۲۱ مرداد ۱۳۸۳، ۸:۳۰

گزارش خبرگزاري مهر از حاميان جنايتكار مخوف قرن بيستم ؛

آنان كه در تجهيز صدام كوشيدند

آنان كه در تجهيز صدام كوشيدند

به راستي چه كساني در تجهيز و تسليح صدام، اين ديكتاتور مخوف قرن 20 نقش داشته‌اند؟

گروه دفاع مقدس خبرگزاري مهر : هنگامي كه مراحل پاياني عمليات كربلاي 5 با رمز يا زهرا(س) انجام گرفت، بسياري از كارشناسان نظامي ايران بر اين باور بودند كه مهندسي و ماشين نظامي عراق تا سال‌هاي سال، ديگر قادر به ايستايي نخواهد بود. اما هنوز يك سال از اين عمليات در شلمچه نگذشته بود كه آمار‌ها و ارقام و هم چنين توان نظامي حزب بعث، چيزي خلاف اين نظر را آشكار مي‌ساخت. به راستي چه كساني در تجهيز و تسليح صدام، اين ديكتاتور مخوف قرن 20 نقش داشته‌اند؟ براي آن كه عمق همياري با ديكتاتور سياه عراق آشكار شود به اين آمار مي‌توان استناد كرد.

در آوريل 1988( ارديبهشت 1367) يك نشريه ايتاليايي به نام «اسپرسو» درباره موازنه نابرابر نظامي ايران و عراق، آماري را منتشر ساخت. اين آمار چنين بود. ارتش ايران: 665 هزار نفر - عراق: 800 هزار نفر/ تانك ايران: 1050 دستگاه - عراق: 7000 دستگاه / توپخانه ايران: 600 قبضه - عراق: 5600 قبضه / هواپيما ايران: 200 فروند - عراق: 500 فروند

اين آمار در حالي منتشر ‌شد كه هنوز به پايان جنگ ايران و عراق 3 ماه باقي مانده بود. دنياي غرب بر اين باور بود كه تنها عامل باز دارنده قواي با ايمان و بسيجي ايران، تسليحات روز و مدرن شرق و غرب است. در حقيقت نخستين درگيري مشترك بلوك شرق و غرب با يك كشور پس از سقوط هيتلر در آلمان، ميجي در ژاپن و موسوليني در ايتاليا، در نقطه مرزي ايران و عراق ظهور يافت.

مجله سياست دفاعي در شماره چهارم خود، در گزارشي از كمك‌هاي بلوك شرق و غرب به عراق، چنين آورده است: «نيرو‌هاي مسلح ارتش عراق در نتيجه فروش عظيم تسليحاتي توسط اتحاد شوروي و قدرت‌هاي عربي، در مدتي كمتر از دو سال سيستم‌هاي تسليحاتي خود را به بيشتر از 40 درصد افزايش دادند. در آستانه بازپس‌گيري «فاو» در آوريل 1988، يعني ارديبهشت 1367، ارتش عراق حدود 5 هزار دستگاه تانك، 4500 نفربر زرهي، 5500 عراده توپ، 420 فروند هلي‌كوپتر و 720 هواپيماي جنگنده و بمب‌افكن آماده براي عمليات در اختيار داشت. اين خيل عظيم سيستم‌هاي تسليحاتي، با حداقل 300 فروند موشك زمين به زمين اسكاد بي‌، ساخت شوروي تجديد ساختار شده توسط آلمان‌ها و مقادير زيادي مهمات شيميايي توليد به اتكاي فن‌آوري صادراتي آمريكايي ـ اروپايي تكميل مي‌شد.

حكومت بغداد با كسب اين مقادير عظيم از جنگ افزار‌هاي مدرن متعارف و غير متعارف، توانست استعداد نيرو‌هاي زميني ارتش خود را از 27 لشگر در سال 1986 يعني 1365، به 50 لشكر در سال 1988 يعني 1368، به دو برابر افزايش دهد. اين امر نمايان گر رشد واقعي در ساختار نيرو و توانايي‌هاي عملياتي صدام حسين بود و در جهت تغيير موازنه استراتژيك كلي منطقه خليج‌فارس گام مهمي به شمار مي‌رفت». به راستي اين همه هم ياري و هم راهي با يك كشور براي چه هدفي دنبال مي‌شد؟ در حالي كه بيش از 80 كشور به صورت رسمي و غير رسمي عراق را ياري مي‌دادند. جمهوري اسلامي ايران حتي از داشتن حق خريد سيم خاردار كه يك وسيله غير نظامي به شمار مي‌رود، محروم بود. اين در حالي بود كه كشور‌هاي مهم دنيا چون آمريكا، انگليس، فرانسه، شوروي و آلمان، رسماً خود را وقف خدمت به عراق كرده بودند. اين خدمات جداي از سرازير شدن پول‌هاي نفت كوتوله‌هاي خليج‌نشين عرب بود.

در طول سال‌هاي جنگ، كشور‌هاي عربي منطقه با نام نهادن صدام به عنوان «سردار و فاتح قادسيه»، «افتخار عرب» و «صلاح‌الدين ايوبي زمان» ميليارد‌ها دلار كمك بلا عوض به حكومت صدام و رژيم صدام نمودند. يكي از فرماندهان جنگ در همين رابطه مي‌گويد: «در بسياري از عمليات‌ها نظير خيبر، والفجر 8 و كربلاي 5، حقيقتاً ماشين نظامي عراق از هم پاشيده شد؛ اما به چند ماه نمي‌كشيد كه صدام پس از هر كدام از اين عمليات‌ها، با امكانات بيشتر و جديدتر وارد منطقه مي‌شد. اين مسأله حاصل نمي‌شد جز با پول عرب‌هاي منطقه و حمايت‌هاي غرب و شرق». روال حمايت غرب و شرق از صدام، تنها به دوران جنگ عراق و ايران محدود نشد و پس از پايان جنگ هم اين روند ادامه يافت. عراق افتخار ژاندارمي منطقه، يعني همان عنوان«مترسك» و «سگ ‌هار دست‌آموز» را براي حكومت غرب كسب كرده بود. در اين ميان بر اساس اسناد معتبر، انگليس و آمريكا بيشترين نقش را در تجهيز صدام پس از جنگ ايران و عراق داشته‌اند.

در كتاب «غرب چگونه عراق را مسلح ساخت»، در فصل 16 چنين آمده است: «… در شرايطي كه سرانجام ايران رسماً پذيرش قطعنامه پذيرش 598 را به سازمان ملل اعلام كرده بود، وزارت بازرگاني آمريكا به روال سابق، هم‌چنان با صدور تكنولوژي پيشرفته آمريكا به كارخانه‌ها و تأسيسات اسلحه سازي عراق موافقت مي‌كرد. مروري بر پروانه‌هاي صادر شده از سوي اين وزارت خانه در هشت ماهه پس از كشتار «حلبچه»، حاكي از تحويل مداوم تجهيزات كشتِ ويروس، قارچ و تك يافته‌‌اي به آژانس انرژي اتمي عراق، تحويل دنده‌هاي الكترونيكي و ابزار‌هاي ماشيني دكاره به مركز توليد موشكي «سعد ـ 16»، كارخانه توليد بمب «بدر»، كارخانه صنايع موشكي صدام، ‌كارخانه‌هاي الكترونيك دفاعي منصور و صلاح الدين و مجتمع تسليحاتي عظيم «تاجي» است.»

در همان سال‌ها، انگليس و آمريكا به خوبي دريافته بودند كه كشور جنگ افروز عراق چگونه مي‌تواند سرمايه داران و كارخانه‌هاي اسلحه ساز آن‌ها را از خطر ورشكستگي نجات دهد و حكومت‌هاي عرب منطقه را از ترس صدام مجبور به خريد تسليحات از آنها سازد. وزارت بازرگاني آمريكا در همين رابطه اعلام داشت: «با پايان يافتن جنگ عراق و ايران، اكنون عراق بازار خوبي براي تاجران آمريكايي است.» آن چه كه بيشتر باعث رونق صنايع كشتار جمعي آمريكا مي‌شد، انتقال آن به حكومت بعثي عراق بود. سلاح هاي كشتار جمعي علاوه بر بالا بردن قدرت تخريبي قواي نظامي عراق، حكومت‌هاي منطقه را نيز بيش از پيش در هراس از اين سگ‌ هار فرو مي‌برد. از اين رو شركت‌هاي آمريكايي به معامله‌اي عظيم دست زدند.

بر اساس منابع موجود، در ماه ژوييه 1988 يعني اوايل مرداد 1367 هجري شمسي و دقيقاً 3 روز پس از پذيرش قطعنامه توسط ايران، شركت نفتي «بچتل» كه كارگزار آن «جرج‌ شولتز» سمتِ وزير خارجه آمريكا را بر عهده داشت، قرار دادي به مبلغ يك ميليارد دلار با وزارت صنعت و صنايع نظامي ژنرال «حسين كامل» ـ داماد صدام ـ در بغداد منعقد ساخت. به موجب اين قرار داد، بچتل طراحي و ساخت يك مجتمع پتروشيمي نزديك «المسيب» در جنوب بغداد را به عهده گرفت. حسين كامل و ژنرال «عامر السعدي» در نظر داشتند. در مجتمع مزبور با نام P.C.2 گاز خردل و اكسيد اتيلن توليد كنند. اكسيد اتيلن در توليد سوخت موشك مورد استفاده قرار مي‌گرفت. انگلستان نيز از قافله دنياي غرب عقب نماند و براي يافتن جاي پا در عراق و تجهيز حكومت خونخوار بعثي به سلاح هاي پيشرفته، تقلا و كوشش خود را پس از پايان جنگ آغاز نمود.

پس از پايان جنگ، حكومت سلطنتي انگلستان بر آن بود تا به هر شيوه‌اي وارد بازار اسلحه عراق شود. دقيقاً چند ماه پس از پايان جنگ ايران و عراق، «آلن كلارك» وزير دفاع انگلستان، معاون خود «ديويد هيتي» را به سوي بغداد روانه ساخت. «هيتي» كاري نداشت جز آن كه مواضع لندن را براي عراقي‌ها آشكار سازد. عراقي‌ها خوب مي‌دانستند كه بريتانيا در طول جنگ با ايران، چگونه بعثي‌ها را ياري دادند. صدام حسين، عاشق و شيداي كار آمدي محتاطانه و توانايي‌هاي پنهاني و احتياط كاري‌هاي انگليسي‌ها بود. آقاي «هيتي» معاون وزير دفاع بريتانيا چنين مي‌گويد: «تمام تلاش‌مان را به خرج داديم تا رابطه را گرم نگه داريم. طي جنگ هشت ساله صدام عليه رژيم تهران، به طور متوسط هر سال 40 خلبان نظامي عراقي در پايگاه نيروي هوايي سلطنتي بريتانيا، آموزش مي‌ديدند و شركت‌هاي خصوصي نظير هواپيمايي C.S.I هم بر اين دوره‌ها نظارت داشتند.»

لندن نه تنها در جنايات صدام شريك بود، بلكه خود را در كنار او در برابر ايران مي‌ديد. از همين رو از نخستين روز‌هاي جنگ ايران و عراق، سيگنال‌هايي مثبت براي همكاري با عراق را روانه ساخت. صدام به خوبي اين سيگنال‌ها را مي‌شناخت. او دست‌آموز سرويس‌هاي جاسوسي خود آنها بود. در سال 1983 يعني دو سال پس از آغاز جنگ عليه ايران، آمريكا طرح خصمانه‌اي را براي در تنگنا قرار دادن ايران تهيه كرد. اين طرح كه با نام «استانچ» يك تحريم تسليحاتي كامل را عليه ايران در بر مي‌گرفت، قواي ايراني را به مرور زمان دچار ضعف نظامي مي‌نمود. لندن به خوبي مي‌توانست نقش روباه صفتانه خود را ايفا كند. اين همان سياست مكارانه لندن بود كه نه خود را در برابر ايران قرار مي‌داد و نه عراق را از خود دور مي‌ساخت. صدام نيز به هم اين سياست رضايت كامل داشت. بدين روي لندن، به تهران اجازه داد تا در خيابان ويكتوريا دفتر خريدي باز كند. تهران در اين دفتر مي‌توانست روابط تجاري خود را با دلالان و تجار اسلحه و امكانات مورد نيازش در جنگ بر قرار سازد. اين دفتر درست و در همه لحظات، تحت نظارت جاسوسان و مراقبان پليس مخفي بريتانيا بود. اسكاتلند يارد شبانه روز تمامي مكالمات و گفتار‌هاي اين دفتر را شنود مي‌كرد.

اكنون آشكار شده است كه حكومت بريتانيا از طريق M.I.5 سازمان اطلاعاتي خود تمامي حركات ايراني‌‌ها را ثبت و در اسرع وقت، كليه اطلاعات و اسناد مهم مربوط به خريد اسلحه‌هاي اروپايي و امكانات غربي را مستقيماً به برادر ناتني صدام و رييس سازمان اطلاعاتي عراق؛ «برزان التكريتي» مي‌فروخته است.

اين روابط خاص و پنهاني و فروش اطلاعات محرمانه به هم اين جا ختم نمي شد. از خدمات بسيار ارزشمند بريتانيا به حكومت ديكتاتور عراق در طول جنگ، آن بود كه «برزان» و فرماندهان سرويس خدمات هوايي ويژه (S.A.S) در انگلستان را به هم ديگر نزديك نمود. اين سازمان در يك قرارداد محرمانه، متعهد شد تا واحد‌هاي ويژه هوابرد عراق را در پايگاه فوق سري جزيره‌اي در رود دجله آموزش دهد. گذر تاريخ بسياري از برگ‌هاي دفتر سياه و كارنامه پر جنايت دنياي غرب، به ويژه آمريكا و انگليس را تورق خواهد كرد. هنگامي كه صدام در برابر دوربين‌هاي رسانه‌هاي دنيا ايستاد و گفت:‌«تنها در فاو ده‌ها هزار جوان عراقي را به كام آتش حمله ايراني‌ها فرستادم و سپر گوشتي‌عرب‌ها ساختم تا خيالشان از ايراني‌هاي مجوس! در امان باشد»، هيچ كسي نمي‌دانست كه چه كسي صدام را تشويق و حمايت مي‌كند تا جوانان بيگناه عراق را به كام مرگ فرستد. امروز همه دنيا به خوبي دريافته‌اند كه حاميان و دست پروردگان صدام چه كساني بودند.

هنگامي كه سخنان صدام پس از اشغال كويت در رسانه‌ها پخش شد، مردم دنيا به دنبال پاسخ پرسش ذهن خود بودند. صدام چنين گفت: «شيوخ خليجي درباره آن به اصطلاح كمك‌هايشان به حكومت‌ ما در طول جنگ با ايران، خيلي سر و صدا مي‌كنند. ما هيچ ديني به اين يهوديان خليجي نداريم و جنگ را تنها با كمك خودمان به پايان برديم و با مدد بازوان تواناي مردان‌مان و فداكردن افرادمان». وقتي خبر‌گزاري آمريكايي آسوشيتدپرس در گزارش خود از رياض واكنش «ملك فهد» پادشاه عربستان به سخنان صدام را انعكاس داد، مردم دنيا پاسخ خود را يافتند. «ملك فهد» چنين گفته بود: «اقدامات تجاوز كارانه رهبر عراق در اشغال كشور كويت و سخنان اخير او، نشان گر ناسپاسي نسبت به حمايت‌هاي نظامي عربستان و كشور‌هاي عرب برادر در خليج فارس از او در طول جنگ هشت ساله‌اش عليه ايران است. اگر عراق مي‌گويد: در آن هشت سال جنگ، افراد خود را فدا كرده‌ است، ما نيز با پول، سلاح هاي پيشرفته و همكاري بين‌المللي در اين فداكاري سهيم بوده‌ايم. چگونه صدام مي‌تواند همه اين‌ها را فراموش كند و سعي در از بين بردن حقايق نمايد؟»

وقتي عمر ياقوت، سفير كويت در عربستان گفت:‌ «صدام فردي دروغ‌گو و كافر است.ايران صدام را خوب شناخته و در مورد حمله عراق به كويت، بار‌ها به ما اخطار داده بود، اما ما در اين مورد گوش شنوايي نداشتيم»، همه كارشناسان هشدار‌هاي حضرت امام خميني(ره) به رهبران عرب را به ياد آوردند كه آنچه، آن پير روشن ضمير، از صدام و روابط او با دنياي كفر مي‌ديد، ديگران  نمي ديدند.

امروز اگر چه صفحات تاريخ مكتوب قرن با تمام نامردي‌ها و بي مهري‌ها و دروغ‌ها نگاشته شده است، اما تاريخ حقيقي توسط غريب‌ترين مردان انقلاب و مظلومان مقتدر سرزمين‌مان در حافظه‌ها و سينه‌هاي توده‌‌هاي محروم عالم نگاشته شده است. صدام رفتني بود و رفت و سياهه سوابقش امروز بر همه آشكار شده است. دور نيست تا آفتاب حقيقت از پس ابر برون آيد و آنچه كه تا كنون ناديدني بوده است، به ديده آيد. ديناي غرب در روشنايي حقيقت، چه كاري جز واژگونه خفتن در پس تاريكخانه وجودش خواهد داشت؟

کد خبر 102527

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha