به گزارش خبرنگار گروه دين و انديشه خبرگزاري "مهر"، مرگ دريدا حتي از جنبه هاي فرهنگي نيز قابل بررسي است . در حالي كه از رئيس جمهور ، نخست وزير و چند عضو كابينه فرانسه در قبال آن واكنش نشان دادند بسياري از نشريات غربي در ديگر كشورهاي دنيا از جمله امريكا به خبري كوتاه در قبال آن اكتفا كردند و پاره اي از آنها حتي وي را متفكري مغشوش معرفي نمودند.
به نظر نويسنده " كريستين ساينس مانيتور" ، اين رويكرد دوگانه ناشي از فرهنگهاي متفاوتي است كه در فرانسه و در ديگر كشورهاي غربي( في المثل امريكا) وجود دارند. به طوري كه حتي انقلاب فرانسه نيز نسبت به تحولات مشابه در انگلستان و امريكا بار نظري و تئوريك بيشتري داشته است و به همين جهت است كه فيلسوفان مطرحي چون هگل بدان عطف توجه نشان داده اند. دليل شهرت افرادي چون روسو ، ديدرو و سارتر هم ناشي از همين علاقه فرانسويان به فيلسوفان خود است.
به نظر نويسنده اين مقاله ، به احتمال زياد بسياري از فرانسويان حتي نام كتابهاي دريدا را نمي دانند اما به وي به عنوان يك فيلسوف افتخار مي كنند چرا كه فيلسوف بودن در فرانسه يك ارزش متعالي است. به همين جهت است كه افرادي چون سارتر و فوكو به خود اجازه مي دادند در مورد هر چيز و هر كس سخن بگويند و بخشي از اين مشي ناشي از خواستي است كه عامه مردم از آنها داشته اند. هنوزبسياري از فيلسوفان فرانسوي در بسياري از امور جهاني اظهار نظر مي كنند و اصلاًً فلسفه آنها با مسايل سياسي و جهاني عجين شده است در حالي كه در امريكا و انگلستان كسي از يك فيلسوف انتظار ندارد در امور جهاني اظهار نظر كند.
نظر شما