|
|
نمايش عمومي فيلم "مصايب مسيح" ، ساخته مل گيبسون كه در آن بيشتر به شكنجه هاي جسمي مسيح (ع) پرداخته شده است در ماه هاي اخير نقش يهوديان را در شكنجه و مصلوب شدن پيامبر به شدت پررنگ جلوه داد . بر همين اساس با القاءاين عقيده كه خشونت فيلم سبب تشديد شدن يهودي ستيزي در جهان به ويژه در اروپا مي شود از اين موقعيت بهره برداري كردند . اتفاق جالب اينكه مل گيبسون دردفاع از خود و فيلمش برآمد . او بارها تاكيد كرد:" در فيلم از بازيگران يهودي سود برده ام تا شبهه اي ايجاد نگردد" و تصريح كرد :"مسووليت بر صليب كشيدن مسيح (ع) بر گردن همه و من ( ميل گيبسون ) است ."
|
|
فيلم عيسي بر اساس روايت از انجيل لوقا آغاز مي شود و پيش مي رود . گوينده متن ضمن تاكيد مكرر برانطباق فيلم با انجيل لوتا شرح كلي ظهور و رسالت و به صليب كشيده شدن مسيح را قرائت مي كند .
بارها تاكيد مي شود كه فيلم منطبق با انجيل لوتا از باب سوم تا بيست و چهارم است . فيلم اورشليم و ناصره دوره امپراتوري اقستوس روم و هيرو ديوس پادشاه يهود را به نمايش مي گذارد. جبرييل به دستور خداوند به نزد مريم باكره مي رود و مريم دردو ماه بعد از بارداري درديدار با دخترعمويش آن مژده بزرگ را مي دهد كه تن وجانش شكرگذار خداوند است .
سرشماري روميان در شهرهاي جليل وناصريه اجرا مي شود . به همبن خاطر مريم (س) به شهر خود بازمي گردد و مسيح به دنيال مي آيد . شبانان ظهور مسيج را به هنگامي كه آنها در اسطبلي پناه گرفته اند فهميده خوشحال مي شوند كه آن نوزاد در شهر داوود چشم به جان گشوده است . مريم و يوسف به اورشليم مي روند ومراسم مذهبي بر جاي مي آورند. در اورشليم ، شمحون خاخام ، آنها را به گرمي مي پذيرد و به وعده اي كه در انتظارش است يعني بعد از ديدن مسيح ازدنيا خواهد رفت ، خوشنود مي گردد.
مسيح در دوازده سالگي همراه با مادر و يوسف به زيارت معبد مي روند. در آنجا مسيح سرگرم بحث و مجادله با خاخام ها وكاهن ها مي شود و از مادر دور مي ماند مريم و يوسف سه روز بعد او را مي يابند . وقتي به او اعتراض مي كنند چرا حواسش نبوده همراه شان برود و چرا با مقامات مذهبي به مجادله پرداخته است در جواب مي گويد: شما بايد مي دانستيد كه من بايد به خدايم بپردازم . در سي سالگي مسيح (ع) به رسالت خود مي پردازد . بيماران زيادي را شفا مي بخشد و از رسالت خود براي مردمان صحبت مي كند . يحيي تعميد دهنده مردم را به انجام تعميد فرا مي خواند. بسياري او را به جاي مسيح موعود مي گيرند.
يحيي شفاف توضيح مي دهد كه پادشاه برگزيده مسيح است و مسيح نيز درنزد يحيي تصميم مي گيرد و با مردم صحبت مي كند . مخالفت ها با مسيح شروع مي شود. سران مذهبي از او مي خواهند اشعيا نبي را از بر بخواند و مسيح در مقابل از رسالت خود حرف مي زند . مخالفان مذهبي بيشتر به مقابله بر مي خيزند.
مسيح با اينكه مي داند به گناهان مردم كشته خواهد شد راهي اورشليم مي شود. در هر گذرگاهي خاخام ها او را ملامت مي كنند وقتي مسيح نزديك شهر اورشليم شده بشدت گريه كرده و پاي به معبد مي گذارد . معبد مركز خريد و فروش يهوديان شده پس آن رابه هم مي ريزد .
پس از اين ماجرا بازاريان يهودي نگهبان را صدا مي زنند. قيافا خاخام بزرگ يهودي او را به تمسخر گفته و مي گويد : پادشاه گدايان بدعت آورده است .
امپراتوري روم تاكيد مي كند : اگر او اجتماع را تهديد كند جلويش را خواهيم گرفت. به تحريك خاخام ها عده اي از مردم درهر جا كه مسيح پاي مي گذارد عليه اش شعار مي دهند. عيد فطيرنزديك مي شود. عيسي پتروس و يوحنا را مي فرستد تا شام مراسم را آماده كنند.
فطير و شراب بين حواريون تقسيم مي شود. مسيح با صداي بلند حواريون را خطاب قرار مي دهد: اين فطير جسم من است مرا به ياد آريد... دراين پياله خون من ريخته مي شود ...كسي كه مرا تسليم مي كند بر سر سفره نشسته است ... من در ميان شما چون خادم هستم ... شما در كنار من امتحاناتي را گذارنده ايد... تو پتروس ، بدان كه خودت ، امروز پيش از بانگ خروس مرا سه بار انكار خواهي كرد.
همزمان شوراي رهبران مذهبي برگزار مي شود و پيرامون خطر آموزه هاي مسيح به بحث مي پردازند و تصميم مي گيرند. يهودا سي سكه مي گيرد تا مسيح را به سربازان روم تسليم كند.
سربازان رومي وخاخام ها سر مي رسند . مسيح را به زندان مي كشانند و مسخره اش مي كنند . شمون عيسي را انكار مي كند. پتروس به رغم ياد آوري شب گذشته ، مسيح را سه بار انكار مي كند.
خاخام ها مسيح را به سوي محل شورا مي برند. شوراي خاخام هاي يهود تشكيل جلسه مي دهد و بعد از محكوم كردن به دور از منطق مسيح ، او را به نزد پيلات مي فرستند. پيلات خطاب به يهوديان مي گويد: "من او را مجرم نمي دانم" با اين حال خاخام ها به پيلات اعتراض مي كنند و مي گويند:" او خود را پادشاه مي داند" به رغم تحريك خاخام ها ، پيلات او را به نزد پادشاه يهوديان مي فرستد تا او تصميم بگيرد. در جلسه محاكمه مسيح به وسيله هيرود . خاخام ها از همه سو اتهام هاي مختلف به عيسي مي زنند تا هيرود را هم تحت تاثير قرار بدهند. هيرود خطاب به مسيح مي گويد: حواريون توكي هستند؟ معجزه هايت كجاست؟ به من هم معجزه اي نشان بده! " خاخام ها سرانجام هيرود را هم تحت تاثير قرارمي دهند. مسيح به نزد پيلات برگردانده مي شود. پيلات خطاب به جمعيت متاثر از خاخام ها مي گويد: " او كاري كه سزاوار مرگ باشد انجام نداده است . فقط شلاقش بزنيد." وقتي كه حكم پيلات در حال اجراست خاخام ها به خواسته خود اصرار مي كنند:" شلاق كافي نيست او را بكشيد" جمعيت يهوديان نيز يكصدا فرياد بر مي آوردند: " او را بكشيد مطلوب اش كنيد" سرانجام بين مسيح و باراباس كه يكي بايد مطلوب شود و ديگري آزاد گردد مسيح به مصلوب شدن محكوم و باراباس آزاد مي گردد.
به گزارش "مهر" در طول فيلم اين خاخام ها هستند كه از عنفوان نوجواني مسيح در دوازده سالگي مخالفت ها را با او شروع مي كنند و تا هنگام به صليب سپردن لحظه اي ازاراده خلل ناپذير شان كوتاه نمي آيند . جرم مسيح در اين فيلم از اول تا پايان بدعت آوري در دين است . خاخام ها كه خود را متولي دينداري مي دانند اراده خودشان را نخست برمردم تحميل مي كنند. سپس پيلات رومي را تحت تاثير قرار مي دهند و وقتي هم كه او سر باز مي زند اراده شان را بر شاه يهودي هيرود تحميل مي كنند و سرانجام با اعتراض به نظر پيلات او را وادار مي سازند درحكم شلاق زدن خود تجديد نظر كرده مسيح را مطلوب سازد. كارگردان نيز با تاكيد بر ناسازگاري مسيح با خاخام ها، او را مستحق مصلوب شدن جلوه مي دهد. بيشترين تاكيد را اول در نخواندن اشعيا نبي و بار دوم در به هم ريختن كسب و كار يهوديان در اطراف معبد به بيننده القا مي كند.
فيلم " عيسي " با سرمايه آمريكا و انگلستان در سرزميني هاي اشغالي ساخته شده است و همه عوامل توليد آن صهيونيست ها هستند. فيلم هرگز درصدد نشان دادن نقطه تفاهمي ميان يهوديان و مسيح نيست. مسيح (ع) را به موازي خاخام ها نشان مي دهند و با تاكيد بر انديشه هاي يحيي تعميد دهنده در فيلم به او به عنوان مترجم رسالت مسيح تكيه مي كنند ناسازگاري را بيشتر تشريح مي كنند . در صحنه اي كه از يحيي تعميد دهنده به عنوان اولين شخصيت پرنفوذ مذهبي درباره رسالت مسيح به نمايش مي گذارند بر فاصله ها صحه مي گذارند .
|
|
در يك صحنه سكه اي را به مسيح نشان مي دهند و از او مي خواهند نظرش را درباره ماليات دادن يا ندادن بيان كند. مسيح ضمن نشان دادن عكس و آرم ضرب شده بر سكه مي گويد:"سكه را به صاحبش كه عكس او بر آن ضرب شده بدهيد و مال خدا رابه خدا بدهيد " در موراد مشابه نيز از مسيح تنها رندي در كلام را مي بينيم.
با توجه به محتواي فيلم " عيسي" ساخته صهيونيست ها وبا تحليل تطبيقي هنر و ادبيات صهيون به اين حقيقت كلي دست مي يابيم كه صهيونيسم قبل از تشكيل رژيم غاصب درسال 1948 با صهيونيسم بعد از دهه شصت قرن بيستم داراي تفاوت هاي عمده كمي و كيفي است . صهيونيسم قبل از 1948 نمايش ترحم طلبي دارد و درصدد است با بزرگ نمايي آوارگي قومي خشونت عليه خود ، پراكنده بود نشان دركشورهاي مختلف و زندگي در " گتو" ها نظر مساعد بينندگان وخوانندگان آثارشان را جذب و جلب كند. مي خواهد افكار و اذعان عمومي ، آنها را به رسميت به شناسند و به قول بنيان گذار صهيونيسم ( هر تسل ) جهانيان تكه زميني را به آنها بدهند تا آوارگي شان پايان يابد . اين را در آثار برشت، كافكا، سينكار ، چارلي چاپلين و ... مكرر مرور مي كنيم . قبل از 1948 سينماي هاليوود صهيونيست ها نيز در همين چهار چوب فيلم هاي مذهبي مي سازد وسعي دارد نشان بدهد كه بين يهوديان و مسيحيان سو تفاهم هايي وجود دارد كه بايد بر طرف شود آثار سيسيل بي دوميل ، آنتونيوني ، تئودور دراينرو... به قدر كافي گويا هستند در مقابل آثار هنري بعد از دهه شصت ميلادي رويكردي مهاجم دارد و برتري طلبي قومي و نژادي را به نمايش مي گذارد كه در آثار اسپيلبرگ ، استون ، پولانسكي ، زوكيس و ... تجلي دارند . تاكيد فيلم از روي عملكرد يحيي تعميد دهنده وخود مسيح كه به زعم صهيونيست ها عليه روميان اقدامي نمي كند و آنها را به رسميت مي شناسد براي توجيه بد رفتاري هاي خاخام ها ، باراباس ، شمحون ، پتروس ، قيافا ، هرود و جمعيت يهوديان معترض كه خواهان مجازات مرگ مسيح هستند، انجام مي گيرد. نمايش بيشترين مردمي كه مخالف مسيح هستند به نسبت هواخواهان مسيح با انديشه شيطاني از پيش طراحي شده به كار مي رود .
نمايش جمعيت مخالف بارها و بارها به بيننده القا مي كند كه قيافا و هيرود و باراباس و پتروس درتصميم گيري شان براساس موازين ديني و همچنين بر اساس اصل دموكراسي اكثريت عمل كرده اند و گناهي ندارند . اگر هم اشتباهي را مرتكب شده اند اشتباه انساني است. به تصوير كشيدن چنين مباحثي براي فرار از اين حقيقت است ، كه با رسالت هر پيامبري تمرد كنندگان كافرند.
فيلم صهيونيستي " عيسي " بر اصرار قومي و نژادي پاي بندي نشان مي دهد كه نپذيرفتن ولايت مسيح و سپس پيامبر اسلام نيز بر آن پايه است. لجاجت صهيونيستي فيلم بيشتر براي توجيه عملكرد برتري جويانه كنوني است . براي همين دست به تقلب در روايات تاريخي مي زند. اين گونه تاكيد ها در فيلم هاي ديگر تاريخي نيز به روشني ديده مي شود.
تحقيق و نگارش : مجتبي حبيبي
نظر شما