به افق چشم دوخته ايم
بر خط افق
كه امتداد غبارين سم ضربه هاي اسب تو را
به ارمغان مي آورد
تو مي آيي و در فلسطين
جاي تمام مردابها
دريا مي كاري
تو مي آيي و جاي هر كوير
يك اقيانوس مي نشاني
تو ناگهان فرا مي رسي
و توفان ، سرباز تو مي شود
و آسمان در مقابلت
دست به سينه مي ايستد
آفتاب از شانه هاي تو خواهد روئيد
تو به قلقيليا مي رسي
از نابلس مي گذري
و به غزه سر مي كشي
و الخليل
آرامشش را با تو باز مي يابد
تو با خورشيد هايت مي آيي
مي آيي تا فلسطين
زخمهايش را فراموش كند
چه شقايق هايي كه در انتظار تو پژمردند
چه باغهايي كه در انتظار تو مردند
كي ذوالفقار را از نيام بر مي كشي ؟
فلسطين
با زخمي در گلو
و خشمي در نگاه
به تو اميد بسته است
دستهايت را نازل كن
كودكان فلسطين
در فرصت منتشر توفانها به دنيا آمده اند
و در رگهاشان ، خون اقيانوسهاست
فلسطين در نسيم تبسم تو مي شكوفد
فلسطين در بهار تو مي شكوفد
مي آيي و قرص خورشيد را
بين تمام يتيمان نور
تقسيم مي كني
روز آمدنت
هر قطعه اي ابر
يال اسباني وحشي مي شود در دستهاي سواران پيشاپيشت
اي فرصت فرداي توفانهاي مقابل !
طاقت فلسطين ، طاق شده است
خورشيد چشمهايت را نازل كن !
شعري براي زخم هاي شكيباي فلسطين و خطاب به منجي موعود ( عج )
« شعري تازه» / فلسطين ؛ زخمي در گلو
خبرگزاري مهر - گروه فرهنگ و ادب : فردا روز جهاني قدس است ، روز اعتراض جهاني به سياست هاي غيرانساني رژيم اشغالگر قدس در به خاك و خون كشيدن مردم مقاوم فلسطين ، شعري تازه در همين زمينه از شاعر معاصر " هادي محمد زاده " تقديم حضور مي گردد.
کد خبر 129246
نظر شما