فیلم سینمایی «شاعر زبالهها» که هم اکنون بر پرده سینماهاست حکایتی درباره شعر، عشق و زندگی است. «شاعر زبالهها» تجربه نخست «محمد احمدی» در مقام کارگردان است که با وقفه ای چهار ساله رنگ پرده را می بیند. احمدی در اولین تجربه سینمایی خود که از سال 84 آماده نمایش بود به سراغ سوژه ای رفته است که نمونه اش را کمتر در سینمای ایران سراغ داریم. گفتگوی خبرنگار مهر با محمد احمدی را در ذیل می خوانیم.
*خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و هنر : از ایده اولیه شکل گیری «شاعر زباله ها» بفرمایید.
- محمد احمدی : ورود من به عرصه هنر و سینما به واسطه تحصیل در رشته عکاسی بود و بعد وارد حیطه فیلمبرداری و مدیریت تولید شدم هرچند در اصل علاقه و دغدغه اصلیام همیشه کارگردانی و ساخت فیلم بود. سرانجام در سال 82 تصمیم گرفتم به شکل جدی به کار مورد علاقه ام بپردازم .فیلم هم توسط موسسه کارنامه تهیه شد و بازیگران هم از همین موسسه انتخاب شدند.
- به طور کلی این طرح به روحیه و حال و هوایم نزدیک تر بود. عشق پاکی که از میان زبالهها بر می خواست و همچنین اینکه قهرمان قصه از سطح طبقاتی پایین جامعه انتخاب شده بود برایم بسیار جالب بود. از سوی دیگر فضای سیاسی ـ اجتماعی حاکم بر قصه و پرداختن به مقوله عشق همگی در راستای علایق و دیدگاهم بود و مجموع این عوامل برای ساخت این فیلم قانع ام کرد.
- قطعا اگر فیلم همان چهار سال پیش اکران می شد بسیار بهتر بود اما با این وجود سعی کردیم که فیلم تاریخ مصرف نداشته و در هرزمانی که دیده میشود تازگی خودش را حفظ کند. از این رو در فیلم به مکان و تاریخ خاصی اشاره نمیشود و حتی شخصیتهای داستان نیز فاقد اسم هستند. به هرحال آفت اصلی بعضی از فیلمها این است که با گذشت زمان تازگی خود را از دست می دهند اما فکر میکنم که این اثر از این لحاظ با مشکلی روبرو نبوده و با وجود گذشت چهار سال باز هم با مخاطب ارتباط برقرار می کند.
- قطعا همینطور است. فضای سیاست زده در هر زمان و مکانی می تواند اتفاق بیفتد و این مختص به جامعه ما نیست. فیلم تا کنون در 30 جشنواره مختلف در خارج از کشور به نمایش درآمده و برایم بسیار جالب بود که مردم اکثر این کشورها به راحتی با فیلم ارتباط برقرار کرده و با فضای سیاسی حاکم بر فیلم آشنا بودند.
- این به نوع نگاه تماشاگر بستگی دارد اما به نظرم هر کارگردانی هر پلان و نمایی را که میگیرد نسبت به آن نگاه و تفکری دارد. از طرفی میخواستم اگر نمادی باشد از خود فیلم بیرون نزند و رو نباشد. شخصا معتقدم که نماد باید در خدمت فرم و محتوا باشد.
- به نظرم مقولات مطرح شده در فیلم از جمله عشق، سیاست و معضلات اجتماعی به نوعی همپوشانی داشته و در واقع مکمل یکدیگر هستند. این مقولات به صورت منفک از هم در نظر گرفته نشده اند چرا که به طور کلی تمامی این مقولات دارای پیچیدگی های خاص خود هستند. به نظرم مطرح شدن این حجم از نمادها و اشارات سیاسی و اجتماعی لازم و کاملا در راستای پیشبرد قصه بوده است. گنجاندن این نمادها در اثر به این دلیل بوده که بگویم عشق نافرجام شخصیتهای اصلی داستان در دل همین فضای سیاست زده اتفاق افتاده و به طور کلی منفک از شرایط جامعه نیست. بیشک کمرنگ شدن این اشارات به فیلم لطمه میزد.

- قطعا کار با هنرپیشههای حرفهای میتوانست راحتتر پیش برود اما از آنجا که فیلم حالت واقع گرایانه دارد انتخاب بازیگران نیز دقیقا منطبق بر فضای فیلم صورت گرفت. از همان ابتدا با مشورت و نظر پرویز پرستویی به عنوان مشاور هنری فیلم به این نتیجه رسیدیم که از بازیگران حرفهای استفاده نکنیم چرا که باورپذیری شخصیتها نزد مخاطب کاهش پیدا میکرد. بنابراین به جز لیلا حاتمی، سایر بازیگران در آن زمان تجربه نخست خود را پشت سر می گذاشتند. تهیه کننده فیلم موسسه کارنامه بود و بازیگران هم از همین موسسه انتخاب شدند.
- وقتی فیلمنامه را خواندم اولین چهرهای که برای این نقش به ذهنم رسید خانم حاتمی بود. با وی صحبت کردم و به او گفتم اگر بازی در این فیلم را قبول نکند اصلا آن را نخواهم ساخت. حالا هم معتقدم هیچ فرد دیگری غیر از لیلا حاتمی برای آن نقش مناسب نبود.
هنگام نگارش فیلمنامه درباره رفتگران تحقیق کردم . در آن روزها با رفتگرهای زیادی صحبت کردم تا با اخلاق، رفتار، سواد و شخصیت شان آشنا شوم. اتفاقا در خلال همین تحقیقها با شخصیتهای جالبی آشنا شدم. برای مثال دانشجویی را دیدم که برای امرار معاش و بدون آنکه کسی مطلع شود به این شغل میپرداخت. آشنایی با این آدمها برایم بسیار مهم بود چرا که موجب شد تا خودم به شخصیت اصلی قصه که رفتگری علاقمند به شعر و ادبیات است اعتقاد داشته و این کاراکتر برایم باورپذیر باشد.
- از همان زمان نگارش فیلمنامه شیوه روایت را نیز به این گونه انتخاب کرده و می دانستم که این قصه با چه فرمی باید روایت شود. شخصا شیوه روایت اول شخص را بسیار میپسندم و می خواستم فیلم اولم را آنگونه بسازم که دوست دارم. می خواستم نریشن داشته باشد که محقق شد و در کل سعی کردم تمام نکاتی که در ذهنم میگذشت را در شیوه ساخت به کارگیرم. فکر می کنم شیوه اول شخص بسیار راحتتر است و با مخاطب ارتباط برقرار می کند . خوشبختانه الان هم که فیلم را تماشا می کنم از نتیجه کار راضی هستم. به طور کلی واقع گرایی موجود در فیلم که به نوعی مثل زندگی است این شیوه روایت را نیز طلب می کرد.
-بله درست است. دختری که از نامزدش خبر ندارد، رفتگری که عاشق دختری از طبقه بالاتر از خود است و از او زیباتر است. حتی افراد دیگری هم که در جمع هستند هم تنهایند. بی شک در فضای سیاستزده و مدرن کنونی آدمها ناخودآگاه به سمت تنهایی پیش میروند و به دلیل همین فضای مسموم حتی در ابراز عشقشان نیز ناتوانند. فیلم در واقع حکایت فردی است از دل سیاهی ها نور عشق را می یابد هرچند که باز هم مجالی برای ابراز عشق پیدا نمی کند. از سوی دیگر به دنبال آن بودم که نشان دهم هیچ کس و هیچ چیز سر جای خودش نیست و شاید این رفتگران اکنون باید در جایگاه و شیوه دیگری روزگار می گذراندند.
- به هرحال مخاطب می تواند هر برداشتی از یک فیلم داشته باشد اما شخصا پایان غیر متعارف فیلم را دوست دارم. فکر می کنم ابراز نشدن عشق و یا عشق یک طرفه تاثیر به مراتب بیشتری بر مخاطب داشته باشد. از ابتدا هم مشخص است که عشق رفتگر به دختر به جایی نمی رسد و سکانس پایانی نیز در امتداد همین منطق است.
- بله درست است. برای من انسان و جغرافیای شهری که در آن زندگی میکند، به لحاظ اینکه چطور در روح و نگاهش تاثیر میگذارد و کلاً ارتباطی که آدمها به قصد پر کردن تنهایی با یکدیگر برقرار میکنند اهمیت زیادی دارد. تنهایی، روابط اجتماعی و در بعدی وسیعتر خصلتها و درونیات انسانی همواره دغدغه اصلی من بوده و وظیفه خود میدانم که به عنوان یک فیلمساز به این مباحث بپردازم.

* تکرار سکانس شادی شبانه رفتگران در طول فیلم به چه دلیل بود؟
- مسیر ثابتی که دختر هر روز طی می کند، جمع آوری زبالهها توسط رفتگران و شادی تکراری آنها در زمان استراحت و حتی ملودی یکنواخت موسیقی که با حضور دختر تکرار می شود همگی حکایت از روزمرگی زندگی دارد.
- چون کار اولم بود ترجیح دادم که تمرکز اصلیام را بر کارگردانی باشد و فیلمبرداری را به فرد با تجربهای بسپارم . محمد آلادپوش هم از نظر آکادمیک و هم از نظر تجربی از بهترین فیلمبرداران سینمای ایران است.
- قطعا بی تاثیر نبود. فیلمی که اکران نشود یعنی اصلا ساخته نشده است. پس از اکران فیلم است که می توان درباره آن به بحث نشست و از نظرات مخالفان و موافقان آگاه شد که این موضوع قطعا تاثیر زیادی در روند کار هر فیلمسازی دارد. حتی به نظرم تماشای فیلم در سالن سینما و به همراه مخاطب خود تجربه بزرگی است.
- قطعا زمان نامناسب اکران تا حدی به این فیلم ضربه زده و وضعیت اکران آن خیلی راضی کننده نیست اما به هر حال ناامید کننده هم محسوب نمی شود. این فیلم پتانسیل جذب مخاطبانی به مراتب بیشتر از حد فعلی را دارد و ما امیدواریم که طی مدت باقی مانده این اثر بیشتر دیده شود. با این وجود راضی بودن مخاطبان بزرگترین سرمایه برای من است.
* و اما سکانس پایانی فیلم؟
- تنها در پلان پایانی فیلم حرکت دوربین حس می شود و بقیه موارد حرکت دوربین به همراه کاراکتر وجود دارد. در آخرین پلان با عقب کشیدن دوربین سعی داشتم به بیننده بگویم تا اینجا، یک قصه بود که دیدید و این که در واقعیت رفتگر در قالب مجسمه اش در پارک، تبدیل به اسطوره شده است.
نظر شما