۲۱ دی ۱۳۸۹، ۱۲:۱۷

وانگ در گفتگو با مهر:

"فرهنگ" عاملی مؤثر بر رفتار واحدهای سیاسی است

"فرهنگ" عاملی مؤثر بر رفتار واحدهای سیاسی است

استاد علوم سیاسی دانشگاه میشیگان غربی با اشاره به اینکه نظریه رئالیسم ساختاری اعتقادی به تأثیر فرهنگ بر رفتار کشورها ندارد، گفت: بر اساس نظریه فرهنگی، "فرهنگ" عاملی مؤثر بر رفتار کشورها و واحدهای سیاسی به شمار می‌رود.

به گزارش خبرنگار مهر، کتاب "هماهنگی و جنگ: فرهنگ کنفوسیوسی و سیاست قدرت چینی" نوشته یوان - کانگ وانگ از مجموعه‌ کتابهای آسیای معاصر در جهان، به تازگی از سوی انتشارات دانشگاه کلمبیا منتشر شده است.

دکتر یوان - کانگ وانگ استاد علوم سیاسی و روابط بین الملل دانشگاه میشیگان غربی در مورد این کتاب و سؤال اصلی خود در آن به خبرنگار مهر گفت: چین کشوری است که وزن آن در نظام بین الملل کنونی رو به تزاید است. رشد اقتصادی فزاینده، افزایش قدرت نظامی و افزایش توان و تحرک دیپلماتیک باعث تغییر چشم انداز بین المللی شده است.

وی افزود: ظهور و قدرت یابی چین از سوی بسیاری از تحلیل گران با نوعی نگرانی همراه است و نگران چگونگی رفتار یک چین قدرتمند و ثروتمند در نظام بین الملل هستند.

وی یادآور شد: نظریه‌پردازان روابط بین الملل پاسخهای گوناگونی به ظهور چین داده اند. برخی معتقدند این ظهور همراه با خطر برای نظام بین الملل است و برخی معتقدند که این ظهور صلح آمیز است و چین با نظام بین الملل همراهی و همکاری خواهد کرد.

وانگ تصریح کرد: اگر از نقطه نظر فرهنگ داخلی این کشور به قضیه نگاه کنیم باید اذعان کرد که بر اساس فرهنگ کنفوسیوسی چین قوی نیز نباید بر اساس خشونت رفتار کند و رفتاری خشونت آمیز در نظام بین الملل داشته باشد. حتی در صورت قدرت یابی، چین باید به رفتار صلح آمیز خود ادامه دهد.

وی افزود: در واقع استراتژی نظامی چین بر اساس آموزه‌های کنفوسیوسی باید دفاعی باشد و دیوار چین نمادی از استراتژی دفاعی این کشور به شمار می‌رود.

وانگ تصریح کرد: به رغم تأکیدات کنفوسیوسی، در تاریخ چین دوره‌ای از تاریخ امپراتوری وجود دارد که استراتژی این کشور در آن تدافعی نبوده است. اما صرفاً نباید این بخش از تاریخ را برای ارزیابی فرهنگ استراتژیک این کشور در نظر گرفت.

وی تأکید کرد: پرسش محوری این کتاب این است که تا چه اندازه فرهنگ یک جامعه بر استفاده یک کشور از سلاح در مقابل تهدید خارجی تأثیرگذار است. در مورد مثال چین این پرسش مطرح است که آیا فرهنگ کنفوسیوسی استفاده چین از زور را در گذشته محدود کرده است یا نه؟

وی یادآور شد: بر اساس نظریه‌های روابط بین الملل به این سؤال پاسخ می‌دهم. بر اساس واقعگرایی ساختاری ماهیت آنارشیک نظام بین الملل کشورها را به سوی افزایش قدرت نظامی پیش می‌برد و بر این اساس فرهنگ یک کشور تأثیری بر استفاده و یا عدم استفاده از تسلیحات از سوی آن کشور در مقابل تهدید خارجی ندارد.

این استاد دانشگاه تصریح کرد: در مقابل این دیدگاه، دیدگاه فرهنگی قرار دارد. بر اساس این دیدگاه عوامل معنایی چون فرهنگ بر رفتار دولتها تأثیرگذار هستند و تأثیر مستقیم بر رفتار دولتها در نظام بین الملل دارند.

کنفسیوس‌گرایی در قالب ادراک مشخصی از استراتژیهای امنیتی چینی و نمادهای دفاعی در آمده است تا آنجا که بسیاری بر این باورند که چین مخالف نظامی‌گری است و مخالف استفاده از زور در برابر دشمنان خود است.

نویسنده با اشاره به رهبران سلسله سانگ (1279 - 960) و سلسله مینگ (1644 - 1368) بیان می‌کند که این دو سلسله برای نیروی نظامی و قابلیتهای دشمنان چین اهمیت بسیاری می دادند. آنها در زمانی که کشور آنها در موقعیت ضعف قرار داشت، استراتژیهای دفاعی اتخاذ می‌کردند و زمانی که در موقعیت قدرت قرار می‌گرفتند، در پی اهداف گسترده خود نظیر گسترش اراضی، نابودی دشمن و در کل پیروزی نظامی بودند.
 
وانگ بر این باور است که با وجود تسلط فرهنگ ضد نظامی‌گری مکتب کنفوسیوس، جنگ امری غیر معمول در بخش عمده‌ای از تاریخ چین نبوده است. وی تحقیقات خود را بر منابع اولیه چینی بنا نهاده است تا با تشریح سیاستهای قدرت در تاریخ چین بتواند به درک استراتژیهای چین امروز دست یابد.
کد خبر 1228814

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha