این سخن که "سیاست کثیف است" بارها و بارها از زبان افراد بسیاری در موقعیتهای مختلف تکرار شده است و هر که میخواهد خود را مبرای از آلودگی این عرصه معرفی یا اظهار فضلی کند این جمله را چون شاهبیتی در کلام خود به کار میبرد.
اینکه خود سیاستمداران در این باره چه میگویند موضوع بحث این یادداشت نیست اما بررسی مدعای "سیاست کثیف است" میتواند نکات مهمی را در پی داشته باشد. همان گونه که آشکار است نخستین ایراد اصلی به این سخن، مغالطه بار ارزشی کلمات است که گوینده مرتکب آن شده است.
عبارت "سیاست کثیف است" آن قدر منفی هست که دیگر بیهیچ توضیحی بتوان پاک بودن دامان خود را از آلودگی آن نشان داد. اما ماجرا به همین جا ختم نمیشود. شنوندهای که نگاهی تیزبین و سنجشگر داشته باشد، بی آنکه تسلیم بار ارزشی واژهای چون "کثیف" شود، دلایل و شواهد گوینده را برای مدعایش طلب خواهد کرد.
اما حتی اگر گوینده شواهدی از سیاستمدارانی بیاورد که با اعمال ناشایست و دروغپردازیها و فریبکاریهای خود، عرصه سیاست را آلوده کردهاند، باز نمیتوان از چنین شواهدی به این نتیجه قطعی رسید که سیاست کثیف است. بیشک در هر جایی میتوان شواهدی دال بر فریبکاری و دروغپردازی و اعمال ناشایست یافت اما آیا این شواهد میتواند ما را به این نتیجه برساند که آن عرصه را به تمامی مورد انتقاد قرار دهیم و تکفیرش کنیم؟
بنابراین همان گونه که سیاستمداران خوب دلیلی بر پاک بودن تمامعیار عرصه سیاست نیستند، به صرف وجود چند سیاستمدار بد هم نمیتوان این عرصه را کثیف نامید. جهان آدمیان، جای سیاه و سفید دیدن امور نیست و در هر جایی خوب و بد هست. این شاید دومین مغالطهای است که در عبارت "سیاست کثیف است" باید مورد توجه قرار گیرد.
سیاه و سفیداندیشی در اینجا میتواند آسیبزا باشد. اینکه چیزی یا خوب است یا بد و سخنانی چون اگر با ما نیستید علیه مایید و امثال آن، همگی از این گونه نگریستن به جهان ناشی شدهاند.
نکته دیگری که شاید در عبارت "سیاست کثیف است" میتواند مورد توجه و دقت نظر قرار گیرد، به همان چیزی بر میگردد که موضوع همین سلسله یادداشتها نیز هست و پیش از این به مواردی از آن اشاره شده است. مغالطات بیشک نقشی پر رنگ در مناسبات میان انسانها بازی میکنند که سیاست هم یکی از آن عرصهها است که در آن استفاده از این مغالطات بسیار رایج است.
همواره ممکن است افراد ناپاک و شیادان دست به دامان مغالطات شوند تا در منازعه قدرت، پیروز میدان باشند. اما خود این مسأله نیز نمیتواند به نتیجهای چون "سیاست کثیف است" منجر شود. سیاست یکی از آن عرصههایی است که در آن منازعات قدرت بیشتر از دیگر عرصهها آشکار است و بنابراین توجه بیشتری را به خود جلب میکند. حال آنکه این افراد ناپاک و شیادان در هر جایی ممکن است حضور داشته باشند.
بنابراین آنچه اهمیت دارد ذهن سنجشگر و نقاد شهروندانی است که قرار است مورد خطاب سیاستمداران قرار بگیرند. اگر یکایک این افراد به حداقلی از توانایی در تشخیص فریبکاریها یا به عبارت بهتر مغالطات سیاستمداران رسیده باشند آنگاه به خوبی تشخیص خواهند داد که سیاستمدار محترم چه میکند و چه میگوید.
آنگاه اگر سیاستمداران دست به دامان مغالطات شوند، چه به طور آشکار و چه در پوشش و نهان، آنگاه شنوندگان در مییابند که کجا مغالطه پاسخ سیاستمدار رخ داده است و کجا پای مغالطات آماری به میان آمده است.
مغالطاتی چون تغییر تعریف، نکته انحرافی، شوخی بیربط، آرزواندیشی، عوامفریبی و مانند آن از موارد رایج دیگری است که در همین سلسله یادداشتهای منطق برای زندگی به آنها پرداخته میشود.
نظر شما