دکتر مسعود صفایی مقدم درمورد شاخصههایی که فردی را متفکر پیشرو میکند به خبرنگارمهر گفت: برای اینکه کسی متفکر پیشرو بشود ضروری است که به اندوختههای فکری پیشین جامعه خودش و جامعه جهانی آگاهی داشته باشد. یعنی پیشرو بودن در سایه سابقه اندیشه گذشتگان است و همه کسانی که متفکر پیشرو شدند آنها نسبت به تاریخ اندیشه بشر و جامعه خودشان تسلط داشتند ولی از یک خودباوری و تفکر خلاق و تفکر انتقادی برخوردار بودند به شکلی که میتوانند آن سرمایههای قبلی جامعه خودشان را مجداداً بازسازی و باز آفرینی کنند و آنها را در قالبهای جدیدی و با یک قابلیتهای جدید عرضه بکنند تا بتوانند به بعضی از مشکلات جدید پاسخ دهند یا اینکه مسائل قدیمی رادرقالب جدیدی مطرح کنند و یک عرصه نویی را برای اندیشه و تفکر ایجاد بکنند.
عضو هیئت علمی گروه علوم تربیتی دانشگاه شهید چمران اهواز درباره شیوه درست مواجهه با این متفکران پیشرو همچنین اظهارداشت: همانطور که حداقل سه خصیصه برای این متفکران عرض کردم یعنی خودباوری و مجهز بودن به تفکر خلاق و تفکر انتقادی، براساس اینها باید طوری ارتباطمان را با آنها سامان بدهیم که این سه قابلیت و سه عرصه پاس داشته شوند. یعنی میدان را برای اینکه به خودباوری این افراد لطمهای وارد نشود فراهم کنیم و اینکه عرصه ارتباط به گونهای تنظیم بشود که از خلاقیت، ابتکار و نوآوری این افراد به نحو صحیحی استفاده بشود. بنابراین هرنوع ارتباطی که بتواند مانعی برای این مهارتها و ویژگیها ایجاد کند ارتباط سازنده و موجهی با این قشر نیست.
این محقق و پژوهشگر حوزه فلسفه درمورد کم شدن این متفکران پیشرو در جهان معاصر هم گفت: البته قضاوت در این باره به دلیل اینکه عرصههای تفکر بسیار پیچیده و گسترده و تخصصی شده آسان نیست و افرادی که در زمینههای مختلف از این خصوصیتها برخوردارند و دست به نوآوری میزنند بطور معمول در عرصههای تخصصی خودشان شناخته میشوند. لذا مثل گذشته که یک کسی میتوانست در بسیاری از زمینهها صاحب رأی و نظر باشد شرایط اینگونه نیست. حتی فلسفه هم با وجود اینکه دانشی است که جامعیت از ویژگی آن است با این وجود آن هم تخصصی شده و در عرصههای مختلف وارد شده و امروزه فلسفههای مضاف از قبیل فلسفه علم،فلسفه ذهنٰ، فلسفه سیاست، فلسفه جامعه شناسی، فلسفه تربیت و فلسفه اخلاق داریم.
صفایی مقدم درپایان یادآورشد: در هرکدام از این حوزهها افراد صاحب نام و صاحب نظر داریم اما برای افرادی که در همان حوزه کار میکنند شناخته شده هستند لذا به نظر نمیرسد که با خلأ فکری و خلأیی از نظر کمبود آدمهای صاحب رأی و خلاق روبرو باشیم بلکه با تخصصی شدن حوزهها ازآن جامعیت و عمومی بودن این افراد کاسته شده است و فقط برای کسانی که در آن حوزه خاص کارمیکنند شناخته شده هستند.
نظر شما