كارشناسان و صاحبنظراني كه در خصوص حقوق زنان فعاليت مي كنند معتقدند زنان، كمتر اعمال خشونت از سوي همسران خود را مطرح مي كنند و تنها شمار كمي از آنها در مواقعي كه خشونت به مرحله حاد و بحراني مي رسد آن را گزارش مي دهند . آنها بر اين باورند كه سكوت زنان در برابر خشونت بر اساس پيشينه تاريخي و فرهنگي گذشته، راه را براي اعمال خشونت عليه زنان توسط مردان باز كرده است ، و اين در حالي است كه به نظر مي رسد جنبش هاي زنان در سالهاي اخير براي تحقق تساوي زن و مرد با موانع زيادي رو برو هستند ! آن هم در شرايطي كه در تمام دنيا حتي خشونت هاي غير جسمي و نيز هر آنچه كه بهداشت رواني زنان را به خطر مي اندازد به عنوان خشونت عليه زنان مطرح مي شود. اما گذشته از تمام اين موارد خشونت وارده بر زنان از سوي مردان نه تنها بر خود آنها بلكه بر خانواده و نهايتا بر كل جامعه تاثير گذار خواهد بود . به هر حال از آنجا كه خشونت عليه زنان يك مساله اجتماعي است مبارزه با آن نيز به كار فرهنگي نياز دارد و بايد تعريف درستي از جايگاه زن و مرد و هنجارهاي آنها ارائه شود تا روي باورهاي نادرستي مانند حق پرخاشگري نسبت به زنان خط بطلان كشيده شود. زن ايراني بسيار صبور و آرام است خانواده را دوست دارد و اگر جايي براي تحمل كردن خشونتي از سوي شوهرش باشد آن را به جان و دل مي خرد و تحمل مي كند . اما يكي از ناهنجاري ها در خانواده خشونتي است كه هر يك ازاعضا مي تواند نسبت به ديگري اعمال كند و خطر اصلي زماني قابل لمس خواهد بود كه اين خشونت از سوي پدر در درجه اول و بعد توسط مادر در درجه دوم ايجاد شود. اگر چنين اتفاقاتي رخ بدهد با نفوذ خشونت، فرزندان اين گونه پدران و مادران در خانواده اي متشنج و قابل انفجار رشد مي كند و در محيط خانواده ابراز محبت ، تفكر و پيشرفت وجود نخواهد داشت و اينجا است كه رشد و تكامل و پرورش كودكان دچار اختلال شده و آنها آسيب جدي خواهند ديد . روان شناسان و جامعه شناسان معتقدند افزايش پديده همسر آزاري در هر جامعه همگام با رشد نابسامانيهاي اجتماعي، اقتصادي و فرهنگي به شكل طبيعي امري انكار ناپذير است، بنابر اين در جامعه امروز ايران نيز آمارها و تحقيقات نشان از روند رو به رشد اين پديده شوم اجتماعي دارد ، به طوريكه افزايش آمار طلاق به عنوان مشهود ترين پيامد همسر آزاري در كشور ما به ويژه شهر هاي بزرگ موجب نگراني بسياري از كارشناسان و مسئولين اين جامعه اسلامي شده است. اگرچه احترام به رابطه زناشويي همواره يكي از مسايلي است كه در سر لوحه تعاليم ديني ما قرار دارد به طوريكه هيچ بنياني در اسلام نزد خدا محبوبتر از ازدواج و پيوند زناشويي نيست و در قرآن نيز از مودت و رحمت به منزله پايه وحدت زن وشوهر ياد شده است افزايش پديده همسرآزاري درجامعه مسلمان ايران حكايت از چيز ديگري دارد. عدم سازش در روابط زن وشوهر، آسيب هاي جبران ناپذيري را بر پيكره خانواده وارد مي سازد و بي شك چنين خانواده اي نمي تواند ضامن سعادت فرزندان و در نتيجه جامعه باشد و جالب اينجاست كه در بسياري موارد پديده همسر آزاري و در نتيجه به هم ريختگي خانوادگي با وجود اينكه زمينه ساز تشكيل جامعه اي نابسامان براي نسل هاي آينده است، خود برآمده از اجتماعي ناسالم است. بدون اغراق بايد گفت زن به طور طبيعي به دليل برخورداري از عواطف سرشار دروني معمولا آمادگي هر نوع فداكاري و تحمل سختيها را در راه حفظ كيان خانواده دارد و وقتي شادابي روح زن در خانواده تامين نشود و از افسردگي و پژمردگي روحي او در محيط خانوادگي جلوگيري نشود، فرصتي براي ابراز اين سرمايه هاي دروني باقي نمي ماند. زندگي پررنج زن جوان در دادگاه جنايي تهران در مقابل قاضي نشسته است قاضي سرش را از پرونده مي گيرد وبا نگاهي تاسف بار به زن 28 ساله مي گويد : زندگي پرماجرا و تلخي داشتيد از شما مي خواهم كه خونسردي خود را حفظ كنيد و بار ديگر با آرامش بگوييد كه چگونه با همسرتان آشنا شديد و چرا او در زندگي مشتركتان رفتار خشونت آميزي با شما داشت ؟ مريم در حاليكه از شدت درد وسوزش زخم ها به خود مي پيچد با چشمان اشك آلود و صداي محزوني به قاضي مي گويد : من با لباس سفيد و با هزار اميدو آرزو به خانه بخت رفتم خانه اي كه مي توانست خوشبختي را برايم به ارمغان بياورد اما برايم حبس ، شكنجه و خشونت به همراه داشت . وي ادامه مي دهد : تا 18 ماه اول زندگي مشتركمان همه چيز خوب بود همسرم سال سوم رشته داروسازي بود و عصرها در يك داروخانه كار ميكرد اگر چه وضعيت درآمدي مطلوبي نداشتيم اما به هر حال زندگيمان مي گذشت تا اينكه كم كم چهره واقعي اش را نشان داد او مرد بد دلي است و افكاري بيمارگونه در سر دارد. بر سر هر چيز كوچكي بهانه گيري مي كند ، اوايل وقتي اختلاف پيدا مي كرديم با مشت و لگد مرا كتك مي زد و منتظر مي ماند به محض اينكه به دستشويي مي رفتم دررا پشت سرم قفل مي كرد و تا صبح توي دستشويي مي ماندم و از ترس آبرويم دم نمي زدم ، يك روز به بهانه اينكه چرا مخفيانه با مادرم ملاقات كرده ام مرا به باد كتك گرفت و با كمربند به جانم افتاد و سپس با آتش سيگار كف دستهايم را سوزاند ! اين زن رنج كشيده همچنين مي گويد : سال گذشته به دادگاه مجتمع قضايي بعثت رفتم و از شوهرم به خاطر اعمال خشونت آميزش شكايت كردم. دادگاه نيز پس از رسيدگي به شكايت من او را مجرم شناخت و به 18 ماه حبس و پرداخت 2 ميليون تومان ديه محكوم كرد و سپس قاضي پرونده به من گفت كه مي توانم از او طلاق بگيرم اما همان لحظه به دليل علاقه اي كه به همسرم داشتم شكايتم را پس گرفتم و رضايت خودم را به دادگاه اعلام كردم ، اما متاسفانه ديري نگذشت كه دوباره همه چيز از نو آغاز شد ... ولي اين بار نمي توانم ، ديگر جانم به لبم رسيده و نمي توانم حتي يك روز اين زندگي را ادامه بدهم هر چه در حقش گذشت كردم رفتارش نسبت به من بدتر شد . او احساس مي كند هر چه بيشتر كتكم بزند بيشتر مردانگي و زور بازويش را نشان مي دهد . خشونت پنهان عليه زنان "آنتوني گيدنز" دركتاب مباني جامعه شناسي مي گويد : بزرگترين مشكل شهرهاي بزرگ، خشونت عليه زنان است. رسانه هاي مختلف جهان ذهن مردان را درگير مسائل زنان مي كنند و اين موضوع قابل تامل است . زندگي شهري داراي مسائل و مشكلات زيادي براي زنان طبقات پايين اجتماع است ، در شهرها بر اثر شكستن سنت ها و معتقدات كهن و استقلال مالي زنان در طبقه متوسط ، ناسازگاري خانوادگي اگر به خشونت تبديل نشود به طلاق مي انجامد . زن شهري جديد به اتكاي حقوق و امتيازات خود مي كوشد كه در همه كارها با مردان برابري مي كند ولي مرد شهري جديد هنوز به الهام سنت هاي كهن زن را از خود متفاوت و حتي پست تر مي داند و از اين رو خواهان تحميل اراده خود بر اوست در نتيجه در همه وجوه زندگي بين زن و شوهر تضاد پيش مي آيد و اين خود مي تواند منشاء خشونت خانگي باشد واينجاست كه محيط سالم به محيط ناسالم و درگير خشونت تبديل مي شود. سالانه بيش از 1 ميليون نفر در جهان قرباني خشونت مي شوند | |||||
بر اساس اين گزارش دليل 14 درصد مرگ مردان و 7 درصد مرگ زنان بر اثر خشونت هايي است كه به شكل هاي مختلفي همچون رفتارهاي نابهنجار جسمي ، جنسي و رواني صورت مي گيرد. همسرآزاري مردان زنان را از خانه فراري مي دهد |
مدير كل دفتر اسيب ديدگان اجتماعي سازمان بهزيستي با بيان اينكه آمار دقيقي از همسر آزاري در جامعه وجود ندارد مي گويد : به دليل اينكه زنان پس از اينكه مورد ضرب و شتم قرار مي گيرند به نهادهاي مختلفي مراجعه نمي كنند و يا حاضر به اعلام چنين موضوعي در دادگاهها و مراجع نيستند آمار دقيقي را از تعداد آنان نمي توان مشخص كرد . دكتر سيد هادي معتمدي همسر آزاري را يكي از عوامل فرار زنان از خانه مي داند و ادامه مي دهد : كتك خوردن زنان از همسرانشان باعث شده تا تعداد بسياري از آنان مبادرت به فرار از خانه كنند و چنين امري امروزه بسيار به چشم مي خورد . وي مي گويد : متاسفانه از سالهاي گذشته نيز در ايران با پديده همسر آزاري مواجه بوده ايم اما مورد توجه قرار نمي گرفته است . وي با بيان اينكه همسر آزاري در بين خانوادهاي پر جمعيت بيشتر ديده مي شود، تصريح مي كند: تحقيقات نشان مي دهد همسر آزاري در بين خانواده هاي پر جمعيت و خانواده هايي كه تعاملات بين فردي در بين آنها كمتر وجود دارد بيشتر مشاهده مي شود . | |||||||
معتمدي خاطر نشان مي كند : بايد علت خشونتهاي خانوادگي و همسر آزاري در بين زوجين با كار كارشناسي شده مورد بررسي دقيق قرار گيرد و بايد به فكر مقابله شديد با چنين پديده اي در جامعه باشيم چراكه بي توجهي به اين امر باعث خواهد شد تا در سالهاي آينده با گسترش چنين پديده اي در جامعه مواجه باشيم .
اما در اين ميان يكي از طرق پيشگيري از خشونت در خانواده ، آموزش افرادي است كه مايلند خانواده تشكيل دهند و حمايت آنها از نظر اقتصادي ، رواني و فرهنگي نيز تاثير گذار است و اگر آسيبي براي اعضاي خانواده ايجاد شود ، اين فرد بايد مورد حمايت قرار گيرد . بايد در نظر داشت همسرآزاري با اختلافات به وجود آمده در يك برهه از زمان و عدم تفاهم تفاوت عميقي دارد در اين مقوله اذيت و آزارهاي فيزيكي به اندازه اي تكرار مي شود كه همسر را از مامن بودن براي زنان به عامل زن آزار تبديل مي كند . به هر حال به نظر مي رسد ارائه آموزش هاي لازم به دختران و پسران پيش از تشكيل زندگي مشترك كه به آن مهارتهاي زندگي نيز اطلاق مي شود تا حد زيادي مي تواند از بروز خشونت در كانون خانواده بكاهد . |
|
نظر شما