گروه فرهنگ و ادب - خبرگزاری مهر: رمضان دیگری از راه رسید، برای بهتر بودن. بیشتر خدا را خواندن و خود را ساختن و بیشتر اندیشیدن. این روزها و شبهای رمضان هرقدر دلمشغولی دنیا را کنار بزنی، جای آن لطافت مینشیند و چه زیبا نقل شده است که گویا همه درهای آسمان به روی زمینیان باز است و ندا میدهند ما را؛ که بیایید این سفره رحمت الهی است که گسترده شد تا در غیاب این طعام دست بدان طعام ببریم.
این روزها و شبهای رمضان است که فرصت خواندن دعا بیش از پیش فراهم میشود. اصلاً دلت میخواهد هرچه نیایش و شعر است که حال و هوایت را آسمانیتر میکند، بیابی و بخوانی و زمزمه کنی. دلت میخواهد نوای دعا را مستمر بشنوی. ختم قرآن برداری و هر لحظهات خلوتی باشد با او؛ که تو را به میهمانیاش فراخوانده است که صد البته که تو هر نفس بر سر سفره او نشستهای و شاید این صیام تلنگری باشد تا به یاد آوری که تو چنان میهمانی هستی که رسم میهمانی گاه از خاطر میبری و گمان صاحبخانه بودن بر سرت میگذرد. هیهات از این فراموشی!
در جستجوی خوراک ادبی برای یک ماه که بگردی کم نیست شعر و متن که تو را یاری میرساند، ولی یک شعر هست که جایگاهش فرق دارد. احمد عزیزی که مدتهاست با بیماری دست و پنجه نرم می کند، شعرهای آیینی و مذهبی زیادی دارد که یکی از آنها با ماه رمضان و سحر و قدر و چشمان تر پیوند میخورد.
دلت نمیآید از کنار آن ساده بگذری و تنها برای خودت زمزمهاش کنی. بگذار دیگران هم به یاد او شعرش را بخوانند و شاید همه باهم برای بهبودش دست به دعا شویم تا خداوند به حرمت این ماه و دعاها، سلامتی کامل را به او بازگرداند.
بـــاز هـــوای ســـحـــــرم آرزوســـت / خــلـــوت و مــــژگـــان تــرم آرزوسـت
شـکــــوه غــربـــت نــبـرم ایـن زمـان / دسـت تـــــــو و روی تــــو ام آرزوســت
نظر شما