۲ آذر ۱۳۸۹، ۱۰:۰۴

همایش روز جهانی فلسفه/

دنیای امروز دچار مرگ تفکر و اصالت است

دنیای امروز دچار مرگ تفکر و اصالت است

عبدالکریمی با بیان اینکه دنیای امروز دچار بحران مرگ تفکر و اصالت است، گفت: از زمان ظهور مدرنیته، بسیاری از متفکران نسبت به روند این رویداد بزرگ تاریخی به موضع گیری نقادانه پرداخته‌اند.

به گزارش خبرنگار مهر، در نشست صبح دومین روز از همایش "روز جهانی فلسفه؛ با موضوع نظر و عمل" که دوشنبه اول آذرماه در کتابخانه ملی ایران برگزار شد، نعیما حاج عبدالرحمان از فرانسه(الجزایر)، بیژن عبدالکریمی، سید شهاب الدین مصباحی، جوزف کنی از آفریقای جنوبی، مرتضی حاج حسینی، سید محمد انتظام به ارائه مقاله خود پرداختند.

بیژن عبدالکریمی با موضوع « مرگ تفکر، مرگ اصالت » به  سخنرانی پرداخت و گفت: از زمان ظهور مدرنیته، بسیاری از متفکران نسبت به روند این رویداد بزرگ تاریخی به موضع گیری نقادانه پرداخته اند. گاه این نقادیها، بسیار رادیکال و بنیادین بوده و ادبیات خاصی یافته است .

استاد دانشگاه آزاد اسلامی افزود: در ربع اول قرن نوزده، گوته در یکی از اشعار خود اظهار داشت : « روزگاری را می بینم که خداوند از آفرینش آدمی خشنود نیست » اما کانت به ما می گوید که ما از هیچ طریقی نمی توانیم به اراده و خواست الهی پی ببریم. بر اساس این نحوه نگرش کانتی، خبر شاعر بزرگ آلمان، از« عدم خشنود ی خداوند » صرفاً حاصل قوه خیال شاعرانه ای است که هیچ مبنایی در  واقعیت ندارد.

وی با اشاره به سخن هگل در مورد پایان تاریخ و پایان هنر متعالی، یادآور شد: نیچه منادی خبر « مرگ خدا» و به دنبال آن یک سلسله «مرگ»های دیگر بود : مرگ مطلق، مرگ بنیاد، مرگ ارزش ها، مرگ حقیقت و سرانجام مرگ انسان. نیچه به ما از ظهور« آخرین انسان » خبر دارد. در قرن بیستم هایدگر از « پایان تاریخ » و « پایان ایدئولوژی » در ده ههای پایانی این قرن فوکومایا از « پایان فلسفه » سخن راند و ژان ماری گِنو از « پایان سیاست » و « پایان دموکراسی » سخن گفت.

عبدالکریمی با طرح این سؤال که براستی این ادعاها را چگونه باید ارزیابی کرد؟ این ادعاها را بسیار مبالغه‌آمیز و غلط  خواند و گفت: آیا این ادعاها نوعی پیش‌بینی‌ها و اظهارنظرهای شاعرانه یا پیامبرگونه‌ای نیست که بدون توجه به محدودیت‌های تجربی، علمی و روشی به طرح ادعاهایی غیرقابل اثبات، غیرقابل قبول و خیال‌پردازانه می‌پردازند؟ از منظری علمی، تجربی و پوزیتیویستی هیچ یک از این ادعاها قابل اثبات نیست. حتی بسیاری از غیرقابل فهم بودن این تعابیر و بدتر، از آن غلط بودن آنها سخن می‌گویند. حتی مصادیق تجربی بیشماری وجود دارد که مرگ همه این «مرگ‌اندیشی‌ها» و «پایان‌اندیشی‌ها» را به اثبات می‌رساند.

وی تأکید کرد: هیچ یک از این ادعاها به دلیل سرشت فلسفی‌شان قابل اثبات علمی و تجربی نیست. اما آیا به صرف غیرقابل اثبات تجربی بودن آنها و مغایرت آنها با آزمون‌پذیری‌های پوزیتیویستی می‌توان این بصیرت‌ها را تهی، نادرست یا حتی بی‌معنا تلقی کرد؟ من معتقدم برخلاف تلقی‌های غیرتاریخی، ایدئولوژیک، تئولوژیک، دکارتی‌ـ‌کانتی و پوزیتیویستی، بصیرت‌های مذکور، علی‌رغم علمی نبودن‌شان، متضمن تذکارهای بنیادینی نسبت به خطرات و آسیب‌های بسیار حیاتی و مهمی هستند که زیستن ما را به عنوان یک انسان در جهان کنونی، شدیداً مورد تهدید قرار داده‌اند.

وی به سیر نسبت «نظر و عمل» در سنت‌های غیرمتافیزیکی و متافیزیک اشاره کرد و گفت: از زمان تفسیر تکنیکی تفکر توسط افلاطون و سپس ارسطو، نظر و عمل به تدریج از یکدیگر جدا شده، در دوران مدرن شکافی عمیق و پرناشدنی میان نظر و عمل شکل گرفته است.

استاد فلسفه به بحران کنونی اشاره کرد و افزود: پاره‌ای از نیروهای تاریخی بر حیات آدمی سیطره یافته تا آنجا که برخلاف دوره‌های تاریخی پیشین، این دیگر نه نظر و تئوری است که عمل و زندگی را به پیش می‌برد بلکه آدمی در چرخه‌ای از حرکت نیروهای تاریخی قرار گرفته است که اعمال و رفتار او، در نوعی روزمرگی نامتأملانه، خارج از نحوه تفکر و اراده او تعین می‌یابد.

عبدالکریمی با بیان اینکه دنیای امروز دچار بحران مرگ تفکر و اصالت است، تأکید کرد: در روزگار ما برای نخستین‌بار در تاریخ، رویداد بسیار عمیقی رخ داده است و آن اینکه «امکان خود فلسفه و امکان خود تفکر به نحوی بسیار جدی به خطر افتاده است». به نظر می‌رسد در روزگار ما برخلاف گذشته دیگر نظر و تفکر نمی‌تواند به نحو مستقیم بر زندگی و جهان آدمیان تأثیر عملی عمیق برجای گذارد. در این میان از دست فلسفه هم کاری ساخته نیست. در این شرایط تأثیر مستقیم به نحوی که نظر و تفکر بتواند جهان را به گونه‌ای عملی تغییر دهد وجود ندارد و تنها می‌توان چشم‌انتظار تاثیری غیرمستقیم به واسطه ظهور نحوه تفکری تازه و غیرمتافیزیکی بود. هیچ‌کس نمی‌داند ظهور این نحوه تفکر تازه کِی و چگونه خواهد بود. لیکن، بی تردید، این نحوه تفکر، دیگر نمی‌تواند مشرق‌زمین را به نحو اساسی نادیده انگارد.

همچنین در این نشست جوزف کنی از دانشگاه مناره نیجریه به تشریح مقاله خود با عنوان " قلمرو منطق بر طبق نظر ارسطو، ابن سینا و بندیکت اشلی" پرداخت و گفت: این مقاله می‌کوشد تا از اعتبار بازیابی هسته‌ باستانی و قرون وسطایی منطق به دست اشلی دفاع کند که با این کار هنرها و علوم را در عصر حاضر وحدت می‌بخشد و بر آنها تمرکز می‌کند، و نشان می‌دهد که چگونه منطق می‌تواند راهبرد سیاسی را معین کند، صنایع سینما و هنرها را به دقت تنظیم کند، و به عنوان روزنه‌ کوچکی برای تحقیق علمی عمل کند.

دکتر انتظام: حکمت از تعامل و تاثیر متقابل نظر وعمل شکل می گیرد

در ادامه این نشست نعیما حاج عبدالرحمان از فرانسه با مقاله "پرسش درباره حقیقت از فیلسوف تا شهروند"، مرتضی حاج حسینی با مقاله" حقیقت و صدق در فلسفه هایدگر" و سید محمد انتظام با مقاله" مفهوم شناسی حکمت، سعادت و انسان کامل و رابطه آنها از دیدگاه ملاصدرا" سخنرانی کردند.
 
حجت الاسلام انتظام، حکمت، سعادت و کمال را سه کلید واژه مهم در فلسفه اسلامی و به ویژه فلسفه صدرایی دانست و گفت.از دیدگاه صدرا، جهان هستی بازتاب حکمت الهی و حقیقت انسان کامل،شناخت این حکمت است. با این شناخت، عالی ترین ساحت وجودی انسان که ساحت عقلانی اوست شکل یافته و به فعلیت می رسد. صدرا از این شناخت به حکمت تعبیر می کند و سعادت را در ساحت عقلی وجود انسان، دستیابی به حکمت می داند. از این رو حکمت، سعادت و کمال در ساحت عقلی تفاوت تحلیلی و معنا شناختی دارند و به لحاظ مصداقی عین یکدیگرند.
 
این استاد دانشگاه مفید قم تأکید کرد: با توجه به عینیت مصداقی حکمت با سعادت و کمال اشتغال به حکمت نه تنها یک فعالیت تفننی نیست بلکه از یک فعالیت تخصصی و علمی نیز فراتر می رود و به اصلی ترین مقوله حیات انسانی تبدیل می شود. در این تلقی، حکمت از ارزش ذاتی برخوردار و نگاه به آن نگاهی غایت گرایانه است و ارزش تبعی و یا بالعرض و در نتیجه نگاه ابزار گرایانه به حکمت مردود می باشد.
 
وی افزود: صدرا، در تفسیری که از حکمت ارائه می دهد به رابطه متقابل نظر و عمل نیز توجه تام دارد و نشان می دهد که حکمت که همان سعادت و کمال انسان است، حقیقتی است تشکیکی و در فرآیندی از تعامل و تأثیر متقابل نظر و عمل شکل می گیرد و به انسان شکل می دهد.
 
انتظام تأکید کرد: در این فرآیند که بر اساس استکمال جوهری نفس تبیین می شود هر چند نظر و معرفت به عنوان غایت نهایی وجود انسان از ارزش ذاتی برخوردار است و عمل ارزش تبعی دارد، اما تا نفس در بدن قرار دارد و از طریق بدن کنش هایی را در حوزه اخلاق، خانواده و جامعه صورت می دهد، عمل از یک سو به عنوان بازتاب حکمت و ازدیگر سوی، به عنوان مقدمه برای دستیابی به مرتبه ای عالی از آن، از حکمت قابل انفکاک نیست و در نتیجه تعامل و تاثیر متقابل عمل ونظر تا نقطه پایان زندگی انسان در این دنیا ادامه پیدا می کند.
کد خبر 1196854

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha