۲۱ مرداد ۱۳۸۹، ۹:۳۸

ضرب‏المثلهایی که گمراه‏کننده‏اند

ضرب‏المثلهایی که گمراه‏کننده‏اند

خبرگزاری مهر- گروه دین و اندیشه: گزین‏گویه‏ها، بیان مختصر، مفید و تأثیرگذار یک اندیشه‏اند اما سر سپردن به آنها به‌ تمامی و بی‏چون و چرا احتمالاً نتیجه‏ای جز اذهانی منجمد و غیرسنجشگر را در پی نخواهد داشت.

ضرب‏المثلها و جملات قصار (گزین‏گویه‏ها) از آن دست چیزهایی هستند که اگر از ساحت حیات انسانی حذف شوند، چه بسا بسیاری از افراد حرفی برای گفتن نداشته باشند. اگرچه می‏توان گفت که این گزین‏گویه‏ها عصاره‏ای از تجربیات بشری را در خود دارند اما کاربرد بی حساب و کتاب و بی‏حد و حصر آنها، خود می‏تواند به آفت و آسیبی در گفتگو منجر شود.

گزین‏گویه‏ها، بیان مختصر، مفید و تأثیرگذار یک اندیشه‏اند اما سر سپردن به آنها، به تمامی و بی‏چون و چرا، احتمالاً نتیجه‏ای جز اذهانی منجمد و غیرسنجشگر را در پی نخواهد داشت.  مغالطه حقانیت به واسطه مرجعیت و نیز حقانیت به واسطه اجماع هم به نحوی بر همین سیاق عمل می‏کنند.

بنابراین همانگونه که یک استاد دانشگاه یا کارشناس، همواره و در هر زمینه‏ای نمی‏تواند صاحب‏نظر باشد و حتی در حوزه تخصصش هم همواره محق نیست، یا همان گونه اجماع همه یا بسیاری از افراد بر سر چیزی به معنای درستی آن چیز نیست، استفاده از ضرب‏المثلها یا گزین‏گویه‏ها نیز صرفاً از آن رو که انسان بزرگ و صاحب اندیشه‏ای آنها را بر زبان رانده یا همگان/بسیاری از افراد بر آنها اجماع نظر دارند، نیز همواره مفید فایده نیستند.

به بیان دیگر سرسپردگی این چنینی به ضرب‏المثلها و گزین‏گویه‏ها و پذیرش تعابیری مشخص از آنها، امکان خلاقیت و نوآوری را زایل می‏کند و در نتیجه آنچه باقی می‏ماند انسانهایی خواهند بود که همگی کمابیش به گونه‏ای مشابه و از روزنه‏های یکسانی به امور و جهان می‏نگرند؛ جهانی که آدمیان در آن به نحو مشابهی می‏اندیشند و چشم‏اندازهای گوناگون به ندرت وجود دارند.

اگر گفتگو را داد و ستدی دو سویه میان دو "فرد" یا بیشتر در نظر بگیریم که اتفاقاً از آن روی که اختلاف دید و افق دارند، به گفتگو با یکدیگر نشسته‏اند، آنگاه خطر این ضرب‏المثلها و گزین‏گویه بیشتر از پیش خود را آشکار خواهند کرد.

در صورتی که اگر تحقق گفتگو، در گرو اختلاف افقها دانسته شود و التزام نظری و عملی به چنین گفتگویی وجود داشته باشد، آنگاه ضرب‏المثلها و گزین‏گویه‏ها نیز، با مواجهه‏ای شالوده‏شکنانه که از معانی معمول و متبادر فراتر می‏رود و به دریافتهای متفاوت و تازه‏ای می‏انجامد، می‏توانند به غنای گفتگو مدد رسانند.

در مغالطه کلمه قصار در واقع تکیه بر سخنان معروف جایگزین اندیشیدن می‏شود. البته هر چند این گونه موارد بهره‏ای از حقیقت دارند و برخی از آنها به راستی ژرفند اما منبع قابل اتکایی برای شناخت نیستند و حتی می‏توانند گمراه‏کننده باشند.

به عنوان مثال ضرب‏المثل "آدم گرسنه سنگ هم می‏خورد" از آن دست ضرب‏المثلهایی است که معمولاً پدران و مادران از آن در مورد فرزندانشان، آنگاه که در غذا خوردن ناز و ادا به خرج می‏دهند، استفاده می‏کنند و مقصودشان احتمالاً این است که "اگر واقعاً گرسنه باشی همین غذا را هم می‏خوری. پس اگر این غذا را نمی‏خوری و ایراد می‏گیری، به این دلیل است که سیری".

اما این ضرب‏المثل در مورد کسانی که بنا بر باورهای خود گیاه‏خوارند و از خوردن گوشت امتناع می‏کنند، چه حکمی خواهد داشت؟ احتمالاً در این موارد باید کمی محتاطتر سخن گفت. به دیگر سخن ضرب‏المثل فوق در نهایت این نکته را آشکار می‏کند که بسیاری از خرده‏گیریهای ما آدمیان، چیزی جز بهانه‏های پیش پا افتاده نیستند.

وقتی ضرب‏المثلها نقش مرجع را بر عهده بگیرند آنگاه مجال اندکی برای سنجشگرانه‏اندیشی باقی می‏ماند. اینکه سخنی ژرف‏نما باشد به این معنا نیست که واقعاً عمق دارد. بنابراین هرگاه فردی به جای استدلال کردن و ارائه شواهد و دلایلی در تأیید سخن خود از یکی از این ضرب‏المثلها یا گزین‏گویه‏ها استفاده کرد، می‏توان این احتمال را داد که وی در صد انجام مغالطه است.

این افراد نخست باید نشان دهند که از یک سو ضرب‏المثل یا گزین‏گویه موردنظرشان چه ارتباطی با موضوع مورد بحث دارد و و از سوی دیگر ضروری است که استدلالها و دلایل خود را نیز ارائه کنند، نه آنکه سخنی از بزرگان یا ضرب‏المثلی را همچون حرف آخر بر زبان رانند و چنین بنمایانند که دیگر جای چون و چرایی باقی نمانده است.

کد خبر 1132227

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha