به گزارش خبرنگار مهر، مجموعه داستان «قبرستان سقف ندارد» اثری از سامان آزادی است که در آن داستانهای صدبرگ، بعد از آن باران، بگذار تصور کنم، هشتاد سنگ صاف سفید، این یکی را هم بخوان؛ لطفا! آورده شده است.
این کتاب که در 104 صفحه توسط نشر چشمه منتشر شده است، با داستانی به نام «صدبرگ» آغاز میشود که برشی از زندگی دختری جوان در منطقه کویرنشین را روایت میکند. این داستان که به شیوه اول شخص روایت شده است داستانی محکم و تاثیرگذار است که سبب میشد مخاطب برای خواندن دیگر داستانهای کتاب تشویق شود.
در ابتدای کتاب و در بخش «نویسنده به روایت خودش» آمده است: متولد آبان شصتم شیراز. اما حاصل خانه به دوشیام در این 12 سال آخر زندگی در اصفهان، تهران، ساری و رودهن بوده. پنج سال است رسما پا به ورطه داستان گذاشتهام. میدانم! علایقم چنگی به دل نمیزند. تا اطلاع ثانوی هرچه هست همین کتاب است.
داستانهای کتاب نه خیلی کوتاه هستند و نه آنقدر بلند که مخاطب حوصله همراهی با آنها را از دست بدهد. گرچه نویسنده از توصیف موقعیتها و افراد استفاده میکند ولی سعی کرده است به قلمفرسایی خستهکننده دست نزند.
در بخشی از داستان «این یکی را هم بخوان؛ لطفا!» میخوانیم: کاش میشد دوباره بیتعارف حرف بزنیم. بیایی و بنشینی پشت پیانو، روبهروی این پنج خط موازی نت. پاهات را جمع کنی زیر چهارپایه و تکیهشان را مثل همیشه بیندازی روی پنجهها. من بگویم سمفونی نه، مانتو سفید و روسری سبزت را به بهانهای از روی مبل بردارم، تو شروع کنی، باوقار. و من همانطور که روی ناز شست شستیهای سفید توی دلم میخوانم، عطر یاس مانتو سفیدت را با ولع فرو بدهم که ای انسانها باشید با هم در زندگی مهربان.
کتاب حاضر در شمارگان 1500 نسخه به قیمت 2500 تومان توسط نشر چشمه منتشر شده است.
نظر شما