سید جمال اندیشمند سیاسی و مبلغ اندیشه اتحاد اسلام بود، از او با عنوان آغازگر نهضت بیداری اسلامی در سدههای اخیر نام می برند.
سید جمال بر این عقیده بود که اگر عالم اسلام بخواهد تجدید و تجربه حیات معنوی و سیاسی پیدا کند ناگزیر به اتحاد امت اسلامی است. سفرها، صحبتها و مذاکرات وی در سایر بلاد مسلمین همه از همین قبیل روابط است.
بسیاری از نویسندگان و روشنفکران مصر از او بهره بردند و شیخ محمد عبده مفتی بزرگ مصر او را استاد خود میدانست.
سید جمال در تحولات سیاسی مصر نقش موثر داشت و به همین دلیل پس از مدتی به کوشش نمایندگان خارجی که منافع خود در مصر را در خطر میدیدند او را از مصر بیرون کردند و به هند رفت. مدتی او را در کلکته زیر نظر حکومت انگلیسی هند نگاه داشتند و بعد که اجازه یافت از راه دریای سرخ به اروپا رفت.
در لندن و پاریس مورد توجه مقامات سیاسی اروپا بود. در پاریس با همکاری شیخ محمد عبده به انتشار روزنامه عروه الوثقی مبادرت نمود. که فقط 18 شماره از آن منتشر شد.وی با نگارش مقالات اندیشههای خود در مورد اتحاد اسلام را منتشر میکرد. بالاخره به حجاز سفر کرد و از بوشهر به ایران وارد شد و به تهران رفت.
سید چند بار با ناصرالدینشاه ملاقات کرد و از ضرورت قانون گفت. ولی شاه سخنان او را نپسندید و پس از مدتی امر به اخراج او از ایران کرد. از راه مازندران به قفقاز و بعد به مسکو و پترزبورگ رفت. در سفری که به مونیخ رفت با ناصرالدینشاه و امینالسلطان ملاقات داشت و به دعوت آنان دوباره به ایران بازگشت. مدتی در شاهعبدالعظیم بود که باز به دستور شاه او را بیرون کردند.
وی که هدف اصلی اش در تمام عمر، اتحاد اسلام و وحدت مسلمین بوده، بعد از سالیان متمادی فعالیت و تلاش، میتوان عنوان داشت که در چند مورد تحول و انقلابی آفرید:
• به فراموشی سپردن مایههای اختلاف و موارد نزاع میان سنیان و شیعیان با طرح مبارزه با استعمار و استبداد و تلاش در احیای اسلام و عزت مسلمین.
• انتقال بعضی نظرات کلیدی تشیع به برخی علمای تسنن و تسری به حوزههای بزرگ چون الازهر.
• ترویج نوعی ناسیونالیسم مثبت که در عین وحدت مسلمین، به حفظ استقلال ملی در سرزمینهای اسلامی در برابر استعمار توجه دارد.
در مجموع آنچه از اندیشههای وی پس از سالها تلاش به عنوانی میراث باقی مانده را میتوان چنین برشمرد:
• اعتقاد به تواناییهای ذاتی دین اسلام، برای رهبری مسلمانان و تأمین نیرومندی و پیشرفت آنان.
• مبارزه با روحیه تسلیم، گوشه نشینی و بی حرکتی.
• بازگشت به منابع اصیل اندیشه اسلامی.
• تبیین تعالیم اسلام به زبان روز و فراخواندن مسلمانان به یادگیری علوم جدید.
• مبارزه با استعمار و استبداد به مثابه نخستین گام در راه نوزایی اجتماعی و فکری مسلمانان.
• تلاش در راه گسترش حضور روحانیت در مبارزات سیاسی و برداشتن مرزهای موهوم بین دیانت و سیاست بویژه در جوامع اهل تسنن.
نظر شما