محمد حکمت، کارشناس موزهداری در مورد وضعیت موزهها به خبرنگار مهر گفت: موزهها امروز در جهان براساس یک نیاز و دغدغه بوجود میآیند. مشکل اصلی بیشتر موزههای ما این است که بدون مطالعه، نیازسنجی، مخاطبشناسی و تدوین طرح محتوایی ساخته شدهاند و این سوال پیش میآید که با چنین موزههایی چگونه باید برخورد کرد؟
وی در پاسخ به مسئله ابراز داشت: این شرایط در اروپا و کشورهایی که اکنون موزههای موفقی دارند نیز بوجود آمده بود. بعد از جنگ جهانی دوم در دهه 60 و 70 میلادی که اتفاقات فرهنگی و هنری مورد توجه قرار گرفت، مدیران فرهنگی و هنری به این نتیجه رسیدند که باید به نحوی حوزه فرهنگ و هنر را پویا کرد و به همین دلیل راههای مختلفی را آزمایش کردند.
حکمت در تشریح روند تغییرات موزههای اروپا، عنوان کرد: در آن زمان این نیاز حس شد که موزهها از حالت سنتی خارج و مستقل شوند تا کلیه فعالیتهای آنها به نحوی باشد که سرپای خودش بایستند.
وی سپس یکی از مشکلات موزههای ایران را خصوصی نبودن آنها ذکر کرد: یکی از اشکالات موزههای ما، تزریق بودجه از طریق دولت است که باعث میشود مدیران موزهها نیازی نبینند تحول تازهای در آنها ایجاد کنند.
این کارشناس موزهداری در مقایسه موزههای ایران و اروپا ابراز داشت: در دهه 60 و 70 میلادی در اروپا، موزههای خصوصی تاسیس شدند و حس رقابت را بوجود آورند. چون موزهها، مستقل و خصوصی شده بودند و سطح برنامهها و نمایشگاههایشان ارتقا یافته بود. موزههای دولتی نیز متوجه شدند برای بقا خود باید فعلیت خود را گسترش داده و متنوع کنند.
حکمت ادامه داد: این رقابتها باعث شد موزهداری در دهه 80 میلادی منجر به رخدادی در حوزه فرهنگی کشورهای اروپایی با نام "مدیریت تغییر" شود که در واقع برنامهای چند جانبه به شمار میرفت و موجب پویایی موزهها و ایجاد معیارهایی برای استانداردسازی شد.
دهه 60 و 70 میلادی در اروپا، موزههای خصوصی تاسیس شدند و حس رقابت را بوجود آورند. |
وی با ذکر این تاریخچه درباره چگونگی تغییر کارکرد موزهها در کشورهای اروپایی اظهار داشت: تغییر نگاه سنتی تا نگاه میان محوری که در موزههای اروپا بوجود آمد، نشان داد موزهها چگونه براساس نیاز مخاطبان کارهای خود را تنظیم کردهاند.
این کارشناس موزهداری به لزوم استقلال موزهها در ایران نیز اشاره کرد: باید موزهها را به سمت استقلال هدایت کنیم. یکی از کارهایی که قبلا روی داد، تصویب هیئت امنایی شدن موزهها بود که باعث شد موزهها به نحوی برنامهها، فعالیتها و طرحهای کلان خود را تعریف کنند و به سمت استقلال حرکت کنند اما بعد از مدتی دیگر خبری نشد.
حکمت مشکل دیگر موزهها را تغییر مدیریتها ذکر کرد: مدیریت مراکز فرهنگی ما تحت تاثیر بحرانهای حاشیهای مانند اتفاقهای سیاسی است. متاسفانه وقتی هم که مدیر کارشناسی سر کار میآید که نسبت به مسائل فرهنگی، هنری و کارکرد موزهها، دغدغه دارد، به دلیل بحرانهای حاشیهای مدت زیادی فعالیت نمیکند. بیشتر مدیران فرهنگی و هنری به صورت مقطعی و کوتاه مدت فعالیت میکنند.
وی در مورد نیاز فعلی موزههای کشور گفت: درحال حاضر موزهها نیاز به یکسری برنامههای کلان و زیربنایی دارند یعنی سازمان میراث فرهنگی باید در یک شورای تخصصی بحران برنامههای کلان مدیریت تغییر را سامان دهد چون موزههای ما به اعتقاد من در وضعیت بحرانی قرار دارند.
متاسفانه مدیریت مراکز فرهنگی ما تحت تاثیر بحرانهای حاشیهای مانند اتفاقهای سیاسی است. |
حکمت در توضیح بیشتر این وضعیت ابراز داشت: وقتی شورای تخصصی بحران تشکیل شده باشد، قطعنامه و آییننامهای تصویب میشود که به موزهها ارسال میشود و برای همین آنها ملزم به اجرای آن هستند. البته وقتی میخواهیم چنین برنامه کلانی داشته باشیم، مهمترین اصل، تقدم زمان بر بودجه است.
این کارشناس موزهداری در ادامه به ذکر مثالی در این زمینه پرداخت: در سال 1998 کمیته ملی موزهها، بررسی آسیبشناسی در مورد موزههای آفریقا انجام داد. مهمترین مشکل موزههای این منطقه در این آسیبشناسی، نبود اطلاعات جامع موزهها تشخیص داده شد. بنابراین قرار شد آرشیو غنی از آثار و اطلاعات مربوط به موزهها تهیه شود و مسوولان موزهها نیز برای استانداردسازی در این زمینه آموزش دیدند.
وی این مشکل را در مورد موزههای ایران نیز صادق دانست: نبود اطلاعات کامل و جامع از موزههای کشور یکی از مشکلات ما است .موزهها به آسیبشناسی و ریختشناسی وضعیت موجود نیاز دارند.
حکمت همچنین تاسیسات فنی موزهها و بهرهگیری از علومی مانند جامعه شناسی برای جذب مخاطبان عام و خاص را دیگر اولویتهایی بیان کرد که باید در مورد موزههای کشور صورت بگیرد و اجرای این فعالیتها را مستلزم یک کار گروهی دانست.
نبود اطلاعات کامل و جامع از موزههای کشور یکی از مشکلات ما است .موزهها به آسیبشناسی و ریختشناسی وضعیت موجود نیاز دارند. |
این کارشناس سپس خواستار بکارگیری کارشناسان موزهداری در مدیریت موزهها شد: اتفاق مهمی که باید در حوزه فرهنگ و هنر بیفتد، این است که مدیران متخصص و کارشناس محور در این عرصهها حضور داشته باشند. شاید یک مدیر صرفا کارشناس آن رشته نباشد اما میتواند مشاوران خوب و آگاهی داشته باشد.
وی اما عرصه مدیریت موزهها را فاقد افرادی کارشناس ارزیابی کرد: مدیران و کارشناسان باتجربه درحال حاضر در مدیریت موزهها و میراث فرهنگی کشور نیستند. شرایطی وجود دارد که آنها مستقیم وغیرمستقیم از سازمان میراث فرهنگی بیرون آمدهاند.
نظر شما