۲۷ مهر ۱۳۹۰، ۸:۳۲

گزارش ویژه مهر/

ناشری که کلاه نویسندگان جوان را برداشت

ناشری که کلاه نویسندگان جوان را برداشت

براساس گفته‌های چند تن از اهالی قلم، یکی از ناشران بخش خصوصی که در دو سال گذشته با جلب اعتماد نویسندگان جوان کشور، اصل آثار و مبالغی برای انتشار آن از این افراد گرفته بود، با وعده چاپ کارهایشان متواری شده است.

خبرگزاری مهر ـ گروه فرهنگ و ادب: «دستگاه مشترک مورد نظر خاموش می‌باشد» این تنها پیغامی است که جمع کثیری از شاعران و نویسندگان عمدتا کتاب اولی، این روزها از تلفن همراه یک مدیر نشر می‌شنوند؛ تلفن همراهی که تا همین ماه‌های نخست ابتدای سال جاری، صاحبش با مهربانی از شاعران و نویسندگان جوان می‌خواست که اثر خود را برای انتشار در اختیار او قرار دهند و پس از آن و معمولا در کمتر از دو هفته خبر دریافت مجوز انتشار کتابشان را به آنها می‌داد و سپس از آنها می‌خواست طبق توافق به عمل آمده وجه مورد نیاز را برای انتشار اثر آنها به حساب مسئول نشر واریز کنند.

حالا تنها از آن همه جنب و جوش، نویسندگان و ناشرانی مانده‌اند با آثاری که مفقود و بلاتکلیف است، مبالغی که از جیب آنها رفته و یک صدای زنانه که دائما تکرار می‌شود؛ «دستگاه مشترک مورد نظر خاموش می‌باشد».

کتاب‌هایی که سرانجام خمیر می‌شوند

قوانین صدور مجوز نشر در کشور ما قوانین سختگیرانه‌ای است. آنچه در این رابطه پایگاه اطلا‌ع‌رسانی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی گزارش می‌دهد، حُسن شهرت و نداشتن سوء سابقه بخشی از مواردی است که باید برای کسب مجوز نشر آن را لحاظ کرد. همچنین مهجور نبودن و عدم ورشکستگی، مشهور نبودن به تقلب و تقصیر در کنار آن از جمله مواردی است که قانون صدور پروانه نشر را منوط به آن کرده است.

این قوانین در سال 1387 در فرآیندی اقدام به صدور مجوز نشری به نام نوح‌نبی(ع) به نام مریم کریمی منجر می‌شود؛ انتشاراتی که با نام وی و با مسئولیت اجرایی فردی به نام شریفی فعالیت خود را آغاز می‌کند.

مدیر این نشر در فرصت کوتاهی با توجه به سابقه فعالیت مطبوعاتی خود با جمع زیادی از نویسندگان و شاعران به ویژه شاعران و نویسندگان شهرستانی و نوقلم تماس برقرار کرده و با ایجاد ارتباط با برخی از چهره‌های نام آشنای ادبیات و شعر آنها را به ارائه اثر برای انتشار ـ البته با هزینه صاحب اثر ـ تشویق می‌کند که حاصل آن، انتشار نزدیک به بیش از 35 اثر در مدت یک سال می‌شود، اما پس از نمایشگاه کتاب امسال رفته رفته نویسندگانی که اثر آنها در این موسسه در دست انتشار بود با عدم پاسخگویی صاحب نشر و سرانجام غیبت ناگهانی وی روبرو می‌شوند و اینک آنها مانده‌اند و پول واریز شده به حساب یک ناشر که تا چندی پیش نام آشنا بود و آثارشان که مشخص نیست الان در کدام کشوی میز در گوشه‌ای از این شهر و یا انبار در دست خاک خوردن هستند.

مینو نصرت، از جمله شاعرانی است که از اقدامات نشر به شدت متضرر شده است. وی درباره اثر خود به مهر می‌گوید: من به واسطه یکی از دوستانم به نام محسن بوالحسنی که آن روزها ارتباطی با موسسه داشت به مسئول نشر معرفی شدم. پس از این آشنایی قرار شد مجموعه‌ای از اشعارم را در قالب کتابی به نام «طلاق خاطرات درخت را سیاه می‌کند» از سوی این نشر منتشر کنم. من هم کتاب را ارائه کردم و نزدیک به سه هفته بعد از صدور مجوز آن به من به شرط اصلاح برخی از اشعار خبر داده شد.

نصرت ادامه می‌دهد: ناشر از من خواست که برای انتشار کتاب 850هزار تومان پول به او بدهم و من هم به حسابش واریز کردم و اصلاحات مورد نظر وی را نیز پذیرفتم. بعد از چند هفته به من خبر دادند که برای انتشار اثر باز هم باید در آن دست برد و وقتی علت را پرسیدم، گفتند برخی واژگان و اشعار نیازمند تغییر است و این تقریبا آخرین تماس‌های من با ناشر بود.

نصرت درباره سرنوشت کتاب خود می‌گوید: آخرین پیگیری من حاکی از این بود که کتاب نه در 130 صفحه‌ای که من به او ارائه داده بودم که در 80 صفحه منتشر شده و به دلیل وصول نشدن بدهی 4 میلیون و 800 هزار تومانی ناشر در چاپخانه وزارت ارشاد در خال خاک خوردن است و در نهایت نیز اگر بدهی وصول نشود، اثر خمیر خواهد شد.

 ضربه‌های عاطفی سنگین‌تر از مالی است

هرمز علیپور  شاعرانی است که در ارتباط با این موسسه زخم کلاه‌برداری را بر تن خود دیده است. او به خبرنگار مهر می‌گوید: کتابم را صرفا بر اساس یک رابطه دوستانه به ناشر دادم، ولی با من برخوردی شد که بیشتر از جنبه مالی از حیث عاطفی صدمه دیدم.

علیپورهمچنین ادامه داد: سه ماه پیش بود که آقای شریفی که خود را مدیر داخلی نشر معرفی کرد به واسطه ارتباط من با آقای محسن بوالحسنی به اهواز آمد و این سفر یک رابطه دوستانه را میان ما ایجاد کرد. در پی همین رابطه من مجموعه شعر خودم با عنوان «کانکس 64» را به ناشر دادم. بعد از مدتی با من تماس گرفتند که مجوز کتاب شما آمده و 10 وز دیگر منتشر می‌شود والبته هنوز هم منتشر نشده است.

علیپور همچنین گفت: رابطه من و ناشر رابطه‌ای عاطفی بود و از این حیث صدمه خورده‌ام؛ وگرنه نه می‌دانم به کجا شکایت کنم و نه توان شکایت دارم.

مجوز نشر آنی؛ انتشار غیرممکن

محسن بوالحسنی از مطلع‌ترین افرادی است که درباره این ناشر حرف‌های جالبی برای گفتن دارد. فردی که بسیاری از اثرباختگان و مال باختگان این ماجرا این روزها با او در تماس هستند. شاعر، مترجم و روزنامه‌نگاری که به گفته خود، اعتبار شخصی‌اش را در این ماجرا هزینه کرده است.

بوالحسنی آشنایی خود را با مدیر این نشر را به واسطه ارتباطات مطبوعاتی عنوان کرده و می‌گوید: من به واسطه آشنایی‌ام با مدیر این موسسه دعوت به همکاری شدم و بعد از انتشار کتاب اولم با عنوان «شمس با قطار از قونیه برگشت» که کسب مجوز و انتشار سریعش از همان ابتدا نیز باعث تعجب من شد، از من خواسته شد که مدیر روابط عمومی نشر شوم.

وی ادامه می‌دهد: بسیاری از دوستان به واسطه اعتبار من و بها‌الدین مرشدی به ناشر معرفی شدند. این موضوع هنوز برای من سنگین است؛ چون من باید پاسخگوی این افراد باشم.

بوالحسنی در ادامه روایت عجیبی از کار ناشر ارائه می‌دهد و می‌گوید: آثاری که به این ناشر ارائه می‌شد، همگی به شکلی عجیب سریعا مجوز نشر می‌گرفت. حتی کتابی از جواد مجابی هم به این ناشر ارائه شده  بود که علی‌رغم اینکه تمامی آثار این نویسنده معطل دریافت مجوز هستند، موفق به کسب صدور شد. از طرف دیگر، ناشر و شخص آقای شریفی رفته رفته دندان گردی نشان دادند و از صاحبان اثر مبالغ کلانی را برای انتشار اثر درخواست ‌کردند. این موضوع در کنار عدم پرداخت حق التالیف و حقوق خود من باعث شد که یک سال قبل از ادامه کار با این ناشر سر باز بزنم.

وی ادامه می‌دهد: اصرار و رابطه دوستانه من با برخی صاحبان اثر در یک سال گذشته مرا چند بار به دنبال ناشر روانه کرد. من ناشر را برای آخرین بار تابستان امسال دیدم. در زیر زمین یک پیلوت که ساختمان اصلی آن متعلق به یک مهد‌کودک بود، به اصطلاح دفتری دایرکرده بود. متاسفم که بگویم سئوال‌ها و درخواست‌های مرا نیز با ادبیات بسیار غیرفرهنگی و بی ادبانه پاسخ داد و در نهایت مبلغی بسیار کمتر از حقم خودم را به عنوان حق التالیف داد و تهدید کرد که دیگر از او سراغی نگیرم.

ناشران به چه اعتباری مجوز نشر می‌گیرند

جان این اتفاق را اما می‌توان در آخرین جملات بوالحسنی جست که داستان زخم این ناشر بر تن نویسندگان و شاعران گمنام ایرانی را کامل می‌کند؛ شاعران و نویسندگانی مانند مینو نصرت، هرمز علیپور، مهری مهرمنش، مژگان قانعی، محمد بیانی و... وی می‌گوید: دوستانی که از این ناشر متضرر شده‌اند از وزارت ارشاد به عنوان متولی ساماندهی ناشران می‌خواهند که ابتدا راهکاری در رابطه با روشن شدن وضعیت مالی ما با ناشر به ما نشان دهد و از طرف دیگر به ما جواب بدهند که به چه اعتباری به این افراد مجوز نشر داده شده است و این افراد به چه اعتباری به این شیوه اجازه دارند که به فعالیت نشر ادامه دهند. باید کسی بگوید که وقتی با چنین سختگیری‌هایی مجوز نشر صادر می‌شود، باید با سختگیری نیز پیگیر صدور نوع فعالیت این ناشران بود.

تلفن را بر می‌داریم و زنگ می‌زنیم به شماره‌ای که روی کارت ویزیت دفتر درج شده است. مرد جوانی آن سوی سیم‌ها خود را مسئول یک دفتر بازاریابی کتاب معرفی می‌کند که صاحب نشر مرود نظر ما مدتی برای آنها بازاریابی می‌کرده است.

از او می‌پرسم که کجا می‌توان پیدایش کنم؟ می‌گوید: یک ماهی است از او خبری ندارم. از اینجا رفته. اگه بازاریابی بیا و برای من کار کن. من نیرو نیاز دارم!

---------------------------

گزارش از: حمید نورشمسی

کد خبر 1435774

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha