۲ آذر ۱۳۸۹، ۱۰:۱۶

همایش روز جهانی فلسفه/

تفکر فازی جهان را خاکستری می‌بیند

تفکر فازی جهان را خاکستری می‌بیند

عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس با اشاره به اینکه در فضای تفکر فازی جهان تا اندازه‌ای خاکستری هست، گفت: تفکر فازی ضمن دارا بودن تمام ویژگیهای تفکر صوری و تفکر ریاضی دارای ویژگی "فازی‌سازی" نیز هست.

به گزارش خبرنگار مهر، در دومین روز از همایش روز جهانی فلسفه که از سوی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در کتابخانه ملی برگزار شد، اساتید و صاحبنظران ایرانی و خارجی در نشست تخصصی "فلسفه، علم و تکنولوژی" به ایراد سخنرانی پرداختند.

نخستین سخنران این نشست، دکتر لطف الله نبوی، عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس تهران بود که درباره "متافیزیک در ساحت سوم و هزاره سوم" سخن گفت.

وی مقوله تفکر را داراى دو مقام عنوان کرد، یکی مقام ثبوت و دیگری مقام اثبات: تفکر ثبوتى و ثبوت تفکر در ظرف ذهن فرآیند بسیار پیچیده و ناشناخته‌اى دارد و در عمیقترین لایه‌هاى ذهنى و روانى انسان شکل مى‌گیرد و این همان است که به آن عمق فکری، خلاقیت فکرى و تفکر خلاق گفته می‌شود. در مقابل، وجه اثباتى تفکر و تفکر اثباتى همان ظهور و بروز خارجى تفکر است و این همانست که به آن دقت فکری، انضباط فکرى و تفکر منضبط اطلاق مى‌شود.

وی افزود: روشن است که علوم و معارف بشری محصول تعامل و همکاری این دو وجه ثبوتی و اثباتی تفکرهستند که از دیر باز در تعریف افلاطون حکیم از معرفت یعنی "باور صادق موجه" که در آن باور به عنوان مقام ثبوت و صادق موجه به عنوان مقام اثبات است، انعکاس یافته است.

عضو هیئت علمی دانشگاه تربیت مدرس ادامه داد: متافیزیک بدون تردید چهره بارز و شاید بارزترین چهره تعامل دو وجه ثبوتی و اثباتی تفکر است. با تأملى عمیق در تاریخ تفکر و اندیشه بشری درمى‌یابیم که مقوله ‌تفکر در مقام اثبات (و نه ثبوت) دو ساحت فکری را پشت سر گذاشته و آماده می‌شود تا در هزاره سوم، ساحت سوم را تجربه کند. این ساحات سه گانه تفکر عبارتند از: تفکر صورى، تفکر ریاضى و تفکر فازى.

وی تصریح کرد: تفکر صوری با تأسیس منطق صوری ارسطویی در قرن چهارم پیش از میلاد به وجود آمد. دو ویژگی بنیادی این ساحت فکری عبارتند از: صوری سازی و اصل موضوعى سازی. بارزترین جلوه کاربرد تفکر صوری در متافیزیک را در تعالیم دکارت و دکارتیان و به ویژه در دو کتاب "اصول فلسفه" دکارت و"اخلاق" اسپینوزا می‌توان مشاهده کرد.

نبوی خاطرنشان کرد: تفکر ریاضی با تأسیس منطق ریاضی در اواخر قرن نوزدهم توسط گوتلوب فرگه آغاز شد. تفکر ریاضی علاوه بر دو ویژگی تفکر صوری دارای دو ویژگی نمادی سازی و محاسبه‌پذیری نیز هست. منطق ریاضی جدید هرچند در نیمه اول قرن بیستم به دلیل حاکمیت دیدگاه فلسفه تحلیل زبانی و فلسفه تحلیل تجربی در خدمت متافیزیک قرار نگرفت اما درنیمه دوم قرن بیستم به ابزاری کارآمد برای تنقیح و تکمیل متافیزیک تبدیل شد.

وی ادامه داد: تلاشهای ده ساله کورت گودل در انتهای عمر درباره فلسفه لایبنیتس موجب احیای متافیزیک در ساحت تفکر ریاضی گردید. لایبنیتس معتقد بود که باید به مشاجرات فلسفی پایان داد و محاسبات منطقی را جایگزین آن کرد. اما محاسبه منطق ممکن نیست مگر اینکه منطقی محاسباتی وجود داشته باشد. این چنین است که لایبنیتس می‌کوشد منطقی جدید را بنیان نهد. او را پدر منطق جدید می‌دانند اما با فرگه است که منطق ریاضی به وجود می‌آید. بنابراین ریاضیات خود موجب تحول منطق شد و خود با ظهور منطق تحول یافت.

این استاد منطق و فلسفه در ادامه به ساحت سوم یعنی تفکر فازی پرداخت و گفت: تفکر فازی به عنوان ساحت سوم افق تازه‌ای را به روی بشر می‌گشاید. تفکر فازی با تأسیس منطق فازی توسط دکتر لطفى‌زاده و به ویژه تصحیح و تکمیل و تثبیت آن به عنوان یک نظام منطق فلسفی توسط پیتر هایک، پاولکا، زیمرمن و... رسماً با آغاز هزاره سوم شروع شده است.

وی خاطرنشان کرد: تفکر فازی ضمن دارا بودن تمام ویژگیهای تفکر صوری و تفکر ریاضی دارای ویژگی "فازی‌سازی" نیز هست. اهمیت تفکر فازی به عنوان ساحت جدید در این است که زمینه تبیین روشنتر و اثبات دقیقتر برخی نظامهای متافیزیکی شرقی مثل متافیزیک اشراقی و متافیزیک صدرایی را فراهم می آورد چرا که اینگونه نظامهای فلسفی به دلیل دارا بودن مفاهیم و مقولات تشکیکی در فضای تفکر صوری و تفکر ریاضی به صورت کامل قابل تبیین و اثبات نیستند.

نبوی با اشاره به اینکه در فضای تفکر فازی جهان تا اندازه‌ای خاکستری هم هست، گفت: تلفیق و ترکیب محتوای عمیق مشرقی در متافیزیک با صورت دقیق مغربی در فضای تفکر فازی می‌تواند ضمن تعامل فرهنگ شرق و غرب، زمینه تحول و توسعه متافیزیک را در هزاره سوم فراهم آورند.

چِنگ سومِی دومین سخنران نشست تخصصی "فلسفه، علم و تکنولوژی" بود که درباره "دیدگاه بافت‌محور به علم" سخنرانی کرد. این عضو آکادمی علوم اجتماعی شانگهای گفت: یکی از موضوعات مهم برای فلسفه علم معاصر و پژوهشهای اجتماعی و فرهنگی درباره علم، بنا نهادن مفهومی نو از علم است. تلقی سنتی از علم آن را چیزی یقینی، عینی، خطاناپذیر و جهانشمول قلمداد می‌کند. این تصور سنتی با تولد هندسه‌ نااقلیدسی، مکانیک کوانتوم و مطالعات کاربردی علمی رد شده است.

وی افزود: در عوض برخی به روایتی وارونه از این تلقی سنتی رو آورده‌اند و به موضع ضدواقع‌گرایی رسیده‌اند. "نزاع علمی" نمایانگر شکاف میان این دو تلقی است و ما را وامی‌دارد تا با توجه به جامعه، درباره‌ مشکلات عینیت علمی بازاندیشی کنیم. ریشه اختلاف این دو تلقی آن است که هر دو بر شیوه‌ تفکر منطقی "بله یا خیر" تکیه می‌کنند.

سومِی ادامه داد: یافته‌های معاصر علمی به ما می‌گویند اگر نظریات علمی را چیزهایی بدانیم که از جهان حرف می‌زنند، نه چیزهایی که توصیف‌گر جهانند، اگر الگوی نظریه‌های علمی را شبیه‌سازی جهان بدانیم و اگر عینیت و حقانیت علم را تنها درجه‌ای از مفاهیم شناختی انسان بدانیم و نه مطابقت میان امور عینی و ذهنی، آنگاه دیگر نگران این نخواهیم بود که در برابر واقع‌گرایی، دیدگاهی افراطی اتخاد کنیم زیرا آن مشخصه‌ بافت‌محور و خطاناپذیر شناخت علمی را یافته‌ایم.

عضو آکادمی علوم شانگهای چین خاطرنشان کرد: همچنین در این صورت دیگر لازم نخواهد بود تا برای دفاع از عینیت علمی فرهنگ انسانی را نادیده بگیریم. این دیدگاه نو، "دیدگاه بافت‌محور به علم" است.

کد خبر 1196071

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha