نگاهی تحلیلی به وقایع اخیر خاورمیانه معادله ای را در برابر دیدگان اذهان بیدار قرار می دهد که شاید دریافت آن بدون وقوع تحولات بنیادین اخیر در خاورمیانه ممکن نبود. از زمانی که طوفان خشم ملت تونس رژیم دیکتاتوری "زین العابدین بن علی" را به زیر کشید و موج تحولات به سوی مصر گسیل پیدا کرد، نشانه هایی آشکار از این واقعیتها دیده شد.
در تونس زمانی که بن علی فرار را بر قرار ترجیح داد و حتی همپیمانان وی در اروپا از پذیرفتنش سر باز زدند، پای رژیمی به میدان معرکه باز شد که وجودش در آن زمان شاید برای بسیاری از افکارعمومی مسئله عادی جلوه می کرد.
بیم اصلی سران سعودی از این مسئله است که روزی موج عظیم و طوفانی تحولات جهان عرب پرونده قدرت آنان را که با ابزارهای نفتی در منطقه و جهان تثبیت شده به چالش کشیده و پایانی غم انگیز را برای این شاهزاده های سرمست از قدرت رقم بزند. |
بر این اساس به پناهندگی بن علی و خانواده اش به عربستان و حمایت آل سعود از وی در برابر جریان عظیم خشم مردم که حتی همین حالا نیز خواستار محاکمه وی هستند، به عنوان مسئله ای مهم نگریسته نشد و این مسئله در لابلای اخبار پر دامنه آن روزهای جهان عرب گم شد.
تنها چند روز بعد موج تحولات به سرزمین فراعنه رسید و رژیم حسنی مبارک در خطر سرنگونی قرار گرفت. در اینجا می توان گفت موضعگیری جهانی در قبال تحولات مصر به سه بخش تقسیم شد. جبهه نخست که شامل کشورهای بیدار و حق طلب جهان بودند رفتن رژیم مبارک را از مصر امری حتمی دانسته و از خواسته های انقلابیون مصر حمایت کردند. جریان دوم کشورهایی اروپایی و آمریکا بودند که از همان ابتدا حرکت در مسیری پرنوسان را انتخاب کردند.
جریان دوم ترجیح می داد بر اساس وقایعی که در میدان جدال انقلابیون مصر و رژیم فرتوت مبارک می گذرد تصمیمهای نهایی خود را اتخاذ کرده تا از تحولات عقب نمانده و در صورت وقوع تحولات بنیادین خود را خارج از بازی نیابد. اما در اینجا جریان سومی وجود داشت که عناصر موجود در آن با بیم و هراس جنون آمیز تحولات مصر را دنبال می کردند. در راس عناصر جریان سوم رژیم آل سعود قرار داشت که هرگونه تغییر در مصر بزرگ را بر خلاف مصالح خود می دید. کشوری که به عنوان مادر جهان عرب مطرح است و نقش اصلی را می تواند در جهت گیری ملل عربی ایفا کند، آنچنان که در جریان امضای توافقنامه آشتی ملی فلسطین پس از اختلافات چهار ساله نمود واضح آن به خوبی دیده شد.
ملک عبدالله در کنار پادشاه بحرین
بررسی گزارشهای آن روزها نشان می دهد ملک عبدالله پادشاه سعودی با وجود بیماری شدید تماسهایی همراه با خشم با مقامات آمریکایی و شخص "باراک اوباما" داشته است و از وی در زمینه عدم حمایت صددرصدی از رژیم مبارک بسیار گله مند بوده است. در واقع آل سعود را می توان به عنوان مهمترین شکست خورده تحولات اخیر مصر پس از رژیم مبارک دانست. جایی که مصر پس از انقلاب با جهتگیری های صحیح می تواند راهکارهای رژیمهای موسوم به میانه روی عربی را به چالش کشیده و رهبری جهان عرب را بار دیگر بر عهده گیرد.
کمی آن سوتر در بحرین نیز نمود آشکار حمایت دیکتاتورهای آل سعود از دیکتاتوری آل خلیفه به طور آشکار نمایان است. در اینجا رژیم سعودی به حمایتهای کلامی و گفتگو با مقامات آمریکایی بسنده نکرد و به طور آشکار با نظامیان تا بن دندان مسلح خود وارد معرکه شده است. آن هم در کشوری که در آن رژیم اقلیتی آل خلیفه بر اکثریت شیعه حکمرانی می کنند و مردم آن در ابتدا با خواسته هایی در زمینه تحقق دموکراسی، انتخابات آزاد و برقراری نظام پاشاهی مشروطه به میدان آمدند اما با سرکوب شدید مواجه شدند. کشوری که با توجه به پیوند عمیق شیعیان آن با شیعیان عربستان از آن به عنوان دروازه ورود قیام به مرکز قدرت آل سعود نام برده می شود.
در بحرین نیز نمود آشکار حمایت دیکتاتورهای آل سعود از دیکتاتوری آل خلیفه به طور آشکار نمایان است. کشوری که با توجه به پیوند عمیق شیعیان آن با شیعیان عربستان از آن به عنوان دروازه ورود قیام به مرکز قدرت آل سعود نام برده می شود. |
دیکتاتور دوستی رژیم آل سعود در تحولات یمن نیز قابل مشاهده است. "علی عبدالله صالح" دیکتاتور سی سال اخیر این کشور که تاکنون با ترفندهای متفاوت توانسته در راس قدرت باقی بماند هرگز نمی تواند کمکهای آل سعود را در این راستا نادیده بگیرد. از واقعیت دخالت رژیم عربستان در جنگ علیه حوثیهای یمنی که برای پشتیبانی از رژیم علی عبدالله صالح صورت گرفت شاید یک سال هم سال نگذشته باشد. در آخرین مورد ریاض با مطرح کردن طرحهایی در زمینه پایان مسالمت آمیز بحران یمن از سوی شورای همکاری خلیج فارس به میدان آمده است. طرحی که عدم محاکمه صالح را تضمین کرده و مقدمات فرار راحت وی از چنگال عدالت را با وجود قتل عامی که در این کشور راه انداخته به وجود می آورد.
در تحولات لیبی نیز مقامات سعودی با توجه به نگرانیهای عمیق خود از آینده این کشور مواضعی بسیار سوال برانگیز اتخاذ کرده اند. بر این اساس، با وجود اینکه روابط دوجانبه رژیم قذافی و آل سعود قبل از آغاز تحولات اخیر لیبی با توجه به رخدادهایی که در مجامع عربی رخ می داد، چندان رضایت بخش نبود اما ریاض در اینجا هم رو به حمایت از رژیم در آستانه سرنگونی قذافی آورده است. آخرین مورد از این حمایتها در عدم صدور مجوز برای عبور هواپیمای حامل وزیر خارجه انقلابیون لیبی از حریم هوایی این کشور دیده شد که طی آن این مقام مخالف قذافی از سفر به قطر بازماند.
به واقع با نگاهی گذرا به تحولات اخیر جهان عرب در تونس، مصر، لیبی، یمن و بحرین حمایت پیدا و پنهان آل سعود از دیکتاتورهای جهان عرب دیده می شود. این مسئله زمانی با دیکتاتورنوازی بن علی، بعدها با تلاش در زمینه بقای مبارک و سپس در جهت سرکوب مخالفان رژیم آل خلیفه با گسیل نظامیان دیده می شود. به واقع در اینجا این سوال مطرح می شود که آل سعود از انجام تمامی این اقدامات چه مسئله ای را دنبال می کنند؟ به واقع رژیم دیکتاتوری سعودی با تلاش در جهت بقای دیکتاتورها برای بقای خود دست و پا می زند. بیم اصلی سران سعودی از این مسئله است که روزی موج عظیم و طوفانی تحولات جهان عرب پرونده قدرت آنان را که با ابزارهای نفتی در منطقه و جهان تثبیت شده به چالش کشیده و پایانی غم انگیز را برای این شاهزاده های سرمست از قدرت رقم بزند.
--------------------------------------
محمدعلی تخت رونده
نظر شما