انگار شخص دیگری آن را ساخته و من حتی زمانی که با بایرام فضلی فیلمبردار فیلم بخشهایی از آن را دیدم، او از همه ما بیشتر از کار جا خورد و تصور نمی کرد که جامپ کات بتواند چنین کارکردی داشته باشد.
- - - - - - - -
ادامه دارد
نظر شما