به گزارش خبرنگار مهر، مراسم یادمان شاعران فقید مهرداد اوستا و محمدعلی مردانی، عصر چهارشنبه 21 اردیبهشت با حضور سیدعلی موسوی گرمارودی، امیرحسین فردی مدیر بخش آفرینشهای ادبی حوزه هنری، عباس براتیپور، شاعران و چهرههای ادبی در حوزه هنری برگزار شد.
سیمیندخت وحیدی، شاعر در این مراسم گفت: زندهیاد اوستا هنگامی که در جلسات صحبت میکرد ابتدا شعر میخواند، سپس از عرفان، فلسفه و علوم دیگر سخن میگفت. او بهترین شاعر زمان خود بود و با رفتنش افسوس زیادی خوردیم. وحیدی در ادامه به خوانش شعر پرداخت.
سیدعلی موسوی گرمارودی هم در این جلسه گفت: من زندهیاد اوستا را از زمان پیش از انقلاب میشناختم. با مرحوم مردانی هم مدت زیادی همسایه بودیم و در یک محله زندگی میکردیم. به همین جهت، خاطرات تلخ و شیرین زیادی با یکدیگر داشتیم. گرمارودی در ادامه به بیان خاطرات و قرائت یکی از اشعارش پرداخت.
خسرو آقایاری مسئول دفتر شعر حوزه هنری هم در این مراسم گفت: زندهیاد مردانی 17 سال قبل از مرگش، مرده بود. مردانی به صورت توام سکته مغزی و قلبی کرد و از دنیا رفت. او را به سرد خانه بردند و در یکی از کشوهای سردخانه گذاشتند. خود مردانی این ماجرا را که تا مرگش بهصورت یک راز بود، چنین تعریف کرد: من مرده بودم. همه چیز مانند یک خواب بود. وقتی در حال مرگ بودم دو ملک آمدند و پارچه سفیدی را از پایین پایم به سمت بالای بدنم میکشیدند. وقتی پارچه به زیر چانهام رسید، حضرت سیدالشهدا(ع) آمدند و به آن دو فرشته فرمودند: از خدا برای او 17 سال فرصت گرفتهایم. پارچه را بردارید! بعد از این موضوع احساس کردم که در کشوی سردخانه هستم. به این ترتیب با مشت به در کشو کوبیدم.
آقایاری ادامه داد: بعد از این ماجرا، پرستارها میترسند، اما بعد از مدت کمی جسارت میکنند و کشو را بیرون میکشند. تا قبل از این جریان شعر اهل بیت در میان اهالی ادبیات مظلوم بود و عدهای آن را وهن ادبیات میدانستند. بسیاری معتقد بودند که شعر اهل بیت (ع) خیالانگیزی ادبی ندارد و اصلاً شعر نیست. مرحوم مردانی توسعه شعر اهل بیت (ع) را از میان دانشآموزان کلید زد و اولین جرقههای شعر عاشورایی در یک اردوی دانشآموزی در رامسر زده شد.
در ادامه این مراسم، شاعرانی چون رحیم زریان، خلیل عمرانی، فراز و مسعود مردانی به شعرخوانی درباره این دو شاعر فقید پرداختند. فروغ اوستا، دختر زندهیاد اوستا هم در این مراسم در سخنانی کوتاه گفت: در مدتی که از درگذشت پدرم میگذرد، فقط حوزه هنری بود که به یاد ما بود.
نظر شما