به گزارش خبرنگارمهر در مشهد، امروز روز آخر سال است و فردا همین موقع سال جدیدی برای مردم آغاز شده است و برای آنهایی که امام و زیارت را درک کرده اند سال تحویل در حرم معنای دیگری دارد .
اینجا هرکسی برای خود حالی دارد، صدای صلوات از هر گوشهای بلند است، بوی عود و عنبر فضا را پر کرده و جمعیت مشتاق در گوشه گوشه حرم برای خود عالمی دارند.
هیچ کس از دل آنها آگاه نیست کسی نمیداند در ذهن آنها چه میگذرد. برخی آنقدر قشنگ با آقا خلوت کردهاند که آدم غبطه می خورد و دلت نمی آید به بهانه تهیه گزارش بلور نازک و زیبای این ارتباط را بشکنی.
پرگشودن در حرم امام غریب دل می خواهد نه بال
کبوتران حرم اینجا آزادانه پر می کشند اما در حرم آب و آئینه پرواز هم معنای تازه دارد.اینجا برای پر گشودن بال لازم نیست دل لازم است، تازه اگر دل شکسته باشد بیشتر می توان اوج گرفت.
صحن پشت پنجره فولاد همچنان پر از گره های بسته شده حاجتمندان است، در و دیوار، پنجره، گره های بسته شده به پنجره، دخیل، زیارت نامه، همه حکایت از هزاران دل حاجتمند و امیدوار دارد. به امید صحبت با کسی در این حوالی پیش می روم اما به یک باره صدا ی صلوات بلند میشود و خود حال و هوا انسان را از پرسش بی نیاز می کند.

کنار حوض وسط صحن جمهوری پیرمردی در حال وضو گرفتن است. عینک و کلاهش را بر می دارد. عصایش را یک گوشه می گذارد دستش را زیر شیر آب می برد. زیر لب زمزمه می کند.
پیرمرد مشهدی می گوید که روزهای پنج شنبه هر هفته حرم می آید، معمولا برای نماز ظهر می آید اما گاهی اوقات شب می آید و دعای کمیل را هم در حرم می ماند. از او درباره امام رضا و حرم می پرسم. بغضی می کند و می گوید: چه بگویم؟ آقا حرف ندارد.
آه بلندی می کشد نفسش را در سینه حبس می کند و بعد آرام بیرون می دهد احساس می کنم گوشه های چشمش خیس شده است. می گوید: آقا را دوست دارم، از چشم هایم بیشتر...
دوست دارم سری به ضریح بزنم، می روم به سمت ضریح . از صحنها که می گذرم در کفشداری شماره 4 کفش هایم را تحویل می دهم. در کفشداری حضور محض مساوات به چشم می آید. گالش و کفشهای ساده در کنار کفشهای ورنی و چرمی صف در صف قرار دارند.
کفشهای ارزان قیمت درکنار کفشهای شیک و گرانقیمت فرقی نمی کند اینها همه اینجا یکسانند.
هر کس دلش شکسته پیش تر است
شماره هایی که می دهند شکل هم است. راهی که آمده اند یکی است. فرقی نمی کند کفشها مال کیست اینجا همه برابرند. فقیر و غنی پیر و جوان زن و مرد، هیچ کس بر دیگری برتری ندارد. اینجا هر کس که دلش شکسته است پیشتر است.
بعضی ها چشمشان که به ضریح میفتد دیگر سر از پانمی شناسند. از هر طرف صدای صلوات بلند می شود. بر مأمون و هارون لعنت می فرستند و عطر صلوات فضا را خوشبو می کند. ضریح زائران را به خود می خواند. اشک کاملاً پهنای صورتشان را خیس کرده است.
صدای یا امام رضا یا امام رضا از هر سویی به گوش می رسد. بعضی ها رها شده اند. اینجا هر چقدر بیشتر رها شوی بیشتر اوج می گیری .
بعضی ها ضریح را تنگ در آغوش کشیده اند. دل هاشان را گره می زنند. با آقای خود عهد می بندند .برخی روبروی ضریح زیارتنامه ورق می زنند و لبهایشان تکان می خورد.
السلام علیک یا علی بن موسی الرضا، ایها الشهید می گویند و پراز شهود می شود و ادامه می دهند و ابن شهید و باز بیشتر پر از شهود می شوند.

السلام علیک یابن رسول الله ، السلام علیک ...
گوشه ای از حرم رو به ضریح می نشینم. حرم شلوغ است. دنگ دنگ ساعت به گوش می رسد و هر لحظه عطر صلوات فضا راپر می کند.
جوانی را می بینم که به نماز ایستاده است. قنوت که می رود دلم بدجوری آتش می گیرد. حس زیبایی دارد. عاشقانه با خدا حرف می زند.
نه با پای جان که باید با پای دل به حرم رضوی رفت
زائری را می بینم که چشم نداشت اما حتما دل دارد که اینجاست. می رود چون می داند باید رفت باید رسید، باید گرفت باید پرواز کرد، می رود تا برسد به خودش، به خدا، به ضریح ... و پرواز خواهد کرد. اینجا را نه با پای جان که با دل باید رفت.
چشم هم اگر نداشته باشی با دل می توان رفت. او رفت همان که چشم نداشت او رفت و چه کسی می داند شاید دید. شاید رسید ...
در حرم زندگی معنایی دوباره می یابد و رنگ تازه ای به خود می گیرد. انگار مشکلات رنگ می بازد. هیچ کس از زمان سئوال نمی کند. هرچند عقربه های ساعت نزدیک بودن ساعات پایانی سال را خبر می دهد، آفتاب کم کم از صحن ها رخت بر می چیند اما خانه شمس الشموس روشن تر از هر لحظه دیگری است.
خادمان فرشها، در حال جمع کردن فرش ها هستند با لباس های سبز رنگ و گاریهایی که دهها قالی روی آن قرار دارد این آخرین نماز ظهر سال 88 بود.
گفته اند اینجا قطعه ای ازبهشت است وقتی خوب فکر می کنی میبین اصلا اینجا خود بهشت است.

می گویند اینجا تکه ای از بهشت است، نه اینجا همه اش بهشت است ونبض بهشتیان در حرم آقا تندتر می زند دست بگذار و ببین نبض ایمان چه عاشقانه می تپد.
هفت مسجد بدنت وجود عشق را در این ایوان عاشقانه فریاد خواهد کرد عطر ایمان از هفت چشمه سجود در ایوان تراوش خواهد کرد.
در حرم رضوی فواره ها سرنگون نمی شوند
اینجا فوارها چون بلند شوند سرنگون نمی شوند به آسمان می روند. فوارها آب وضوی دستان که می شوند واژه واژه نماز را تازگی می بخشند پس سرنگون نمی شوند. ترانه های ازلی را ابدی برلبشان جاری می کنند. در این جا فوارها چون بلند شوند سرفراز شوند.
لحظه شماری می کنم تا نوای دلنشین آخرین نقاره سال موسیقی دلنواز عشق را بنوازد، آنگاه یعنی که آخرین آفتاب سال 88 غروب کرد و تو باید برای سالی دیگر آماده شوی.
کبوتران حرم به زیبایی تمام رقص عشق می کنند و یادآور می شوند که اگر خالص شوی و دل را خالی از حب و بغضی کنی می توانی رقص عشق کنی و امیدوار به فضل بی پایان خداوند و بندگان مقربش باشی.
السلام علیک یا ابوالحسن یا علی بن موسی الرضا، السلام علیک ایها الشمش الشموس، السلام علیک یا غریب الغربا، السلام علیک یا معین الضعفا، السلام علیک یا ضامن آهو.
سلاممان بی جواب نخواهد ماند بر در خانه ای که کرم خصلت کریمانه شان خاندانشان است و فرشتگان بر در این خانه به گدایی می آیند و گدایی این خانه پادشاهی جهان است و این را فرشتگان هم خوب می دانند.
........................................
مهدی ارجمند
نظر شما