"لیبی تحت محاصره نظامی آمریکا قرار گرفت" این خبری بود که شب گذشته تیتر یک رسانه های جهان قرار گرفت. وزارت دفاع آمریکا در این رابطه اعلام کرد نیروهای هوایی و دریایی ارتش آمریکا لیبی را تحت محاصره خود قرار داده اند و احتمال دخالت نظامی علیه رژیم دیکتاتوری معمر القذافی وجود دارد.
فرانسه و انگلیس از جمله همپیمانان غربی آمریکا نیز در محاصره نظامی لیبی مشارکت دارند و در همین راستا اتحادیه اروپا نیز تحریم فروش سلاح به این کشور را اجرایی کرده است.
"هیلاری کلینتون" وزیر خارجه آمریکا نیز در سخنان روز گذشته خود از مطرح بودن همه گزینه ها از جمله گزینه نظامی خبر داده بود.
در همین راستا "جی کارنی" سخنگوی کاخ سفید اظهار داشت که تبعید و ایجاد منطقه ممنوعه پرواز در حریم هوایی لیبی از جمله گزینه های مطرح برای مقابله با رژیم قذافی است.
کارنی با بیان این مطلب افزود: فرماندهان نظامی آمریکا در صورت اقدام نظامی علیه قذافی از ناو هواپیما بر "یو اس اس اینترپرایز" که هم اکنون در آب های دریای سرخ قرار دارد و 2 هزار تفنگدار دریایی استفاده خواهد کرد.
وی در مورد ایجاد منطقه ممنوعه پرواز بر فراز آسمان لیبی نیز گفت: کشورهای غربی در حال بررسی تاسیس گذرگاهی انسانی در نزدیکی مرزهای لیبی هستند تا از این طریق به آوارگان لیبیایی کمک شود.
قطع ارتباطات قذافی با خارج برای جلوگیری از هرگونه اظهار نظر و سخنرانی های وی، استفاده از پایگاه های آمریکا و ناتو در ایتالیا همچون ناوگان ششم آمریکا در ناپولی برای هرگونه اقدام نظامی احتمالی علیه لیبی از جمله موضوعاتی است که باراک اوباما در حال بررسی آنها است.
موج انقلاب های عربی طی 2 ماه گذشته همواره با واکنش متفاوت جهانی به ویژه آمریکا مواجه بوده است. نگاهی گذرا به قیام مردمی مصر و لیبی به خوبی این تفاوت را نشان می دهد. مقامات واشنگتن از نخستین روزهای انتفاضه مصر در تاریخ 25 ژانویه حسنی مبارک هم پیمان استراتژیک خود را رها کرده و صراحتا از قیام ملت مصر حمایت کردند و کناره گیری مبارک از قدرت را خواستار شدند.
مواضع متناقض آمریکا در قبال قیام های عربی به خوبی نشان می دهد که این کشور برخلاف ادعای خود مبنی بر دفاع از حقوق بشر، آزادیخواهی و دموکراسی تنها به منافع خود در کشورهای عربی همچون لیبی و بحرین فکر می کند. چرا که نوع انقلاب های مردمی در جهان عرب برخلاف چگونگی وقوع آن انگیزه های مشترکی همچون خیزش علیه دیکتاتوری و انحصار طلبی قدرت دارند اما آمریکا بر حسب منافع خود در این کشورها مواضع متفاوتی اتحاذ کرده است.
قلع و قمع وحشیانه معترضین لیبیایی به حدی غیرقابل تصور بوده و هم اکنون نیز ادامه دارد که واکنش جامعه جهانی را به شدت برانگیخت تا جایی که شورای امنیت را وادار به صدور قطعنامه علیه رژیم دیکتاتوری معمر القذافی کرد.
بنابراین نوع خشونت علیه تظاهرات کنندگان در لیبی اقتضا می کرد آمریکا اگر واکنشی شدیدتر از قیام مردمی مصر نشان نمی داد موضعی کمتر از آن نیز اتخاذ نمی کرد.
حال چرا مقامات کاخ سفید در قبال کشتار وحشیانه معترضین لیبیایی که طی کمتر از 2 هفته بالغ بر 2 هزار کشته و زخمی و مفقود شدن هزاران تن بوده سکوت کرده است؟ آماری که ده ها برابر تلفات دیگر قیام های کنونی جهان عرب است.
بررسی منافع آمریکا در لیبی چرایی موضع منفعلانه این کشور در قبال قیام مردمی در لیبی را به خوبی نشان می دهد. علاوه بر نفت لیبی که تامین کننده منافع اقتصادی آمریکا بوده است منافع استراتژیک و سیاسی واشنگتن در طرابلس را نیز باید در نظر داشت.
آمریکا و لیبی در سال 2003 قراردادی را به امضا رساندند که به موجب آن لیبی تسلیم آمریکا شد و تمام تاسیسات هسته ای خود و سلاح های خود را به این کشور تحویل داد.
طبق این قرارداد همچنین معمر القذافی رهبر لیبی متعهد شد به دلیل انفجار هواپیمای "پان آمریکن" در لاکربی اسکاتلند در سال 1988 یک میلیارد دلار غرامت بپردازد.
از دیگر مفاد این قرارداد این بود که قذافی موظف شد کلیه اطلاعات خود را که مربوط به گروه های تروریستی و افرادی که در سازمان های آزادیبخش فعال هستند را در اختیار سازمان سیا قرار دهد و در مقابل آمریکا و اروپا لیبی را از لیست کشورهای حامی تروریست خارج کند.
روند آمریکا در قبال دیکتاتورهای جهان عرب بدین ترتیب است که در ابتدا همکاری با هم پیمانان عرب وجود دارد تا جایی که علیرغم فقدان آزادی، عدالت و اصلاحات سیاسی در این کشورها مقامات کاخ سفید علیرغم سردادن شعار حقوق بشر و دموکراسی به دلیل حفظ منافع خود در این کشورها عملا به فقدان این موضوعات در جهان عرب بی تفاوت هستند.
این روند تا جایی ادامه پیدا می کند که ملت ها علیه رژیم های مستبد خود به پا خیزند در چنین شرایطی آمریکا تغییر موضع داده و با حمایت ظاهری از انقلاب ها به گزینه حذف دیکتاتور به عنوان یک مهره سوخته روی می آورد. حذف این مهره به شکل های متفاوتی صورت می گیرد همچون واکنش های شفاهی گسترده مقامات کاخ سفید برای کنار زدن مهره سوخته از قدرت همچون حسنی مبارک در مصر تا به کارگیری گزینه نظامی و صرف هزینه های گزاف برای حذف فیزیکی دیکتاتورها.
سرنگونی رژیم دیکتاتوری صدام از عراق بهترین نمونه در این زمینه است. حذف این دیکتاتورها نیز در راستای تحقق اهداف و آرمان های ملت ها صورت نمی گیرد و آمریکا پس از کنار نهادن هم پیمانان دیکتاتور برای جایگزین کردن مهره دست نشانده به طوری که تامین کننده حداکثری منافع واشنگتن در کشورهای عربی باشد تلاش خواهد کرد. محاصره نظامی لیبی نیز بیانگر این موضوع است که آمریکا در حال پیاده کردن الگوی عراق در لیبی است.
----------------------------
سمیه خمارباقی
----------------------------
سمیه خمارباقی
نظر شما