۹ اسفند ۱۳۸۹، ۸:۵۱

چامسکی در گفتگو با مهر:

عامل اقتصاد تنها معیار قدرت هژمون نیست/ توسعه انسانی چین ضعیف است

عامل اقتصاد تنها معیار قدرت هژمون نیست/ توسعه انسانی چین ضعیف است

نوآم چامسکی متفکر و استاد بازنشسته دانشگاه MIT در مورد ظهور چین به عنوان قدرت جایگزین قدرت جهانی امریکا معتقد است که به رغم رشد اقتصادی تعجب برانگیز چین، شاخصای توسعه انسانی این کشور در وضعیت مطلوبی قرار ندارند.

روزنامه وال استریت ژورنال در گزارش چند روز پیش خود نوشت چین درسال 2010 از ژاپن سبقت گرفت و طی تحولی تاریخی بعد از آمریکا مبدل به بزرگترین اقتصاد جهان شد.

بحث ظهور چین به عنوان یک قدرت جهانی در طی سالهای اخیر موضوع بحث نظریه‌پردازان اقتصادی و روابط بین الملل بوده است. این موضوع مطرح است که آیا چین قدرت هژمونیک ایالات متحده امریکا را به چالش خواهد کشید یا نه؟ نئورئالیستها معتقدند که ظهور چین تهدیدی برای امریکا و قدرت هژمونیک این کشور است.

در مقابل این دیدگاه، رئالیستهای تدافعی چون استفن والت بر "موازنه تهدید" تأکید دارند. به اعتقاد آنها قدرت تا زمانی که تهدیدکننده نباشد لزوم به موازنه‌سازی در برابر آن وجود ندارد. بر این اساس قدرت‌یابی چین در این چارچوب باید مورد توجه قرار گیرد.

اهمیت این موضوع خبرگزاری مهر را بر آن داشت تا با نوام چامسکی نظریه‌پرداز برجسته معاصر بحث قدرت ‌یابی چین و اینکه آیا این قدرت ‌یابی تهدیدی برای قدرت هژمونیک ایالات متحده امریکا خواهد بود، گفتگو کنیم که در ادامه می‌آید.

خبرگزاری مهر: طی روزهای اخیر اخباری منتشر شد که در آن چین جایگاه دوم اقتصاد جهانی را از ژاپن ربود و این مکان را به خود اختصاص دارد. با توجه به این موضوع آیا قدرت ‌یابی چین که در حال حاضر در حوزه اقتصاد مطرح است، می‌تواند قدرت هژمونیک امریکا را به چالش بکشد و خود را به عنوان قدرت هژمون جهانی مطرح کند؟

چامسکی: امروزه گفتگوهای هیجان انگیزی در مورد تغییری بزرگ در مورد قدرت جهانی وجود دارد. صحبت در مورد این است که "چگونه" و یا حتی "کی" و چه زمانی چین جایگزین ایالات متحده آمریکا به عنوان یک قدرت مسلط جهانی خواهد شد.
همچنین در مورد هند نیز چنین ادعایی وجود دارد. اگر چنین اتفاقی رخ دهد در این صورت نظام جهانی به چیزی شبیه نظامی که اروپایی‌ها در آن فاتح و مسلط بودند تبدیل خواهد شد.

رشد سالیان اخیر تولید ناخالص ملی چین رقم تعجب برانگیزی بوده است. اما این همه ماجرا نیست. در میان شاخصهای توسعه انسانی سازمان ملل، هند جایگاه بسیار پائینی دارد و تقریباً در انتهای جدول شاخصها قرار دارد. جایگاه این کشور در رتبه 134 است که کمی بالاتر از کامبوج و پائین‌تر از لائوس و تاجیکستان است.

رتبه چین در حوزه شاخصهای توسعه انسانی 92 است. یعنی جایگاهی که کمی بالاتر از اردن و پائین‌تر از جمهوری دومینیکن است.

اگر بخواهیم این کشورها را با کشوری مقایسه کنیم، کوبا نمونه خوبی است. کوبا مدت 50 سال است که زیر حمله و فشارهای گوناگون و شدید آمریکا قرار دارد ولی با این وجود جایگاه آن از لحاظ شاخصهای توسعه انسانی رتبه 52 است. این رتبه در میان کشورهای آمریکایی مرکزی و حوزه کارائیب بیشترین و بهترین رتبه به شمار می‌رود.

علاوه بر این هند و چین از نابرابری فزاینده‌ای رنج می‌برند. میلیونها نفر از اتباع این کشورها پائین‌تر از خط فقر زندگی می‌کنند. مصرف فزاینده منابع خام و مسائل بوم شناختی نیز از موضوعات دیگری است که در بلندمدت متوجه این کشورها است و هزینه‌های جدی را متوجه این کشورها خواهد کرد.

در مورد اینکه کشوری قدرت جهانی باشد و اینکه تغییری در قدرت جهانی رخ دهد باید به مسأله مهمی توجه داشت و آن مسائل و عوامل داخلی است. دولتهایی که از توزیع قدرت در سطح داخل غفلت کرده‌اند و به آن بی توجه هستند بازیگری واقعی در نظام بین الملل نیستند.

کد خبر 1262556

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha