حجت الاسلام علي رضا قائمي نيا در گفت و گو با خبرنگار گروه دين و انديشه خبرگزاري "مهر" وجوه ويژه تفسير الميزان را گسترده دانست و گفت : درباره تفسير الميزان علامه طباطبايي از جهات مختلفي مي توان صحبت كرد، اما اين كه چه روشي را خود ايشان تجويز مي كند مهم است. طبيعتا ايشان روش تفسيري قرآن به قرآن و آيات را در سياق هم معنا كردن را اعلام مي كند. اما نگاه ديگري هم مي شود به اين تفسير كرد و آن اين است كه ايشان تا چه اندازه به روششان پاي بند بودند و آيا فراتر از اين روش هم رفته اند يا خير.
وي در ادامه افزود: نسبت به نكته اول، ايشان مي گويد تفاسيري كه در طول تاريخ شكل گرفتند تحميل يك سري نظريات عرفاني، فقهي، كلامي، فلسفي به قرآن بوده است. تفسير قرآن بايد بر اساس خود قرآن بايد صورت گيرد و با رجوع به آيات قرآن خود قرآن را معنا كرد. البته اين بحث با بحث هاي بيروني بسياري درگير مي شود. مثل بحث هرمنوتيكي و يا شالوده شكني كه اين افراد قائل اند كه در متن تناقض هست و انسجام وجود ندارد و يا اين كه بحث بينا متني كه در نشانه شناسي است كه هيچ متني جزيره جدا گانه از ديگر متنها نيست و با بقيه متون ديالوگ دارد. به اعتقاد من علامه فراتر از اين روش مي رود.
قائمي نيا با تاكيد بر اين مطلب كه در تفسير مفسر به دنبال اين است كه بداند در ظاهر متن چه اتفاقي مي افتد و به دنبال دلالتهاي حداقلي نص است اظهار داشت : اما در تفسير اضافي، نص به ديالوگ نص با ديگر نصوص گوش مي دهد. مثلا اگر فلسفه را به صورت يك متن در نظر بگيريد پرسش هايي كه از ناحيه فلسفه در قرآن مطرح مي شود يك سري مسائل تفسري است اما آيا اينها با تفسير قرآن به قرآن به دست مي آيد. تفسير قرآن به قرآن يك كار مقدماتي براي رسيدن به تفسير اضافي است. در تفسير اضافي وقتي كه به سراغ ناحيه ناپيداي متن برويد مجبور هستيد به ديالوگ متن با ديگر متون گوش دهيد. در اينجا فعاليت تفسيري يك فعاليت دوري در متن نيست. براي رسيدن به آن مرحله تفسيري علامه از تفسير قرآن به قرآن آغاز مي كند. اما در تفسير اضافي به سراغ بحث هاي ديگر مي رود به اعتقاد من اين بحث را يعني حركتهايي كه در درون متن متصل انجام مي شود و ارتباطي كه با مباحث بيروني دارد را نشانه شناسي مي تواند پاسخگو باشد.
وي در پاسخ به اين پرسش كه نشانه شناسي متن الميزان چگونه خواهد بود گفت : وقتي كه من كتاب هاي نشانه شناسي را مطالعه مي كنم و تفسير الميزان را مي گشايم شباهت هاي بسياري در اين دو مي بينم. اما طبيعي است كه در نشانه شناسي بسياري از مفاهيم شفاف تر مي شوند. علامه طباطبايي به دليل اين كه صرفا با شيوه معارف اسلامي پيش رفتند نتوانستند تمام مباحث را روشن كنند اما اگر اين مباحث در متن تلفيق شود يك راه جديدي را مي تواند باز كند.
قائمي نيا درباره شيوه علامه طباطبايي و بحث نشانه شناسي اظهار داشت : مرحوم علامه وقتي كه مي گويد از شيوه قرآن به قرآن استفاده كردم از روابط آيات بهره برده است. در نشانه شناسي به روابط و همنشيني واژه ها توجه مي شود. يعني يك واژه در يك آيه اي با چه واژه هايي همنشين شدند و چه جايگزين هايي در طول نص پيدا مي كنند. روش علامه هم دقيقا همين است. روش تفسيري الميزان چيزي جز توجه به محورافقي و عمودي در نص نيست بلكه اصل كلي نشانه شناسي را در متن قرآن پياده مي كند اما نسبت به بحث ديالوگ و بينا متني كه در نشانه شناسي امروز جايگاه ويژه اي دارد شايد عملا اين كار در نظر علامه تحقق پيدا نكرد. چرا كه در هر دوره اي يكسري محدوديت هايي وجود دارد. امروزه مباحث بسياري در زمينه مباحث كلامي مانند تجربه ديني و گوهره دين مطرح شده كه در زمان علامه چنين مباحثي نبوده است. اگر در اين زمان علامه مي بود قطعا از اين مباحث در تفسيرش بكار مي برد اگر چه هيچ تفسيري كامل نيست و هر تفسيري بهره اي از حقيقت برده است.
وي درباره اين كه تفسير الميزان چه زوايايي را توانسته آشكار كند گفت : به نظر من خيلي از مباحث جديد را تفسير الميزان توانست بكار بگيرد. علاوه بر آن ، روش شناسي خاصي كه ايشان از آن پي روي كردند تلفيقي از مباحث فلسفي نيز در اين كار هست و يك نوع باطني گرايي كه رازورزانه روشمند كه معاني باطني آيات را كشف كند در اين كار به چشم مي خورد. اين هنري است كه تفسير الميزان توانسته داشته باشد و تا زماني كه رقيبي براي آن پيدا نشده اين تفسير جاودانه خواهد ماند.
قائمي نيا براي گذار از روش علامه به عنوان كسي كه شيوه نويني را ابداع كرده معتقد است كه تنها راه براي گذار از علامه و توقف نكردن در او روي آوردن به دانشهاي جديد مانند نشانه شناسي، معنا شناسي، زبان شناسي است. من رجوع به دانش هاي نوين را ضروري مي دانم . ركودي كه هم اكنون در پژهشهاي ما وجود دارد ازعدم استفاده از اين دانشهاست و بايد روشهاي جديد را با اصولي روشمند و استوار به كار بگيريم. من در تفسير فقط دانش نشانه شناسي را به معناي وسيع آن مقدم مي دانم. فضاي علمي ما در صورتي كه بومي و روشمند شود قطعا كاربرد چنين دانشهايي جواب مي دهد.
وي در پايان دربرابر اين پرسش كه ما در زمانه اي زندگي مي كنيم كه انديشه خردورزانه و يا به تعبيري فلسفي حاكم نيست آيا مي توان فضايي را متصور شد كه خردورزانه و توام با دانشهاي نوين باشد گفت : من اين موارد را در تناقض نمي بينم. مشكل اصلي از سياسي شدن بحث است جامعه ما متاسفانه با غرض ورزي عده اي سياسي شده است و در مباحث علمي بايد سياست زدايي كرد.
حجت الاسلام قائمي نيا : گذار از علامه طباطبايي با بهره برداري از نشانه شناسي امكان پذير است
تنها راه براي گذار از علامه و توقف نكردن در او روي آوردن به دانشهاي جديد مانند نشانه شناسي، معنا شناسي، زبان شناسي است. من رجوع به دانش هاي نوين را ضروري مي دانم و در تفسير، فقط دانش نشانه شناسي را به معناي وسيع آن مقدم مي دانم.
کد خبر 130414
نظر شما