كه پرداختي عدل را خونبها تو
دميدي در آفاق تـــــاريخ انسان
طلوع عدالت در آئينه ها تو
بدان گونه آميختي با عدالت
كه داري به هر حرف آن جاي پا ، تو
پس از تو عدالت ، غريبانه پر زد
چه پرواز دوري ، از امروز تا تو !
عدالت به خون خفت و آماج كين ها
از آن لحظه ، تا فرصت انتهـــــا تو
دريغا ... تو پرپر شدي يا عدالت ؟
شگفتا ... عدالت به خون خفت يا تو؟
عدالت ، بهايي چنان سهمگين داشت ؟
چه كردند با تو ؟ چه كردند با تو ؟
* علي رضا طبايي
نظر شما