به گزارش خبرنگار فرهنگ و ادب مهر ، در مراسم يادبود دكترمهدي سمسار كه به همت علي دهباشي و خانواده ي دكتر سمسار برگزار شد ، همزمان با اين مراسم كتاب يادنامه آن نويسنده و روزنامه نگارنيز منتشر شد. اين يادنامه حاوي مقالات و اظهار نظرهاي دوستان و همكاران و نويسندگان مطبوعات درباره دكتر مهدي سمسار است.
در اين مراسم ابتدا دكتر فياض فيض طي گفتاري كوتاه به زندگي علمي و مطبوعاتي دكتر سمسارپرداخت و فهرستي از آثار او را بر شمرد و درباره تك تك آثار وي يك معرفي ارائه كرد.
دكتر كاظم معتمدنژاد سخنران بعدي بود كه علي دهباشي با جملات ستايش آميزي از وي ياد كرد و به عنوان پدر ارتباطات ايشان را معرفي كرد. درباره دكتر سمسار چنين گفت: به دكتر سمسار بسيار جفا شد. در طول زندگيش سه بار او مورد ظلم واقع شد. و حق واقعي و ارزشهاي اصيل كارش ديده شد.
نخستين ظلم بركناري تحميل وي از سمت سردبيري كيهان و انتصاب يك روزنامه نگار خارج از تحريريه روزنامه به جاي وي بود و رويداد ديگر، اجبار او به قبول سردبيري يك روزنامه ديگر بود. او به ويژه در مورد اخير اغلب رنج روحي و ناراحتي فكري خود را به دوستان و همكاران نزديك ابراز مي كرد. دكتر سمسار هيچ گاه در مراسم تشريفاتي و مهماني هاي رسمي شركت نمي كرد و از مسافرت هاي همراه با هيات هاي بلند پايه دولتي به خارج از كشور نيز امتناع مي نمود. در دوره پس از پيروزي انقلاب، دكتر سمسار روزنامه نگاري را كنار گذاشت و به كارهاي مطالعاتي و تحقيقاتي مورد علاقه خويش كه در سالهاي پر اشتغال سرپرستي تحريريه هم هرگز از آنها غافل نمانده بود، ادامه داد و توانست با انديشه پويا و نشر شيوه اي خود آثار بسيار ارزنده اي به هموطنان عرضه كند.
دبه گزارش مهر ، محمدابراهيم باستاني پاريزي سخنران بعدي بود كه با شور و حال خاص خود از دكتر سمسار ياد كرد. و همچنين از مرحوم عبدالرحمن فرامرزي كه حق استادي به سمسار و خودش داشت ياد كرد.
باستاني پاريزي در ادامه سخنراني خود گفت: دوستي ما و دكتر سمسار سابقه پنجاه و چند سال دارد. سمسار دردانشكده داروسازي و من در دانشكده ادبيات تهران، و هر دو در اميرآباد (كوي دانشگاه) چهارسال سكونت داشتيم. دوران خوشي كه به زحمت بدان جا راه يافتيم. و با كراهت آنجا را ترك كرديم. شروع كار من و سمسار نيز در مطبوعات بود. فارسي ها و شيرازي ها در كيهان يك شمع تابناك داشتند كه عبدالرحمن فرامرزي بودو هر دانشجوي مستعد فارسي كه پيدا مي شد پروانه وار بر گرد آن شمع تابناك پرپر ميز د. من در آن روزگار از جرايد غربي، مطالبي جسته و گريخته ترجمه مي كردم و به كيهان مي دادم اما دكتر سمسار يك ژورناليست واقعي بود. دكتر سمسار حوادث مهمي را پشت سر گذاشت و سالم از آن حوادث بيرون رفت و از آن جمله بود، واقعه آذربايجان، ملي شدن نفت، كودتاي 28 مرداد و ...
پس از دكتر باستاني پاريزي دكتر ابوالحسن ضيا ظريفي از ياران دكتر سمسار چنين گفت: وقتي كه با دكتر سمسار سازمان دانشجويي كوي دانشگاه تهران را تشكيل داديم. اولين روزنامه ديواري سازمان كه با ذوق و دقتي خاصي مطالبش تهيه و صفحه بندي شده بود كار دكتر سمسار بود. كه ماهها بر روي ديوار بود. در همان دوران كتابخانه سازمان دانشجويي را تشكيل داد و در اين كار آنقدر جدي بود كه از پشت ميكروسكوپ دانشگاه به زندان برده شد... كمتر انساني است كه مانند سمسار در همه زمينه ها داراي ذوق و استعداد باشد. در باغباني و گل كاري سليقه ايي بي نظير داشت. زماني كه با او به يك نماشگاه نقاشي مي رفتيم. آنچنان با وسعت نظر و اطلاعات عميق درباره نقاش و سبك آن سخن مي گفت كه انگار يك كارشناس ورزيده اين رشته هنري است. در شناسايي عطرها و دانستن اسامي اسانس ها آنچنان مهارت داشت كه ممكن نبود كسي غير از او بتواند كتاب عطر را بهتر از او ترجمه كند.
پس از سخنراني دكتر ضيا ظريفي نامه شهرزاد سمسار كه در مراسم حضور نداشت توسط طوبي ساطعي قرائت شد. شهرزاد سمسار، دختر دكتر سمسار در بخشي از نامه خود چنين نوشته است.
تو چيزي جز گذشت و شيريني نبودي، با اين همه، من امروز تلخ تلخم، تلخ از اينكه مي دانم زميني كه تو در آن آرام خواهي گرفت و خاكي كه تو را خواهد پوشاند، خاك تو نيست. پدر! تو چيزي جز گذشت و بخشايش نبودي و من امروز سراسر اندوه و خشمم، تو جز صبر و تحمل نبودي.
از ايران براي من مشتي خاك به يادگار مانده است. من اين مشت خاك را به دقت در كوزه كوچكي روي ميز كارم حفظ كرده ام تا هر روز يادآور ريشه هايمان باشد.
اين كوزه كوچك براي من در حكم گنجي بي مانند است و امروز صبح نيمي از آن خاك را خالي كردم. نيمي از گنجم را با خود آوردم تا خاطر جمع باشم كه اولين خاكي كه بر تو مي ريزند، خاك وطن ات باشد.
سپس دكتر احسان نراقي سخنراني كرد وي در بخشي از سخنراني خود ضمن برشمردن خاطراتي از دكتر سمسار گفت: دكتر سمسار از مردان مثبت در كار بود، هميشه به مسائل به صورت اينكه بايد انجام شود نگاه مي كرد. او روزنامه نگاري بود كه به جاي قهر كردن و انزوا گرفتن كار مي كرد. به علت تسلطش همواره مي توانست از راههايي حرفش را بزند. او ما فوق حكومت ها حركت مي كرد. خودش را گرفتار نشده نمي شود نمي كرد. اگر روزنامه نگاري نمي شد به ترجمه كتاب روي مي آورد. حاصل كار او را نگاه كنيد. در 25 سال خانه نشيني چقدر كار كرد. متجاوز از 32 كتاب را ترجمه كرد كه هر كدامش براي ادبيات سياسي ايران ارزشمند و ماندني است.
سخنران پاياني مراسم يادبود دكتر سمسار ؛ همسرش گيتي سمسار بود كه ضمن تشكر از حضار وبرگزار كنندگان ، اظهار داشت كه از سال آينده در سالگرد بزرگداشت سمسار، اولين دوره ي جايزه ي روزنامه نگاري دكتر سمسار برگزار خواهد شد.
نظر شما