۱۶ خرداد ۱۳۹۰، ۱۷:۵۱

حاشیه‌های مراسم سالگرد امام؛

شهادت رهبر به پایداری مردم/خوش و بش احمدی‌نژاد و سیدعلی خمینی

شهادت رهبر به پایداری مردم/خوش و بش احمدی‌نژاد و سیدعلی خمینی

احمدی‌نژاد تازه از صحن خارج شده که سیدعلی خمینی از کنار ماشین‌ها برمی‌گردد و شروع به خوش و بش با او می‌کند، صحبت‌های این دو چنددقیقه‌ای طول می‌کشد و در همین زمان کوتاه، چند خاطره ردوبدل می‌شود.

به گزارش خبرگزاری مهر، پایگاه اطلاع رسانی دفتر حفظ و نشر آثار مقام معظم رهبری گزارشی از حاشیه‌های مراسم بیست و دومین سالگرد رحلت بنیانگذار جمهوری اسلامی در حرم مطهر امام خمینی(ره) منتشر کرده که آن را با هم مرور می کنیم :

خبرنگار، میکروفن زردش را دست گرفته است و می‌گوید: بیست و دومین سالگرد ارتحال امام خمینی(ره) در حرم مطهرش، با حضور رهبر معظم انقلاب، مسئولان کشوری و لشکری و مردم، با شکوه هرچه تمام‌تر برگزار شد. 

فیلمبردار می‌گوید: کات! دوباره می‌گیریم. ساعتتو باز کن. نور انداخته توی تصویر و خبرنگار دوباره همین جملات تکراری را تکرار می‌کند.
 
همراه عکاسان و فیلمبرداران از در پشتی وارد ساختمان اداری حرم می‌شویم. همراهمان سفیران و میهمانان خارجی وارد می‌شوند. به یک مجری رادیو گیر داده‌اند که کتاب "دیوان امام(ره) " را نمی‌توانی داخل ببری. با آنها چانه می‌زند که تمام علم من همین است و باید از روی همین بخوانم.
 
پیش‌بینی شده که من بالای داربست‌ها، همراه عکاسان باشم و تقی، همراه مسئولان در جایگاه باشد. به محل تقسیم که می‌رسیم به تقی می‌گویند "دیر اومدی نمی‌شه رفت. " تقی هرچه تلاش می‌کند نتیجه‌ای نمی‌گیرد و تا انتهای مراسم زیر رواق با آستین‌هایی بالا زده و خودکار به دست می‌ایستد. فقط وقت خداحافظی راهش می‌دهند.
 
بیست، سی عکاس و فیلمبردار، مرتب کار خود را تکرار می‌کنند. کادرها میزان می‌شود. عکس‌های کج و معوج دیلیت می‌شود و چشم‌ها، مراقب مسئولان است؛ شاید کسی به کسی طور خاصی نگاه ‌کند و یا کسی جلوی پای کسی نایستد. بعد از مراسم کلی عکس عجیب و غریب می‌بینم. برای یکی‌شان تیتر زده‌اند: "لبخند مسئولان ".
 
سال‌های پیش با مترو به حرم آمده‌ام و فرصت نشده داخل صحنی که رهبر در آن سخنرانی می‌کند را ببینم. برای ورود به حرم، ماشین‌ها را از ورودی‌های مختلف راه می‌دهند.
 
هر قدر به حرم نزدیک می‌شویم تراکم جمعیت بیشتر می‌شود. نیروهای پلیس در فاصله نزدیک به هم ایستاده‌اند و مردم که از جاهای مختلف آمده‌اند و زائرین هر شهری، نزدیک حرم تابلو زده‌‌اند تا همشهری‌هایشان را پیدا کنند. درهر قدمی از مسیر، نشان شهری از ایران را می‌توان یافت؛ تابلوهایی از آمل تا هرمزگان.
 
نرسیده به حرم، ماشین‌ها مسافرین‌شان را پیاده می‌کنند و مردم را می‌بینی که دسته‌‌دسته به سمت حرم سرازیر می‌شوند. تعدادی کفن پوشیده‌اند. تقی می‌گوید ورامینی هستند، ولی روی کفن‌هایشان نوشته "طلبه‌های بسیجی قمی ". شاید این مراسم یکی از مهمترین مراسم‌های پایتخت، برای غیرتهرانی‌هاست که تهرانی‌ها در آن نقش کمتری دارند.
 
تسلطی بر نقشه‌ جاده‌های اطراف حرم ندارم ولی غوغای جمعیت نشان می‌داد که در این مسیرهای منتهی به بهشت زهرا(س) چه خبر است! برای تشریح وضعیتی که به چشم می‌آید قلم‌ عاجز است.
 
اتوبان از جمعیت سرریز است و برگزارکنندگان می‌گویند حدود دومیلیون نفر برای مراسم آمده‌اند. وسعت مکان و انبوه جمعیت، بعضی از مسئولان برگزاری مراسم را وادار کرده که سوار بر هلی‌کوپتر، نظاره‌گر وضعیت مراسم باشند. شهرداری در جایگاه‌های مختلف ایستگاه صلواتی زده و سازمان‌های خصوصی و دولتی هم کلاه و جلیقه با آرم خودشان تولید کرده‌اند. نکرده‌اند محصولی بدون آرم تولید کنند!
 
بعد از کلی چرخیدن در ساختمان اداری حرم امام(ره)، به صحن اصلی مراسم می‌رسیم. مداح، مداحی‌اش را کرده و روحانی‌ای هم توصیه‌هایی درباره نظم جلسه داده است که بیشتر مردم هم البته گوش می‌دهند.
 
انتهای سمت راست صحن شهید آقا سید مصطفی خمینی، زن‌ها نشسته‌اند و بقیه‌ جا را آقایان پر کرده‌اند. بیشتر مردم هم بیرون از صحن، قرار است به صحبت‌ها گوش دهند. نزدیک جایگاه ما، که همان جایگاه داربستی عکاسان است، سپاه ناحیه عشایر کهگیلویه و بویراحمد با لباس محلی، از همه آرام‌تر نشسته‌اند و با لباس‌شان، قابل تشخیص تر از بقیه هستند.
 
سیدحسن آقای خمینی، با شعار مردم که می‌گفتند "این همه لشکر آمده، به عشق رهبر آمده " و "ما اهل کوفه نیستیم علی تنها بماند "، برای سخنرانی به جایگاه می‌آید. و بعد از آن، همه منتظر ورود رهبر به جایگاه هستند.
 
خبرنگار العالم قلم به دست گرفته و مانند من، تندتند می‌نویسد. برخی از دبیران عکس رسانه‌ها هم، خودشان برای عکاسی آمده‌اند.
 
با ورود رهبر، صحن یکپارچه صدا می‌شود. تا این لحظه، این همه شور و صدا به گوش نمی‌رسید. همه ایستاده‌اند. سیدعلی و سیدیاسر خمینی نوه‌های حضرت امام(ره) هم می‌آیند و با فرزندان رهبر خوش و بش می‌کنند و طرف دست چپ جایگاه، روی صندلی می‌نشینند.
 
مسئولان نظام نیز، هرکدام پس از دیگری می‌آیند و در سمت راست جایگاه سخنرانی می‌نشینند. طراح جایگاه حواسش به آفتاب نبوده است و تیغه‌ی آفتاب، بیشتر مسئولان نظام را مورد لطف قرار می‌دهد! آفتابش می‌سوزاند. دربیرون صحن هم مردم در گرما هستند.
 
صحبت‌های رهبر با کلیدواژه‌ "مکتب امام(ره) " آغاز می‌شود، که با سابقه‌‌ ایشان در گفتمان‌سازی و با توجه به بحث‌های حاشیه‌ای درباره مکتب‌های مختلف در این ایام، احتمالا به زودی مورد استفاده‌ی اهالی فن قرار می‌گیرد؛ مکتبی که به تعبیر ایشان، بسته‌ی کاملی است از معنویت، عقلانیت و عدالت.
 
در ردیف دوم جمعیت، پیرمردی روحانی روی ویلچر نشسته است و رهبر را مستقیم نگاه می‌کند. نمی‌دانم با این وضع، چه طور تا اینجا آمده. بعد از مراسم هم می‌بینمش که همراه جوانی از در خارج می‌شود و می‌خندد.
 
عکاس‌ها فکر کرده‌اند که من کمک‌عکاسم و هی پایه‌ دوربین‌هایشان را به من می‌دهند و یا جابه‌جایم می‌کنند. در دستم به غیر از دستگاه ضبط صدا و قلم و کاغذ، چیزی نیست. احساس می‌کنم بقیه، من را جور دیگری نگاه می‌کنند: فردی بالای داربست که یک دستش را زیر چانه زده و فقط به صحبت‌های رهبر گوش می‌کند.
 
برای من، اوج صحبت‌های رهبر زمانی است که از صمیم قلب به نقش مردم در نگه‌داشتن ارزش‌ها گواهی دادند: "من در اینجا، در جوار مرقد مطهر امام، در جوار ارواح طیبه‌ى شهدائى که در این گلزار معنوى - بهشت زهرا - به خاک سپرده شده‌اند، شهادت می‌دهم که ملت ما این راه را خوب حرکت کرده است، راه امام را حفظ کرده است.
 
من به چشم مى‌بینم و می‌توانم گواهى بدهم که جوانان انقلابى امروز ما، از جوانان انقلابى آغاز انقلاب، اگر از لحاظ ایمان و تقوا و استحکام عقیده بهتر نباشند، عقب‌تر نیستند. من از صمیم قلب و از بن دندان گواهى میدهم و اعتقاد دارم که بهترین نقش را مردم ایفاء کرده‌اند؛ ارزشها را نگه داشته‌اند، حفظ کرده‌اند و پاى آن ایستاده‌اند؛ مردم بودند که نقشه‌هاى دشمنان ما را خنثى کردند. " و پس از آن جوانان داخل صحن به هیجان می‌آیند و شعار می‌دهند...
 
فواره‌های حوض را که قطع می‌کنند، عده‌ای کفش‌های خود را در می‌آورند و درون حوض می‌روند! و از خنکی آب حوض لذت می‌برند. محوطه دم کرده و گرما، خیلی زیاد خودش را نشان داده است. هرجا که تراکم جمعیت زیاد است، عده‌ای با چفیه‌شان فضای اطراف را خنک می‌کنند. چندین جوان، به شکل خطرناکی از داربست‌ها بالا رفته‌اند؛ سفیران کشورهای خارجی با تعجب آنها را نگاه می‌کنند.
 
بخش دوم صحبت‌ها، درباره‌ انقلاب‌های منطقه و بیداری اسلامی است. آنجا رهبر می‌گویند که انقلاب‌های منطقه محکوم به پیروزى است و دیر و زود دارد، اما سوخت و سوز ندارد و باید مراقب نقشه‌های آمریکا و غرب برای به انحراف کشاندن آنها بود.
 
سمت چپ صحن، جایی است که بیشترین شعارها و صداها از آنجا بیرون می‌آید و از همین‌جاست که در هنگام صحبت رهبر از انقلاب‌های منطقه، پرچم "بحرین " بالا می‌رود. جوانی در سمت راست جایگاه هم پرچم بحرین را در دست گرفته است. یک ساعتی از سخنرانی گذشته است که رهبر می‌روند سراغ مساله‌ اصلی جهان اسلام: "فلسطین ".
 
تکرار بامعنای موضع جمهوری اسلامی که "همه فلسطین " برای "همه‌ فلسطینیان " است و فلسطین تجزیه‌پذیر نیست و راه‌حل‌های آمریکایی راه به جایی نخواهد برد. دنیا، این جملات را یک هفته بعد از سخنرانی اوباما، به عنوان پاسخ ولی‌امر مسلمین می‌شنود.
 
"فلسطین بدون تردید دوباره به مردم فلسطین و به آغوش اسلام برخواهد گشت " و دعا برای ملت منطقه از جمله ملت مظلوم بحرین، آخرین جملات رهبر است در بیست و دومین سالگرد داغ‌دار شدن ملت.
 
مراسم که به دعای آخر می‌رسد، جمعیت‌ انتهای صحن از جای خود بلند می‌شوند تا به اتوبوس یا مترو برسند. سال‌های پیش ما هم چنین وضعیتی داشتیم. برگشتن از حرم به شهر تهران از طریق اتوبوس و مترو؛ که تقی می‌گوید دومی راحت‌تر است؛ ولی به نظر من هر دو تا سخت است. مانده‌ام مردم غیرتهرانی با چه مشقتی می‌خواهند به خانه خود بروند...
 
تقی را آخر سر به پشت جایگاه راه می‌دهند؛ از اینجا به بعد را او روایت می‌کند:
 
صحبت‌ها که تمام می‌شود، رهبر از پله‌های پشت محل سخنرانی پایین می‌آیند. هاشمی رفسنجانی که به علت خراب‌شدن ماشین، در راه مانده و کمی دیر به ابتدای مراسم رسیده، اولین نفری است که به استقبال رهبر می‌رود و رهبر همان روی پله با او خوش و بش می‌کند. سید علی و سید یاسر خمینی هم جلو می‌روند و از رهبر تشکر می‌کنند. مهدوی کنی، هاشمی شاهرودی و برادران لاریجانی هم سلام علیکی با رهبر می‌کنند.
 
سید یاسر و سید علی خمینی چند قدمی را برای بدرقه رهبر می‌روند. محمدعلی انصاری(مسئول ستاد بزرگداشت ارتحال امام) خودش را می‌رساند و با رهبر تا کنار خروجی می‌رود.
 
بعد از رفتن ایشان، نوبت بقیه مسئولین است تا سوار ماشین‌شان شوند. هاشمی مقصد سیدحسن را می‌پرسد و معلوم می‌شود هر دو به جماران می‌روند. احمدی نژاد تازه از صحن خارج شده که سیدعلی خمینی از کنار ماشین‌ها برمی‌گردد و شروع به خوش و بش با او می‌کند. صحبت‌های این دو چنددقیقه‌ای طول می‌کشد و در همین زمان کوتاه، چند خاطره ردوبدل می‌شود.
 
احمدی‌نژاد به یکی از مسئولین می‌گوید تا شماره تلفن فردی را برایش بگیرد. از قرار معلوم فردی کر و لال بوده که خواسته‌اش را روی پارچه نوشته است. مسئول می‌رود و چند دقیقه بعد با کاغذ کوچکی برمی‌گردد، اما همه رفته‌اند. بعدا از روی عکس‌ها خواسته طرف معلوم می‌شود: "رهبر عزیز، جانم فدایت. کر و لال هستم. لطفا اجازه دهید شما را از نزدیک زیارت کنم. "
 
وقت برگشتن، از پشت جایگاه راهمان نمی‌دهند. خبرنگار العالم با زبان عربی برای خودش جنجال می‌کند تا راهمان بدهند. کسی توجه نمی‌کند تا آشنایی می‌بینیم که دستمان را می‌گیرد. اکثر مسئولین رفته‌اند. اتوبوس‌مان را با اتوبوس سفرا اشتباه می‌گیرم که در لباس‌ها و رنگ‌های مختلف منتظر ایستاده‌اند. سوار اتوبوس که می‌شویم عکاسان به هم می‌گویند از فلانی عکس گرفتی؟ می‌گویند مگر آمده بود؟
 
ظهر است و مراسم چهاردهم خردادماه هزار و سیصد و نود تمام شده. بیست و دو سال پیش در همین لحظات، جلسه محرمانه مجلس خبرگان در جریان بود.
 
کد خبر 1329024

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha