۲۴ بهمن ۱۳۹۰، ۹:۳۹

نگاهی به «مردی بدون کشور»/

شباهت‌های هیتلر و جورج دبلیو بوش

شباهت‌های هیتلر و جورج دبلیو بوش

شباهت‌های آدولف هیتلر و جورج دبلیو بوش، اینکه چرا زندگی هرچه زشت‌تر باشد، ما بیشتر به شوخی رو می‌آوریم و حتی بحران‌هایی که استفاده از یک نقطه‌ویرگول در یک نوشته، ممکن است در جامعه به وجود بیاورد (!) تنها بخشی از موضوعات مورد توجه کورت ونه‌گات در کتاب «مردی بدون کشور» است.

خبرگزاری مهر - گروه فرهنگ و ادب: این کتاب گزیده مقالاتی است که ونه‌گات در آخرین سال‌های زندگی‌اش برای نشریه اینترنتی «In These Time» می‌نوشت.

او در کتاب «مردی بدون کشور» که سال 2005 از سوی انتشارات «Seven Stories» چاپ شد - و حالا هم با ترجمه مجتبی پورمحسن از سوی انتشارات «هزاره سوم» به فارسی منتشر شده - تقریباً از هر دری سخن گفته است.

مسائل زیست محیطی، اتومبیل‌هایی که حیات انسان‌ها را تهدید می‌کنند، شباهت‌های آدولف هیتلر و جورج دبلیو بوش، اینکه چرا زندگی هر چه زشت‌تر باشد، بیشتر به شوخی رو می‌آوریم و حتی بحران‌هایی که استفاده از یک نقطه‌ویرگول در یک نوشته، ممکن است در جامعه به وجود بیاورد، تنها بخشی از موضوعات مورد توجه ونه‌گات در این کتاب است.

شاید بارزترین ویژگی این نوشته‌ها، زبان ساده آنهاست. ونه‌گات در این کتاب به خوبی نشان - و حتی می‌توان گفت آموزش داده - که چطور می‌توان تنها با 4 ـ 5 کلمه ساده، معنای عمیق یک گفتار حتی فلسفی را به مخاطب منتقل کرد و البته زمانی که این زبان با طنز مختص ونه‌گات همراه می‌شود، خواننده با لذت و ولع بیشتری کتاب را ورق می‌زند.

تقریباً در همه مقالات این کتاب، رد پایی از تجارب شخصی ونه‌گات هم دیده می‌شود؛ جایی او از بچگی‌اش می‌گوید، زمانی که در خانواده 5 نفره‌شان در «درسدن» (یکی از شهرهای آلمان) کوچکترین عضو خانواده بوده و به همین دلیل تنها با بذله‌گویی می‌توانسته وارد حرف بزرگ ترها شود.

ونه‌گات که در دوره رکود بزرگ اقتصادی (دهه 1920) پا به دوران نوجوانی گذاشته، تمایل زیادش را هم به شنیدن برنامه‌های کمدی رادیو در کودکی آشکار کرده و می‌گوید: «من در دوره‌ای بزرگ شدم که کمدی در این کشور (آمریکا) شکوه داشت و بی‌آنکه خودم بخواهم از کمدین‌های بزرگ زیادی که در رادیو بودند، یاد می‌گرفتم».

بی‌شک آثار طنز و گاه هجوی که بعدها ونه‌گات خلق کرد، بی‌ارتباط با تجارب خاص دوران خردسالی او نبوده است.

ونه‌گات در جای جای کتاب «مردی بدون کشور» نسبت به بحران‌هایی که تکنولوژی برای انسان‌ها پدید آورده، هشدار می‌دهد. او که خود یک علمی - تخیلی نویس‌ محصوب می‌شود و طبیعتاًٌ برای نگارش آثارش از علم و تکنولوژی بهره بسیار برده، بر لزوم جدی گرفتن تکنولوژی و نگرانی توامان نسبت به آن تاکید دارد.

«فکر می‌کنم رمان‌هایی که تکنولوژی در آنها کنار گذاشته شده، همانقدر زندگی را اشتباه جلوه دادند که رمان‌های دوره ویکتوریا با حذف جنسیت، تصویری نادرست ارائه می‌کردند» و البته این جمله «مرا لادیت (ماشین‌ستیز یا کارگران مخالف دستگاه‌های صنعتی در قرن نوزدهم) نامیده‌اند. از این نام استقبال می‌کنم. من از اختراعات جدید بیزارم. ما اختراعاتی مثل کامپیوتر داریم که موجویت شما را از چنگتان درمی‌آورد».

ونه‌گات تاریخ آمریکا را هم از طنزهای گزنده خود بی‌نصیب نمی‌گذارد؛ به ویژه درباره جنگ ویتنام و حمله به مکزیک قبل از جنگ‌های داخلی آمریکا. او با زیرکی این مقاطع مختلف تاریخی را به هم پیوند می‌دهد و وقتی به جرج دبلیو بوش می‌رسد، او را - به این جهت که همواره بخشی از اعراب را دشمنان اصلی آمریکا معرفی می‌کند ـ  به قول معروف سکه یک پول می‌کند!

«رئیس جمهور (بوش) می‌گوید: آنها (القاعده) از آزادی‌های ما متنفرند. ونه‌گات سپس با اشاره‌هایی هجوآمیز، حقوق کسانی را که در زندان گوانتانامو اسیر هستند، به یاد رئیس جمهور آمریکا می‌آورد و ادامه می‌دهد: ... همچنانکه ویلیام شکسپیر سال‌ها پیش گفته بود: شیطان برای رسیدن به هدفش می‌تواند از کتاب مقدس مثال بیاورد».

مقالات این کتاب با توجه به تنوع موضوعی‌شان، قابل دسته‌بندی نیستند؛ ونه‌گات حتی جایی درباره قواعد نوشتن خلاقه سخن می‌گوید و از ویرگول‌ها به عنوان هرمافرودیت‌هایی که جامه‌های زنانه بر تن دارند، یاد می‌کند و افراد را از استفاده از آنها بر حذر می‌دارد! «آنها (ویرگول‌ها) نشانه چیزی نیستند و فقط به درد این می‌خورند که نشان دهند شما در دانشگاه دست خوانده‌اید».

شاید تنها چیزی که آنها را به هم پیوند می‌دهد، لحن طنزهای گزنده و در عین حال نگران کننده ونه‌گات نسبت به آینده زمین ما باشد؛

زمین، سیاره‌ای به صلیب آویخته شده
باید حالا صدا
و حسی طنزآمیز بیاید
درباره سوءاستفاده‌ای که از او شده، بگوید: «پدر آنها را ببخش، نمی‌دانند چکار کنند»
طعنه‌آمیز است
که ما می‌دانیم
چکار می‌کنیم
وقتی آخرین چیز زنده
به خاطر ما مرده است
چقدر شاعرانه می‌شد
اگر زمین می‌توانست
با صدایی که شاید از
ته دره‌ای عمیق بیرون می‌آمد
بگوید: «مرده»
مردم اینجا چنین چیزی را دوست نداشتند

اما چند نکته درباره ترجمه این اثر: مترجم در یادداشتی که بر این کتاب نوشته، ضمن اشاره به دشواری‌های خاص ترجمه آن به خاطر نگرش خاص ونه‌گات و طنز کلامی بی‌حد و حصر او، اذعان کرده که این برگردان خالی از اشکال نبوده است.

ضمن قدردانی از تلاش خوب و موثر مترجم در انتقال معنای طنزهای عمیق کورت ونه‌گات، تیتروار برخی اشکالات ترجمه‌ای کتاب را ذکر می‌کنم. در مجموع می‌توان گفت عمده ایرادات ترجمه «مردی بدون کشور» ویرایشی و املایی است؛ ناخوشایند به جای ناخوشایند (ص 15)،  آن وقت به جای آن وقت (28)، روزنا‌نه‌نویسی به جای روزنامه‌نویسی (ص 56) و قس علی هذا.

استفاده از واژه‌هایی که به گوش مخاطب ایرانی ناآشناست، از دیگر معایب ترجمه این کتاب است؛ ترس‌آور به جای ترسناک (ص 72)، غلتاندن (به جای سوق دادن) کشور به سوی جنگی بی‌پایان (ص 87). برخی دوگونه‌نویسی‌‌ها هم در ترجمه این کتاب دیده می‌شود؛ «جورج» و «آدولف» (جرج و آدلف) (صص 22 و 77) و برخی اسامی دیگر.

--------------
کمال صادقی
کد خبر 1531685

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha