به گزارش گروه فرهنگ وادب مهر ، محمد رضا سرشار، نويسنده ومنتقد ادبي در گفت و با ستاد خبري همايش « عرفان ، اسلام ، ايران وانسان معاصر » ضمن اشاره به مطلب فوق درباره ي جايگاه عرفان در ادبيات داستاني امروز عنوان كرد : امروزه ما ديگر نويسنده اي نداريم كه داراي سير وسلوك عرفاني وعوالم شهودي باشد وداستان نويسي را به عنوان ابزاري در خدمت بيان هرچه بهتر آن عوالم ببيند واين يكي از دلايلي است كه با عث مي شود ادبيات امروز ما مانند ادبيات كهن مان ماندگار نشود ودر ثاني به سرعت به تكرار برسد ؛ براي مخاطب خسته كننده باشد وبه هيچ وجه نتواند گره اي از مشكلات انسان معاصر باز كند ، اگر خود گره اي به ان اضافه نكند.
رئيس انجمن قلم ايران در ادامه افزود : مي توان گفت نويسندگان حرف تازه اي براي گفتن ندارند وبه دامان مغلق گويي وبه بيان مسائل پيش پا افتاده اند گرفتار شده اند ، خود را از فرم آويزان كرده وبا پيچيده نويسي سعي مي كنند فقر محتوايي ودروني آثارشان را بپوشانند .
محمد رضا سرشار با اشاره به اينكه توجه به عرفان در آثار داستاني گذشتگان منتهي به كسب مهارت هاي فني داستاني يا شعري مي شد ، عنوان كرد : ادبيات داستاني ما در گذشته منظوم بود . در واقع شاعران وظيفه داستان پردازي را نيز بر عهده گرفته بودند واز آن جايي كه داستان نويسان شعر را ادبيات فاخر بر مي شمردند ، داستان هاي خود را به صورت منظوم در مي اوردند . نمونه شاخص ان رودكي ، اولين شاعر پارسي گوي بعد از اسلام است كه كليله ودمنه را به نظم در آورد وبعد اجوبه اي مثل فردوسي داستان هاي عهد كيانيان را به نظم كشيد ، آن هم در اثري به عظمت شاهنامه ، سپس مولوي كه نظم مثنوي را ارائه داد وسعدي كه كه حكايت هاي منظوم يا منظوم آميخته به نثر را پديد آورد . همچنين مي توان از شيخ عطار درمنطق الطير ياد كرد و نظامي كه جزء بزگترين داستان سرايان گذشته ما است .
نظر شما