دکتر سید امیر اکرمی درمورد شاخصههای که فردی را متفکر پیشرو میکند به خبرنگار مهر گفت: یکی احاطه و تسلط به آراء گذشتگان و دانشمندان آن رشته است حالا چه فلسفه چه جامعه شناسی چه روانشناسی و یا هر رشته دیگری که باشد. باید به دقت آرای پیشروان آن فن را مورد مطالعه قرارداده باشد و احاطه و تسلط برآراء و افکاری که پیش از او گفته شده کسب کرده باشد. این هم خودش کار دشوار و عمیق و طاقت فرسایی است.
وی افزود: مطالعه تنها کافی نیست بلکه در ضمن مطالعه باید در آرایشان تأمل کرد. تأمل عمیق در آراء گذشتگان دومین شاخص برای پیشرو بودن است . سومین شاخص، نبوغ شخصی است هرچند که به اندازه ناچیزی در متفکران یافت میشود و حدود و علل و عوامل بروزش در یک فرد بحث دیگری است. ولی بهرحال وجود چیزی بعنوان نبوغ با هر توضیح و تفسیری این هم یکی دیگر از عواملی است که در کنار آن دو عامل قبلی از شاخصهایی است که فردی را متفکر پیشرو میکند.
عضو هیئت علمی مؤسسه پژوهشی حکمت و فلسفه ایران در ادامه تصریح کرد: در کنار این سه عامل متفکر پیشرو متفکری است که به پرسشهای عمیق زمانه خودش به نحو عمیقی میاندیشد و اشتغالات ذهنی او بیارتباط با مهمترین مسائل و مشکلات و دردها و رنجهای جامعه خودش نیست. متفکر پیشرو نمیتواند نسبت به این دغدغهها و مشکلات و مسائل جامعه خودش بیتفاوت باشد. به طبع باید اندیشه او متوجه حل این مسائل باشد و این کار بطور غیرمستقیم هم میتواند صورت پذیرد یعنی به بنیادهای فکری مهمی که غیر مستقیم منجربه حل مشکلات و دغدغه ها و مسائل اصلی و بنیادی جامعه خودش میشود بهرحال بنوعی باید به آنها مربوط باشد.
اکرمی درمرد شیوه موجه و درست گفتگو با این متفکران پیشرو همچنین اظهارداشت: نکاتی که درپاسخ به سؤال قبل گفتم در اینجا دخیل است. برای اینکه با این متفکران به نحو درستی مواجه بشویم باید اولاً به قدر ممکن به ذخیره فکریای که آنها در آن چارچوب اندیشیدند با آن ذخیره و سنت فکری آشنا باشیم . بعد هم آن دغدغهها و مسائل و مشکلاتی که آن متفکر را متوجه یک دیدگاه، تئوری و نظریه و شناخت کرده و او را متفکر شاخص کرده، همین مسائل و دغدغهها را ما هم داشته باشیم . یعنی کسی که میخواهد وارد گفتگو با یک متفکر پیشرو بشود نباید آرا و نظریان آن متفکر را بدور بریزد. اشکالی که در این موارد است این است که این گفتگوگران به بنیاد دغدغههای این متفکران پیشرو اصلاً نمیاندیشند و در صدد رد و یا حداکثر نقد یکسویه آرای آنها هستند.
وی ادامه داد: اغلب این گفتگوگران نمیاندیشند که چه دغدغههایی سبب شد که آن متفکر پیشرو به آن نتایج شاخص دست پیدا کند و آنها آن نتایج را نمیپسندند اما در گفتگو با این متفکران باید به این سویه اصلی هم توجه کنیم که چه دغدغههایی آن متفکر پیشرو را به آن نتایج رساند واگرآن نتایج را نمیپسندیم باید خودمان بنحو جداگانه به سراغ آن دغدغهها و مسائل برویم و خودمان تئوری مقابلی به همان اندازه شاخص بودن نتایج آن آراء متفکر پیشرو بدهیم که بتواند به مسائل و دغدغهها و مشکلات آنها هم بپردازد. صرفاً رد نتایج کار آنها شیوه درست مواجهه با آنها نیست بلکه با توجه به دغدغههای آنان باید در رفع آن مشکلات و دغدغهها قدمی برداریم و برای تدوین تئوریهای شاخص تلاش کنیم.
این محقق و پژوهشگر حوزه فلسفه یادآورشد: اگر به آن دغدغهها ننگریم و پاسخ مثبت به آنها ندهیم و در مقام رد و سلب و نفی آرای متفکران پیشرو باشیم و آنها را کنار بگذاریم یا نقد یکسویه کنیم این گفتگوی مثمر ثمری با این متفکران پیشرو نخواهد بود.
این نویسنده و مترجم درباره کم شدن این متفکران پیشرو درجهان معاصر هم گفت: بطور کلی ما کمتر با این متفکران پیشرو درجهان معاصرروبرو هستیم چرا که گسترده شدن شاخههای دانش بشری سبب میشود از این متفکران شاخص کمتر داشته باشیم . در گذشته محدوده علم کمتر بود و کسی مثل ابن سینا میتوانست ادعا کند که در هیجده سالگی هیچ مطلب نخواندهای برایش باقی نمانده است و تمام اندیشه و حکمت بشری تا زمان خودش را مطالعه کرده است. اما امروزه با افزایش کمی و کیفی دانش و گسترده شدن شاخههای مختلف معرفت بشری دیگر چنین چیزی برای هیچ کس ممکن نیست. این هم یکی از عوامل کم شدن متفکران شاخص است.
اکرمی درپایان تصریح کرد: دغدغههای دیگری سبب شده که ذهن دانشمندان و متفکران به مسائل دیگرو غیر علمی جلب شود ازجمله پیشرفتهای مادی و هنری دنیا و انواع و اقسام چیزهایی که جلب توجه میکنند. در کنار آن منابع معرفتی و علمیای که متفکران قدیم صرفاً و صرفاً روی آن متمرکز بودند این رونق یافتن این منابع متنوع غیرعلمی و جذابی که پیش روی ماست این تکنولوژی و هنر و چیزهای دیگر به طبع بخشی از وقت و همت علمی و فکری متفکران را خواشته یا ناخواسته به خود مشغول کرده است و این مسئله از عمق و پیشرفت فکری کار آنها تا حدودی کاسته است و سبب شده تا از متفکران شاخصی که پیشتر داشتیم کم بشود.
نظر شما