۶ دی ۱۳۹۰، ۹:۲۵

رونمایی «فردا بدون من»/

مشایخی: آنچه نشد با نُت بگویم در کتاب‌هایم نوشتم

مشایخی: آنچه نشد با نُت بگویم در کتاب‌هایم نوشتم

علیرضا مشایخی در نشست رونمایی از کتاب «فردا بدون من» گفت: دو کتاب اخیر من، کتاب حرف‌هایی از جانب من است که نتوانستم آنها را به زبان نُت بیاورم.

به گزارش خبرنگار مهر، نشست رونمایی از کتاب «فردا بدون من» نوشته علیرضا مشایخی عصر روز دوشنبه 5 دی در دفتر انتشارات مکتب تهران برگزار شد.

مشایخی دراین نشست با بیان اینکه حرفه خود را نه نویسندگی که آهنگسازی می‌داند، گفت: موسیقیدان بودن به ویژه موسیقیدان پیشرو بودن در ایران اتفاق عجیبی است؛ به ویژه اینکه من اساسا علاقه‌ام به موسیقی معاصر است و نه موسیقی کلاسیک به معنی عام آن.

وی ادامه داد: موقعی که من در ایران شروع به تحصیل موسیقی کردیم، اصولا کسی نمی‌دانست که رشته‌ای به نام آهنگسازی نیز در ایران وجود دارد و اثری نیز از موسیقی معاصر در تهران نبود. یکی دوتا مقاله درباره آن خوانده بودم، اما هیچ اثر دیگری از آن پیدا نمی‌کردم. یادم هست روزی در نمایشگاه نقاشی مرحوم جلیل ضیاپور شرکت کرده بودم که برای نخستین بار سبک کوبیسم را به ایران آورده بود. در مدت بازدید از این نمایشگاه برایم این سئوال پیش آمد که آیا می‌شود برای موسیقی هم کارهایی مثل نقاشی‌های آقای ضیاپور کرد یا نه وهمین شد که شروع کردم به گشتن و جستجو در اطراف تهران برای یافتن آثار موسیقی معاصر جهان و در ادامه نیز به موضوع فلسفه هنرعلاقه‌مند شدم.

وی ادامه داد: آشنایی من با موضوع فلسفه هنر مرا متوجه این مساله کرد که پاسخم را به سئوالاتی که در موسیقی نتوانستم بگویم را در این دو کتاب بیاورم. کتاب اول که «همه آن سال‌های بی‌خاطره» عنوانش بود، نظراتم را راجع به حوادث اجتماعی اطرافم مطرح می‌کرد، اما به صورت فهرست‌وار آن را عنوان کردم و شاید در هر دو صفحه آن یک فکر نو ارائه شد.

مشایخی افزود: من در کتابی از آندره ژید به نام «در تنگ» می‌خواندم که به نوعی الهام‌بخش من بود. ژید در آن کتاب گفته که من به خودم زحمت نمی‌دهم که خاطرات را بنویسم؛ چون لذت بازگویی آن از دست می‌رود و حسرت دوباره دیدن و انتقال تجربه‌ نیز از دست می‌رود. بعد از نوشتن کتاب اول حس کردم که فشاری وجود دارد که برخی از فکرهایم باید مشروح‌تر مورد بررسی گیرد و کتاب «فردا بدون من» حاصل این تفکر است.

این موسیقیدان ادامه داد: من به طور قاطع به این نتیجه رسیده‌ام که دوره ایدئولوژی‌های کلان به پایان رسیده است. ما در برهه‌ای از زمان زندگی می‌کنیم که پایان دو نقطه بزرگ فلسفی و عاطفی را دیده‌ایم که یکی برداشت استالین از مارکسیسم بود و دیگری راهی که تئوریسین‌های سرمایه‌داری در پیش گرفتند. امروز دیگر به نظرم این تفکرات جوابگو نیست و باید به فکر ایدئولوژی‌های خردتری بیفتیم. من هم در آن کتاب با ترسیم یک جمع کوچک خوشحال سعی کردم نظرم را راجع به این ایدئولوژی خردتری که می‌تواند در این زمینه مطرح شود، بیان کنم.

مشایخی در ادامه به موضوع عشق در این اثر اشاره کرد و گفت: به نظر من عشق یک مساله یک‌طرفه است و یک رابطه دو طرفه نیست. ما می‌توانیم کسی را دوست داشته باشیم، اما او نمی‌تواند این حس را نداشته باشد. من این موضوع را با توجه به سن و سال خودم در این اثر آوردم و به نوعی سعی کردم پاسخ دهم که با زندگی خود چه کرده‌ایم.

وی تصریح کرد: من این کتاب را داستان زندگی خودم می‌دانم؛ با حواشی‌ای‌ که مرتبط با فلسفه و تحلیل من از مسائل اجتماعی است. من با نیت رمان‌نویسی شروع به نوشتن این کتاب نکردم. تنها حسم این بود که آهنگسازی هم به نوعی نویسندگی است و من در این دو کتاب آنچه را که به نُت ننوشتم تبدیل به متن کردم. البته این روزها نیز مشغول نامه‌نگاری به یکی از دوستانم هستم و به او این اختیار را دادم که پس از مرگم در صورت تمایل این نامه‌ها را منتشر کند.

وی همچنین گفت: اسامی موجود در این کتاب در برخی موارد حقیقی هستند، اما به طور عمده این اسامی تخیلی هستند. زمان نیز در متن کتاب به هم ریخته شده است. گاهی برخی از افراد زودتر از سنشان حرف می‌زنند، اما همه به نوعی باهم از نگاه فلسفه هنر مرتبطند.

کد خبر 1494405

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha