بـرای تـوسـعـه هم به جهت مفهوم آن، و هم به جهت اهداف و ابعاد گسترده آن تـعریفهای متنوعی ارائه شده و هر کس کوشیده از زاویهای خاص به تعریف و تبیین آن بپردازد.
سازمان ملل متحد، توسعه "Development" را "فرآیندی که کوششهای مردم و دولت را برای بهبود اوضاع اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی هر منطقه متحد کرده و مردم این مناطق را در زندگی یک ملت ترکیب نموده و آنها را به طور کامل برای مشارکت در پیشرفت ملی توانا سازد" تعریف کرده است.[1]
"مایکل تودارو" توسعه را جریانی چند بعدی می داند که مستلزم تغییرات اساسی در ساخت اجتماعی، طرز تلقی عامه مردم و نهادهای ملی و نیز تسریع رشد اقتصادی، کاهش نابرابری و ریشه کن کردن فقر مطلق است.
"میردال" توسعه را عبارت از حرکت یک سیستم یکدست اجتماعی به سمت جلو میداند.
یکی از دیدگاههای تازه در زمینه توسعه، رویکرد آمارتیاسن است: "توسعه به مثابه آزادی". در واقع دیدگاه سن به منزله شکست دیدگاههای مضیق از توسعه است.
این رویکرد با در نظر گرفتن همه رویکردهای پیشین در زمینه توسعه، مفهومی تازه از توسعه به دست میدهد؛ تعریفی که گسترش مفهوم آزادی و کرامت و توانمندیهای انسانی در آن نقش محوری دارد.
سن معتقد است برای چیره شدن بر مشکلاتی که جوامع کنونی با آن دست به گریبانند، باید به نقش آزادیها از جنبههای گوناگون پرداخت و توانمندیهای انسانی باید محور برخورد با محرومیتها باشد.
از دید آمارتیاسن، گسترش آزادی (به معنای فراگیر آن)، هم هدف و هم ابزار توسعه است. گونههای آزادی از نظر او عبارت است از آزادیهای سیاسی، امکانات و تسهیلات اقتصادی، فرصتهای اجتماعی، تضمین شفافیت و نظام حمایتی مناسب. او مایه تحقق این آزادیها را توسعه میداند.
از دید آمارتیاسن، بیگمان آنچه ارزشمند است برخورداری از زندگی طولانی و خوب (نه زندگی آکنده از بدبختی و در سایه نبود آزادی) است که در آن راه بهروزی و پیشرفت بر انسان بسته نباشد. او با پیروی از ارسطو میگوید ثروت غایت تلاش انسان نیست، بلکه غایت تلاش انسانی برخورداری از آزادیهای بیشتر در راه رسیدن به زندگی دلخواه است. بنابراین در رویکرد "توسعه به مثابه آزادی"، از همان آغاز، از مسأله توسعه و توسعهنیافتگی و نوع نگاه به مشکلات جوامع و چگونگی از میان بردن آنها سخن به میان میآید.[2]
سن بر آن است که توسعه هنگامی رخ مینماید که عناصر بنیادی ضد آزادی از میان برود: تنگدستی و ستم، نبود فرصتهای اقتصادی کافی، محرومیت نظاممند اجتماعی، کمبود امکانات عمومی و سختگیری یا دخالت بیش از اندازه دولتهای سرکوبگر.
وجود هر یک از اینها به معنی نبود آزادی و به معنی توسعه نیافتگی است. به عبارتی توسعهنیافتگی معادل نبودن آزادی تفسیر میشود.
بر اساس دیدگاه سن توسعه مفهومی فراتر از توسعه اقتصادی است. در این دیدگاه به جای آنکه پرسش این باشد که ثروت یا درآمد مردمان چه اندازه است، پرسیده میشود که چگونه زندگی میکنند و تا چه اندازه فرصت و امکان آزادی دارند و زندگی دلخواه آنان چیست؟ البته ثروت و درآمد نیز از ابزارهای گسترش این آزادیها است. از سوی دیگر این آزادیها مکمل یکدیگر نیز هستند: آزادیهای سیاسی به امنیت اقتصادی کمک میکند و فرصتهای اجتماعی، مشارکت اقتصادی را ممکن میسازد.
برداشت آزادی محور از توسعه نزد "سن" بیشتر دیدگاهی عاملگرا است.
افراد با برخورداری از فرصتهای اجتماعی کافی، میتوانند به گونه مؤثر سرنوشت خود را رقم زنند و به یکدیگر کمک کنند. لذا آنان را نباید عناصر منفعلی پنداشت که از میوههای توسعه بی بهرهاند. در رویکرد "توسعه به مثابه آزادی" توسعه عبارت است از برخورداری از آزادیهای 5 گانه (آزادیهای سیاسی، امکانات و تسهیلات اقتصادی، فرصتهای اجتماعی، تضمین شفافیت و تأمین اجتماعی) و رسیدن به یک زندگی دلخواه و آزاد. به عبارت دیگر توسعه عصاره امکانهای آزادی است.[3]
...........................
یادداشتها
1-http://www.un.org/en/development/index.shtml
2- وحید محمودی، همگرایی در اندیشههای توسعه، ماهنامه اطلاعات سیاسی- اقتصادی، بهمن و اسفند 1384، صص 158-157.
3-برای مطالعه بیشتر در مورد دیدگاه "سن" درباره توسعه بنگرید به: آمارتیا سن، توسعه به مثابه آزادی، ترجمه وحید محمودی، انتشارات دانشگاه تهران، 1382.
نظر شما