به گزارش خبرنگار مهر، جلسه نقد و بررسی رمان «شب ممکن» نوشته محمدحسن شهسواری با حضور حسین پاینده، محمدحسن معجونی و نویسنده این اثر در قالب دومین نشست نقد و بررسی باشگاه کتاب تهران عصر چهارشنبه (5 مرداد) در فرهنگسرای ارسباران برگزار شد.
در ابتدای این جلسه محمدحسن معجونی بخشی از این رمان را خواند و در ادامه حسین پاینده نویسنده و منتقد ادبی در سخنانی گفت: این رمان خیلی کوتاه است و محور روابطش شخصیتی است به نام «مازیار» و دو زن با نامهای «هاله» و «سمیرا». چند و چون رابطه این شخصیتها اصلاً مشخص نیست و در طول رمان شخصیتهایی میمیرند که معلوم نمیشود مازیار و سمیرا مردهاند یا مازیار و هاله.
به دلیل محوریت عنصر معناساز ابهام در رمان «شب ممکن»، باید آن را با حوصله خواند
وی ادامه داد: ابهام یکی از عناصر معناساز این رمان است و خواننده باید خیلی صبورانه آن را بخواند خصوصاً اگر به خواندن چنین رمانهایی عادت نداشته باشد. اینگونه رمانها تناقضهایی دارند و هر فصل نقضکننده فصل قبلی است. به علاوه یک راوی هم در آن وجود ندارد و هر فصلش با یک صدا روایت میشود. در فصل اول راوی مازیار است. در فصل دوم مازیار صحبت میکند اما مخاطبش ما نیستیم بلکه زن رماننویسی است که فصل اول را نوشته است. این زن رماننویس قبلاً همسر مازیار بوده است. به این صورت رمان خواننده را بازی میدهد.
پاینده گفت: در فصل سوم بعد از کشته شدن مازیار و سمیرا، هاله برای فرار از غم و اندوه به هتلی میرود که آن زن نویسنده را در هتل میبیند و این فصل شامل پرسشهای مکتوبی است که بین سمیرا و آن نویسنده رد و بدل میشود. فصل چهارم متن مصاحبه نویسنده با سمیراست که از یک نوار پیاده شده است. فصل پنجم هم یک راوی دیگر دارد که یک مرد نویسنده است و میخواهد قفل 7 سال داستان ننوشتنش را بشکند. با این خلاصه، مشخص است که با یک رمان تو در توی پیچیده روبرو هستیم.
این نویسنده ادامه داد: میخواهم هشدار بدهم که پسامدرنیسم تودرتویی و آن چیزی که در کشور ما با این نام رایج است، نیست. پسا مدرنیسم 15 سال است که وارد کشور ما شده است. مفهوم پسا مدرنیسم از فلسفه و جامعهشناسی وارد ادبیات شده است. پدیدارشناسی در فلسفه بود که در ارتباط تنگاتنگی با نسبیگرایی است و موجب شد تا اندیشه پسامدرنیسم از دل اجتماع بیرون بیاید. در اندیشه پدیدارشناسها، ادراک سوژه است که به آن معنا میبخشد و برخلاف تصور رایج، مدرنیسم و پست مدرنیسم در امتداد یکدیگر هستند.
به متون چندصدایی عادت نداریم
نویسنده کتاب «داستان کوتاه در ایران» افزود: رمان شهسواری 5 فصل دارد که این فصلها راوی واحد ندارند و داستان در آنها از چند منظر نگریسته میشود بنابراین مرکز واحدی ندارد. این از ویژگیهای رمان پسامدرن است که مرکز نداشته باشد. تکثر روایی معادل نوشتاری هنر پسامدرن است. دشواریِ خواندن این رمان به این دلیل است که ذهنیت ما به تکثر روایی عادت ندارد چون ما به جامعه تکصدایی خو کردهایم. بنابراین مواجهه با متون چندصدایی برای ما دشوار است.
وی گفت: سنت رئالیستی، فوقالعاده در ادبیات ما قوی است و ریشه در ادبیات پسامشروطه دارد. ظلم و ستم دهههای 30 و40 نقطه اوج ادبیات رئالیستی بود. ادبیات معاصر ما داشت به سمت مدرنیسم حرکت میکرد که انقلاب پیروز شد. البته مدرنیسم از دهه 50 راهش را در جامعه ما گشود و در حال حاضر وجه غالب ادبیات داستانی ماست.
پاینده در ادامه دوباره به رمان «شب ممکن» بازگشت و افزود: خواننده باید در خواندن این رمان، خوانش فعال داشته باشد. قرائت فعالانه با قرائت منفعلانه تفاوت دارد. این رمان خواننده را به تکاپو وامیدارد و خواننده در خوانش آن تبدیل به یک کنشگر فعال میشود.
نویسنده کتاب «رمان پسامدرن و فیلم» ادامه داد: این رمان خود را به خلاصه شدن تسلیم نمیکند چون کلانروایت ندارد. خواندنش هم دشوار است و شهسواری هم اصراری ندارد که بگوید رمانش ساده خوانده میشود. چون سبک روایتش این گونه است. این رمان به نظریه عدم قطعیت وجود شناختی، هم نزدیک میشود. این رمان مداخله فرهنگی دارد و اجتماع را میکاود. رمانی که چنین باشد، ماندگار خواهد بود. این رمان از جنس زمانه است و چاپ آن را باید اتفاق خجستهای دانست.
نظر شما