دکتر مایکل آلن گلسپی استاد فلسفه و علوم سیاسی دانشگاه دوک در گفتگو با خبرنگار مهر درباره این موضوع که عالم علوم انسانی دارای مزایای یکسان با دانشمند علوم طبیعی در اجتماع نیست، بر این اساس چرایی انتخاب علوم انسانی از سوی شما به عنوان حوزه مطالعاتی چیست، گفت: فرانسیس بیکن در اوایل قرن هفدهم میلادی میگفت که دانش قدرت است و ناپلئون بناپارت نیز در اوایل قرن نوزدهم میلادی تأکید کرد که سیاست تقدیر و سرنوشت است.
وی افزود: در این دو مثال دیده میشود که مفاهیمی که هر دو نفر مورد اشاره قرار میدهند از علوم انسانی اقتباس شدهاند و ریشه در علوم انسانی دارند. در واقع اتکای مفاهیم آنها بر روی مطالعات علوم انسانی است.
مؤلف "ریشههای الهیاتی مدرنیته" در مورد انگیزهها خود برای مطالعه علوم انسانی (فلسفه و سیاست) تصریح کرد: علوم انسانی دربرگیرنده موضوعات مختلف و گوناگونی است. اما آنچه باعث شد بنده به سمت علوم انسانی سوق پیدا کنم این بود که علوم انسانی وسیلهای بود برای درک ایدههایی اصلی و مبنایی که پیش از این به عنوان راهنمای عمل، عمل میکرد.
وی تصریح کرد: همچنین علوم انسانی وسیلهای برای درک و فهم ایدههای پایهای است که این ایدهها راهنمای علوم، زندگی سیاسی و تعاملات اجتماعی هستند. میتوان از این حوزهها به حوزههای اصلی و مهم زندگی انسان و فعالیت بشر یاد کرد و نام برد.
مؤلف "بنیان تاریخ" تأکید کرد: به نظر بنده این ایدههای پایه و مبنایی از میراث دینی، سنت فلسفی، هنر و ادبیات اخذ و اقتباس میشوند و تجربه ما از جهان را شکل میدهند.
استاد علوم سیاسی دانشگاه دوک افزود: آنچه برای بنده به عنوان یک پژوهشگر قابل توجه است این است که بهترین شیوه و وسیلهای که بر اساس آن بتوان در دنیا عمل و رفتار کرد، چیست.
مؤلف "نیهلیسم بعد از نیچه" تأکید کرد: به عبارت دیگر چه مطالعه و حوزه فکری بهتر میتواند به بهترین شیوه و نوع کنش در جهان بینجامد و زندگی بهتری را برای ابنای بشر رقم بزند.
نظر شما