۱۶ بهمن ۱۳۸۳، ۱۲:۰۲

دكتر فرهنگ ارشاد در گفت و گو با "مهر" :

جهاني شدن چهره اي جديد از نظام سرمايه داري است // جهاني شدن در جهت گسترش و خدمت به علم مطرح نشده است

جهاني شدن چهره اي جديد از نظام سرمايه داري است // جهاني شدن در جهت گسترش و خدمت به علم مطرح نشده است

دكتر فرهنگ ارشاد، فارغ التحصيل دكتراي جامعه شناسي از انگلستان و استاد علوم اجتماعي دانشگاه چمران اهواز، در گفت و گو با خبرنگار گروه دين و انديشه "مهر" درباره معنا و مفهوم جهاني شدن و نظريه هاي مختلف در اين باره سخن گفت .

*  خبرگزاري "مهر" -  گروه دين و انديشه : معنا و مفهوم جهاني شدن چيست ؟

- دكتر فرهنگ ارشاد :  واژه جهاني شدن كه امروزه نيز مطرح است از دهه 1980طرح شده و در بسياري از محافل علمي و غير علمي نيز مورد استفاده قرار گرفته است. تا قبل از موضوع جهاني شدن كه امروزه  نيز مطرح است معناي جهاني شدن با بين المللي شدن تفاوتي نداشت و حتي سازمان ملل متحد هم در ارتباط با بين المللي شدن همين روايت جهاني شدن را مد نظر داشت. اما از نيمه دوم قرن بيستم واژه ديگري به نام نظم جهاني وارد عرصه ادبيات سياسي شد كه با نظريات وابستگي و حتي پسا نو استعماري مطرح مي شود .  در دهه 90 بحث جهاني شدن بسيار جدي مي شود در اين ميان جرج بوش اعلام مي كند كه اكنون جهان تك قطبي شده و روايت جهاني شدن عملي است و در اين جريان هيچ كشوري به اندازه آمريكا نمي تواند جهان را هدايت و رهبري كند. در واقع نظم جهاني كه در دهه 60 مطرح شد اكنون به صورت نظم نوين جهاني مطرح است. نظم نوين جهاني با نظم جهاني تفاوت ماهوي دارد . درهر صورت اگر بخواهم يك تعريف مقدماتي داشته باشم  بايد بگويم كه كتاب هوگولت باعنوان "جهاني شدن و دنياي پسا استعماري "كه تا كنون  به فارسي ترجمه نشده مي نويسد : جهاني شدني كه امروز مطرح است چهره اي جديد از نظام سرمايه داري است كه از مفهوم قديمي سرمايه داري بين المللي فراتر رفته است .

* با اين تعريفي كه شما مطرح كرديد موضوع از دو بستر اقتصادي و سياسي  نشات گرفته شده است؟

- دقيقا همين طور است.  اين واژه كه امروز مطرح شده بي ترديد مفهوم اقتصادي و سياسي دارد و بعد فرهنگي آن يا به فراموشي سپرده شده و يا صرفا به عنوان يك مطلب جانبي مطرح هست.

* تا چه اندازه موضوع جهاني شدن توانسته دانش هاي مختلف را تحت تاثير قرار دهد؟

- مسلما وقتي كه مي گوييم جهاني شدن در زندگي امروزه تاثير گذار است متعاقبا در عرصه علم هم تاثير گذار است. ولي روايتي از جهاني شدن را كه در پاسخ به پرسش قبلي گفتم در جهت گسترش و خدمت به علم مطرح نشده است، بلكه روايتي است كه خواه نا خواه علم را هم به دنبال خودش مي كشاند .  امروزه شبكه هاي اينترنتي و ماهواره اي مستقيما براي گسترش علم نيست اما اين گستردگي دانش ها توانسته تراكم داده ها را براي اهل علم مهيا سازد. به طوري كه شايد در آينده نه چندان دوري شاهد يك تحول عظيم در علم باشيم. اين تراكم داده ها نويد يك تحول عظيمي را در علم مي دهد اما با اين نگرش خوش بينانه بايد احتياط آميز برخورد كرد كه تصور نشود گسترش علم در جهت يك توزيع عادلانه حداقل ميان كشورها قدرتمند و جهان سوم صورت مي گيرد. اما هر چه هست افقي در پيش روي ما قرار دارد كه علم در حال تحول است . بحثي كه امروزه مطرح است اين است كه امروزه پايه هاي علم نيوتوني و دكارتي عصر روشنگري قرن هيجده تكان خورده است و تحول عظيمي در راه است. من مي خواهم بگويم كه اين تكان عظيمي كه پايه هاي علم كلاسيك را تكان داده و جهاني شدني كه امروز درباره آن صحبت مي كنيم هر دو معلول يك امر واحدي در سطح جهان است ، نه اين كه اين تكان خوردن پايه هاي علم معلول جهاني شدن باشد.

* با اين حساب شما جهاني شدن را لازمه جهان امروز مي دانيد؟

-  ما چه بخواهيم و چه نخواهيم جهاني شدن امر محتومي است ولي اين كه آيا همه روايتي كه اكنون هست اين است يا خير؟  فكر نمي كنم  اين گونه باشد. اگر ايده آليستي نباشد بايد بگويم كسي با ايده جهاني شدن مخالفت نمي كند چرا كه جهان به سوي وحدتي پيش مي رود كه ما نا خود آگاه در پي آن روان هستيم.

* جهاني شدن در عرصه فرهنگ احتياج به چه مقدمات و شرايطي دارد؟

-  موضوع رابطه جهاني شدن و فرهنگ، بستگي به آن ايده ها و پارادايم هاي نظري كه در جريان جهاني شدن مطرح شده و خواهي نخواهي علم را تحت الشعاع قرار داده و همين طور فرهنگ را نيز تحت تاثير قرار مي دهد دارد.  افرادي مانند چامسكي و هابرماس در عالم نظريه پردازي و رابطه فرهنگ و جهاني شدن صحبت هايي مطرح كرده اند كه مي توانيم در ارتباط با اين پرسش از اين نظريات بهره ببريم.

چامسكي مي گويد كه بين روايت جهاني شدن و جهاني شدن فرهنگي بايد تمايزي قائل شد.  جهاني شدن امروز براي اعتلاي فرهنگ ها نيست و حتي دغدغه اي هم در اين باره ندارد بلكه به سياست بازار كار و سرمايه توجه دارد و حتي اگر در اين زمينه مرزهاي فرهنگي مانعي براي اين جريان ايجاد كند مرزهاي فرهنگي را هم زير پا مي گذارد.  

از طرف ديگر،  افرادي مانند هابرماس نيز مي گويند كه جهاني شدني كه اكنون مطرح است جهاني شدن از بالاست در حالي كه جهاني شدن فرهنگي جهاني شدن از پايين است . اگر طالب جهاني شدن به معناي واقعي آن باشيم بايد جهاني شدني كه از حيطه فرهنگ شروع مي شود را جست و جو كنيم . در واقع،  جهاني شدن از بالا در جهت مسخ فرهنگ هاي ملي و محلي است ولي جهاني شدن از پايين در عين حالي كه فرهنگهاي محلي و بومي را از بين نمي برد ما را به سوي فرهنگ واحد جهاني  پيش مي برد . افرادي مثل هابرماس اعتقاد دارندروايت سياسي و اقتصادي از جهاني شدن كه مي خواهد وحدتي زورمدارانه و القايي را به جهانيان ارائه دهد به وحدت فرهنگي نمي انجامد .


* ما تا چه اندازه مي توانيم جهاني شدن را تحت تاثير قرار دهيم؟

- من از منظر ديگر به اين پاسخ مي رسم و آن ارتباط جهاني شدن و پست مدرنيسم است. برخي معتقدند كه اين دو هيچ ارتباطي با هم ندارند و برخي نيز معتقدند كه تفكر پست مدرنيستي يكي از بسترهاي گستردگي جهاني شدن است و حداقل اين كه جهاني شدن از اين شيوه استفاده خوبي مي كند. پست مدرنيسم تا حدي كه خودش را از مدرنيسم جدا كرده مي خواهد از عقلگرايي و منطق دور كند و اين مسائل نمي تواند براي كشور ما چندان چيز قابل اتكايي باشد. ما گر بتوانيم بر مدار عقلگرايي و منطق ، نهادهاي فرهنگي و اقتصادي خودمان را به گونه اي تقويت كنيم كه لااقل در حوزه اي قرار بگيريم كه آن آسيب هاي جهاني شدن ما را تحت تاثير قرار ندهد. 

* از نظرات مختلف جهاني شدن كدام يك از نظرات بيشتر توانسته جوابگوي اين تئوري باشد؟

- تعريف جهاني شدن مانند شبكه هاي جهاني الكترونيكي اعم از نرم افزاري و سخت افزاري به سرعت در حال تغيير و تحول است. خود مفهوم جهاني شدن هم مفهوم سيالي دارد و تعريف واحدي نيز مطرح نشده است. ولي در ارتباط با جهاني شدن و در متن جهاني شدن چند نظريه وجود دارد كه اگر به اين نظريات بپردازيم بي تاثير نخواهد بود.

يكي از اين نظريه ها، نظريه معادله فاصله زماني- فضايي است . به اين معني كه ما در مكان زندگي مي كنيم و مكان يك مقوله فضايي است و حركت ابژه و يا موضوع عيني در فضا، زمان را تعريف مي كند. بنابراين موقعيت خودمان و ابژه هاي اطراف خودمان را با توجه به اين موقعيت زماني و مكاني درك مي كنيم و وجود هر امري مستلزم تحقق آن در يك زمان و در يك فضاي معين است.

گيدنز در رابطه با معادله زمان و فضا و حتي نظريه پردازي كه شده مي گويد امروزه فاصله هاي زماني و مكاني در حال متراكم شدن و كوتاه شدن است. جهاني شدن روابط گسترده اجتماعي را به طور فزاينده اي پيچيده و متراكم كرده و مكانها دور را آن چنان به هم نزديك كرده كه رويدادهاي يك محل تحت تاثير رويدادهاي حوادثي شكل مي گيرد كه فرسنگها با اين جريان فاصله دارد. ديگران هم بحث از اين مي كنند كه حالا كه ما در اين شرايط زندگي مي كنيم زمان واقعي چيست؟ با اين حساب تعريف زمان واقعي زير سوال رفته است.علاوه بر نظريه معادله زماني - فضايي گيدنز، نظريه التزام بازار جهاني و انباشت انعطاف پذير از طريق شبكه هاي جهاني نيز بسيار مطرح است. نظام قيمت ها كه جنبه اي از رويكرد التزام بازار جهاني است امروزه بسيار مطرح است . انباشت اطلاعات و پيامهاي رسانه اي شديدا تحت تاثير شرايط  و نظريه فاصله اي زماني - فضايي نيز قرار گرفته است .  

*با توجه به تعاريفي كه شما مطرح كرديد تصور نمي كنيد جهاني بودن بستر مناسبي براي جهاني شدن مهيا كند؟

-  فكر مي كنم جهاني بودن علمي تر از جهاني سازي است. جهاني شدن يك شدني را مطرح مي كند ولي جهاني سازي به دنبال كسي مي گردد كه پرچمدار اين طرح باشد. من فكر مي كنم جهاني بودن يك آرمان عالي است كه مي تواند در اذهان افراد مختلف جهان جايگاهي داشته باشد.

کد خبر 153631

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha