دکتر محمد بقایی (ماکان) در گفتگو با خبرنگار مهر درمورد شاخصهای پیشروان اندیشه و اینکه چه مشخصههایی، شخصی را در حوزهای از تفکر پیشرو میکند گفت: درحوزه تفکر دوگونه چهرههای شاخص سربرمیآورند. نخست کسانی که اندیشههایشان آمیزهای از تأثیرافکار متفکران پیش از آنان است، این گروه از اندیشمندان هرچند نامبردار میشوند و از ترکیب اندیشههای پیشین ، دستگاه تازهایی میآفرینند ولی در قیاس با چهرههایی که برای نخستین بار اندیشهای را مطرح میسازند از اعتبار کمتری برخوردارند.
وی افزود: بنابراین متفکران نوع دوم پیوسته در تاریخ تفکر بشری از اعتبار بیشتری برخوردار بودهاند. برای مثال در حوزه فلسفه علاوه بر افلاطون و ارسطو میتوان از دکارت بطور مشخص نام برد که فلسفه را از بیخ و بن نقد کرد و آن را در طریقی تازه قرار داد. بطوریکه هیچ یک از اندیشمندان پیش از او به چنان تفکری دست نیافت. از اینروست که امروز فلسفه به پیش و بعد از دکارت قابل تقسیم است. دردیگر رشتهها نیز چنین است. برای مثال شعر فارسی را میتوان به پیش و پس از نیما تقسیم کرد و چنین است در نقاشی که با پدید آمدن چهرهای مانند رافائل، تاریخ نقاشی به پیش و پس از او تقسیم شد.
بقایی درمورد شرایط بهوجود آمدن این پیشروان هم اظهارداشت: آگاهی از علوم زمان خود که میتوان آن را به گستردگی اطلاعات تعبیر کرد، زیرساختهای اجتماعی و محیطی که در مجموع سبب میشوند تا فرد اندیشمند خود را از منظری تازه مورد توجه قرار دهد. یعنی در مجموع میتوان گفت که عوامل محیطی، تاریخی و علمی سه رکن اساسی پدید آمدن اندیشههای تازه است.
این محقق و پژوهشگر حوزه فلسفه و ادبیات درمورد شیوه موجه و درست گفتگو و ارتباط فکری با این متفکران پیشرو نیز گفت: پرداختن به اندیشههای هر اندیشمند در واقع نوعی گفتگو با تاریخ است زیرا اندیشنده خود را در شرایط فکری و تاریخی اندیشمند مورد نظر خود قرار میدهد، شبیه این گفتگوهای باطنی را میتوان در حوزه فلسفه درآثار آکویناس قدیس و در حوزه ادبیات داستانی در آثار ولتر و مارک تواین شاهد آورد.
این کارشناس ادبی و فلسفی در مورد کمیت این متفکران پیشرو در جهان معاصر همچنین گفت: حقیقت این است که پس از انقلاب صنعتی ذهن بشر در حوزه تحقیق و تأمل و ژرف نگری در حوزه علوم انسانی و همچنین هنری به میزان قابل توجهی رو به رخوت رفته است. شاهد این مدعا خلق آثاری در این زمینههاست که به هیچ رو ارزش آثار مشابه پیشین را ندارند. یعنی گمان نمیرود دیگر میکل آنژ، حافظ و بتهون دیگری پدید آید .
بقایی درپایان یادآورشد: اما در زمینههای فناوری و صنعت قضیه طور دیگری است ،جامعه شناسان از این مقایسه به این نتیجه رسیدهاند که جامعه بشری در مجموع به تن آسایی میل کرده و با پدید آمدن امکانات نوینی که موجب تسهیلات زندگی شده ذهن او از پویایی و ابداع و ابتکار و سازندگیهای متعالی ، به خصوص درحوزههای علوم انسانی وهنری باز داشته شده است.
نظر شما