به گزارش خبرنگار مهر، نمایش "خانمچه و مهتابی" به کارگردانی هادی مرزبان این روزها در برج آزادی روی صحنه میرود، نمایش روایتی است از زندگی سه زن، در سه موقعیت اجتماعی، فرهنگی و تاریخی مختلف که پایان راه به یک نقطه مشترک میرسند: تنهایی و انزوا.
"خانمچه و مهتابی" بر اساس نمایشنامهای از رادی اجرا میشود و رد پای گرایشهای فکری و اندیشههای رادی مانند همیشه در نمایش مشهود است، اما وجوهی در این نمایش دیده میشود که پیشتر کمتر در آثار رادی و حتی مرزبان میشد سراغ گرفت، پرداختن به شخصیت زن و سرنوشتی که در طول تاریخ ایران زمین طی کرده و جایگاهی که در ادوار مختلف داشته مهمترین بخش این اثر است که تا به حال به این شکل در آثار رادی و مرزبان تبلور پیدا نکرده بود.
گلاب آدینه در تمرین نمایش "خانمچه و مهتابی"
اگر نمایش را فارغ از نام نویسنده و کارگردان ارزیابی کنیم، "خانمچه و مهتابی" موفق میشود تماشاگرش را با وجود قصهای که دارد همراه کند، قصه سه زن در این نمایش در هم تنیده میشود، خانم جان (گلاب آدینه) نقطهای است که این سه زن را در کنار هم قرار میدهد، او که در گوشهای از یک آسایشگاه سالمندان در شمال شهر تهران زندگی میکند، پریشانگوییهایش را با تماشاگر سهیم میشود.
نوع روایت و پرهیز از قصهگویی به شیوه مستقیم امتیاز نمایش است و بازی زمانی و پس و پیش شدن قصه ذهن تماشاگر را درگیر نمایش میکند، قصه تلخ است و سرنوشت هر سه زن با وجود تفاوتهای اساسی که با هم دارند به یک نقطه ختم میشود و شاید این کامل کننده تراژدی حاکم بر اثر باشد، اما در بخشهایی از نمایش طنزی وجود دارد که تماشاگر را به خنده میاندازد و فضای نمایش را تلطیف میکند.
قصه آموتی (سیروس همتی) و گلین (فرزانه کابلی) با بخشهای دیگر نمایش متفاوت است و طنز کلامی در آن بیش از اپیزودهای دیگر است اما این تمهیدی است ادبار و شوربختی گلین و آموتی کمتر به چشم بیاید، روایت سرنوشت گلین در فضایی کاملا رئالیستی تلخی نمایش را مضاعف میکرد.
مرزبان در بخشهایی کابوسهایی را به تصویر میکشد که وجهی تاریخی به اثر میدهند و جایگاه آن را فراتر از روایت قصه سه زن قرار میدهند، وضعیت گلین، مهرو و لیلا ریشه در نگاه تاریخی به زن و جایگاه او در جامعه و تاریخ دارد، رادی برای نمایش دغدغههایش درباره زنان این سرزمین، شخصیتهایش را از میان سه طبقه انتخاب کرده، لیلا رابطهای خوب با همسرش دارد اما شارل (ایرج راد) برای پیشرفت در حرفهاش زن را قربانی میکند.
رویای لیلا با بیتوجهی همسرش از بین میرود، گلین از سوی همسرش درک نمیشود و به اتهام نازایی حق زندگی ساده و محترمانه را از دست میدهد، مهرو که زنی روشنفکر است و با همسری هنرمند زندگی میکند هم شرایط بهتری ندارد، او هم مانند زنان دیگر از داشتن زندگی آرام و فرزند محروم است. تنهایی حلقه اتصال این زنها است، زنهایی که درک نمیشوند و فرجامی جز تنهایی ندارند.
یکی از ویژگیهای نمایش بازیهای آن است، میشد پیشبینی کرد گلاب آدینه روی صحنه این نمایش و با توجه به جذابیتهای نقش بازی قابل قبول و در یادماندنی دارد، حضور او در این نمایش به امتیازی تبدیل شده که نمیتوان به سادگی از کنارش گذشت، پریشان احوالی، سالخوردگی و اندوه خانم جام به خوبی در بازی آدینه دیده میشود.
فرزانه کابلی در نقشی بسیار دور از خود حضوری دلنشین دارد و سیروس همتی تصویری تازه از مرد ناتوان و عامی که کمبودهایش را به پای همسرش میگذارد ارائه میدهد. "خانمچه و مهتابی" اگرچه میتوانست کمی کوتاهتر و باطراوتتر باشد اما در شکل فعلی هم به دلیل امتیازها و جذابیتهایی که دارد میتواند برای تماشاگر جذاب باشد.
نظر شما