تاريخ ايران تقريبا در تمام ادوار آن به ويژه پس از گسترش آيين تشيع در كشور گواه حضور مرداني است كه تمام اهتمام خود را صرف دفاع و صيانت از اسلام و ايران نمودهاند. تقريبا هيچ بعدي از زندگي اجتماعي، فرهنگي و حتي سياسي مردم را نميتوان يافت كه اولا تاثير آموزههاي ديني در آن مشهود نباشد و ثانيا برقراري اين ارتباط، تعامل و كنترل را روحانيون برعهده نداشته باشند. كافي است نگاهي به تاريخ معاصر ايران بياندازيم. در واقعه تحريم تنباكو، مشروطه، مليشدن نفت، قيام پانزدهم خرداد و از همه مهمتر انقلاب اسلامي ميتوان نقش برجسته و ردپاي روحانيت را بهوضوح مشاهده كرد. از آنجا كه كاركرد فوق تنها محدود به گذشته نبوده و اين كشور همواره به ايفاي نقش روحانيان نيازمند ميباشد و همچنين به دليلآ ن كه پس از پيروزي انقلاب اسلامي و بهويژه در سالهاي اخير روحانيت شيعه وارد مرحله تعميق و ثبات انديشه مترقي ديني خود شده است، نگاهي دقيق به قوتها، ضعفها و اهداف . . . سازمان روحانيت ايران خواهد توانست ضمن ارائه الگويي مناسب، جامعه ما را در سالهاي پيش رو از روحانيوني به مراتب آگاه تر و هماهنگ تر با مقتضيات و نيازها بهره مند سازد. علاوه براين، تبيين اين موضوع به ارزيابي صحت عملكرد افراد و تشخيص مسئوليتها نيز كمك شاياني نموده و نگاه مردم به روحانيت را از سطح به عمق منتقل مينمايد.
رسالت روحانيت
حراست از ساختارها و مفاهيم دين و تبيين و ترويج آن در سطوح مختلف زندگي فردي و اجتماعي.
اهداف
1ـ ساماندهي و تبيين معارف ديني با در نظر گرفتن مقتضيات زمان و نيازهاي نوين؛ 2ـ ترويج و تبليغ پيامهاي دين به مخاطبان؛
3ـ حراست از چارچوب و اصول دين در نظر و عمل و زدودن خرافهها و پيرايههاي موهوم از آن؛ 4ـ تلاش براي ايجاد زمينه مساعد در راستاي تحقق اهداف دين و اقامه شعائر اسلامي در زندگي فردي و اجتماعي و زمينهسازي براي ظهور مهدي موعود(عج) و تحقق حكومت جهاني آن حضرت؛ 5ـ تلاش براي رفع موانع موجود بر سر راه توسعه كمي و كيفي دين در زندگي فردي و اجتماعي.
منابع جهتگيري فكري
الف ــ فلسفه و حكمت اسلامي ؛ ب ــ فقه پويا و كارا ؛ ج ــ اخلاق اسلامي؛ كه البته هرسه اين منابع نيازمند بازپژوهي ميباشند.
تعريف روحاني
استفاده از عنوان روحاني براي فرد دارنده رسالت و اهداف مزبور (بر حسب مراتب) بيارتباط با تفكر و مشي اين فرد نيست. در اين عنوان، همسو با معناي لغوي آن، پرهيز از دنياگرايي و اشتياق به امور معنوي و روحاني در زندگي فردي و اجتماعي شخص دارنده آن، جزء مختصات ذاتي فرد قلمداد ميشود كه در صورت ازميانرفتن اين خصيصه در يك شخص روحاني (به هر دليل) عملاً فرد مزبور از مسئوليت مقتضي اطلاق اين عنوان خلع ميشود. برايناساس روحاني فردي است كه در محدوده پيگيري اهداف مورد اشاره حركت و تلاش كرده و داراي ويژگيهاي معنوي و اخلاقي برجسته باشد. بايد توجه داشت، قرارگرفتن در كسوت روحانيت، مشمول اعطاء هيچگونه امتياز اجتماعي خاص نميشود. احترام و علاقه مردم به روحانيان در كشورمان بيش از هرچيز از سه عامل اصلي منشا گرفته است : 1ـ در فرهنگ و سنت ايرانيان، احترام و تجليل از علما و دانشمندان وجود دارد و در اين ميان، عالم دين از ارزش خاصي برخوردار است ؛ 2ـ پذيرش اين مسئوليت مهم و موثر از ناحيه روحاني، وي را از جايگاه معنوي در نگاه مردم برخوردار ميسازد و از آنجا كه خود دين در قلب مردم در جايگاه نخست قرار دارد، مروج و حافظ آن نيز حائز احترام خواهد بود؛ 3ـ خدمات روحانيت جهت رسيدگي به امورمستمندان و ستمديدگان و نيز كوشش جهت رفع تبعيض و فساد در جامعه و حتي ايثار در اين راه، اين مقام را همواره در نگاه مردم دوستداشتني كرده است.
تعريف سازمان روحانيت
جايگاه والاي روحانيت يك صنف يا شغل نيست كه نيازمند اتحاديه صنفي باشد بلكه يك وظيفه است كه بر حسب ضرورت عقلي و شرعي بر دوش افراد داوطلب و علاقمند نهاده شده و از اين جهت جامعه اسلامي مرهون افرادي است كه به نيابت از ساير اعضاء جامعه اين وظيفه مهم را بر دوش ميكشند. نبايد اينگونه پنداشت كه قرار گرفتن بخشي از اعضاء جامعه در اين سمت، هرگز به معني رفع مسئوليت از سايرين در مسير حفظ و ترويج دين نخواهد بود و قرارگرفتن در اين مقام تنها به منزله تمحض، تمركز و ورود تخصصي در اين عرصه خطير تلقي ميشود. برايناساس بايد گفت: سازمان روحانيت بر فرض وجود خارجي، سازماني است كه بدون سلب استقلال فكري و عملي از روحانيان، سعي دارد زمينهاي را ايجاد كند كه ايشان قادر باشند ماموريت خود را به نحو سازمانيافته و به دور از هرگونه تفرقه و ناهماهنگي در تحقق رسالت و اهداف يادشده انجام دهند. مقاله پيشرو سعي دارد با نگاهي حرفهاي و تخصصي، با لحاظ لزوم حفظ وضعيت فعلي، از سازمان روحانيت ترسيمي ارائه دهد كه اين سازمان بتواند با تمركز بودجه و امكانات، از هرگونه پراكنده كاري جلوگيري نموده و حركت روحانيت را هدفمندتر از گذشته نمايد. البته شرح اين تشكيلات خود نيازمند مقالات جداگانه خواهد بود.
وظايف سازمان روحانيت
1ـ جذب، آموزش و پرورش افراد روحاني در سطوح مختلف و نيز كوشش براي ارتقاء علمي و مهارتي طلاب و فارغ التحصيلان در حوزههاي مرتبط ؛ 2ـ ايجاد هماهنگي و انضباط در حوزه آموزش، پژوهش و تبليغ دين؛ 3ـ شناسايي و معرفي راههاي جديد در جهت گسترش كمي و كيفي فعاليت روحانيان ؛ 4ـ برقراري ارتباط روشمند ميان روحانيت و حكومت صالح جهت تحقق اهداف و ماموريتها؛ 5ـ ساماندهي و مديريت منابع مالي روحانيت در مسير تحقق رسالت و اهداف؛ 6ـ حمايت و تشويق عناصر كوشا و ممتاز و عزل و معرفي عناصر نامطلوب.
لباس روحانيت : لباس روحانيت يونيفرمي است براي روحانيان كه در حقيقت، معرف سمت و جايگاه فكري و عملي آنها در جامعه ميباشد تا شناسايي و دسترسي مردم به ايشان با سهولت بيشتري صورت گيرد. از آن جهت كه از سويي اين لباس شبيه به لباس پيامبراكرم(ص)، ائمه اطهار(ع) و اصحاب صالح(س) و از ديگر سو، داراي ويژگيهاي مورد توصيه شرع و اخلاق اسلامي ميباشد، در طول تاريخ، همواره از ارزش ويژهاي برخوردار بوده و ميباشد. البته بديهي است كه صرف پوشيدن اين لباس ارزش خاصي براي فرد دارنده آن ايجاد نخواهد كرد بلكه التزام فرد مزبور به اصول و قواعدٍ مقتضي سمت روحانيت، تنها عاملي است كه فرد دارنده لباس و خود لباس را تواماً داراي ارزش مينمايد.
انواع و عرصههاي فعاليت : 1ـ پژوهش و پژوهشگري؛ به منظور بازپيرايي ذخاير فكري و نوآوري و گرهگشايي در قلمرو معارف اسلامي برحسب نيازهاي روز؛ 2ـ تبليغ؛ بهمنظور شرح و عرضه مداوم پيام اسلام به مخاطبان و ايجاد زمينه فكري ــ فرهنگي براي تحقق اهداف اسلامي در زندگي فردي و اجتماعي كه امر مهم آموزش و تربيت نيز در اين بخش ميگنجد؛ 3ـ رسيدگي و پيگيري امور مستمندان و مظلومان و تلاش جهت رفع نيازها و احقاق حقوق آنها و نيز ايجاد زمينه عدم تسلط كفار و مستكبران بر امور فردي و اجتماعي مسلمين؛ 4ـ ساير امور و سمتهايي كه شرع، فرد دارنده آن را لزوما از ميان دارندگان مختصات يك روحاني با مراتب مقتضي تعيين نموده است؛ مانند: مقام قضاوت.
خط مشي : در اينجا، خطمشي عمدتا شامل سياستها و روشهايي ميباشد كه توجه به آنها، فرد روحاني و سازمان روحانيت را در تحقق رسالت خود موفق ميدارد : 1ـ به كاربستن دائمي ابزارها (فناوري)، روشها و ادبيات نو، موثر و جذاب در جهت تحقق اهداف، بهويژه با بهره گيري از هنر و ادبيات؛ 2ـ حفظ مداوم استقلال فكري و مادي از حكومت و گروههاي مختلف، بهويژه ثروتمندان (در امور شخصي و سازماني)؛ 3ـ حضور صميمي، جدي و كاملا حقيقي در ميان و عمق زندگي مردم در سطوح مختلف و شفافسازي زندگي شخصي و منابع مالي، بهطوري كه روحانيون، پدر، مادر، برادر يا خواهر دلسوز و اميني براي مردم قلمداد گردند؛ 4ـ بازنگري و اصلاح مداوم مسير و روش حركت و ايجاد دايره خودانتقادي؛ 5ـ حفظ وحدت، وفاق و اجتناب از اختلاف و تنش در درون مجموعه روحانيت.
مختصات فكري و عملي سازمان روحانيت
1ـ برخورداري از اهداف، سياستها و برنامه روشن و كارآمد : سازمان روحانيت بايد مظهر انضباط و مديريت روشمند باشد. لذا وجود اهداف دقيق، سياستهاي روشن و برنامه كارآمد و جامع براي تحقق اهداف از ضروريات محسوب ميشود و هرگونه ابهام و آشفتگي در سازمان روحانيت برازنده اين سازمان مهم نخواهد بود.
2ـ هماهنگي و انسجام : فعاليت سازمان روحانيت لزوما بايد با هماهنگي و انسجام منطقي همراه بوده و از هرگونه پراكندهكاري، موازيكاري و تداخل اجتناب شود. سازمان روحانيت بايد از جهت اداري كاملا حرفهاي و براساس روشها و قواعد روز مديريت و ساماندهي گرديده و خود را از شائبه مديريت نامنظم و غيرمنضبط بري سازد. لازمه تحقق اين امر، استفاده از مديرترين و مدبرترين روحانيان در ساماندهي سازمان روحانيت است. با به كار گرفتن چنين عناصري، مسلما دستيابي به اين هدف دشوار نخواهد بود.
3ـ استقلال و خودگرداني مالي : پرواضح است كه افراد روحاني در قبال انجام وظايف خود، هيچگونه مطالبه مادي از مردم ندارند، ضمن آنكه دين بهمنظور تامين مايحتاج معيشتي روحانيوني كه تمام وقت خود را صرف تحقق اهداف روحانيت ميكنند پيشبيني لازم را نموده است. البته، مباحث مربوط به منابع مالي روحانيت از جمله مسائل مهمي ميباشد كه همواره مورد توجه صاحبنظران بوده است. عدم استفاده از منابع دولتي با اين استدلال كه امكان دارد استقلال فكري و عملي روحانيان را به مخاطره اندازد و همچنين احتمال وابستگي مستقيم اين مروّجان به مردم بهويژه عناصر ثروتمند و در نتيجه عدم رعايت حرمت و شان مبلّغ و مروّج دين، بهگونهاي كه فرد روحاني را در امور محتوايي نيز تاثيرپذير نمايد، موجب گرديد تا راهكارهاي مقبول و شفافتري اتخاذ شود تا سهم قابل اختصاص به امور سازمان روحانيت و روحانيان از سهم امام(ع) در اختيار وليفقيه قرار گرفته و برنامهريزيهايي جهت مصرف صحيح آن از سوي اين مقام از طرف پيشكسوتان حوزه دنبال شود. اصولا در زمانيكه وليفقيه در جامعه عهدهدار زعامت مسلمين ميباشد، طبيعي است كه بايد كليه منابع مالي ديني و يا وابسته به دين، به صورت متمركز در اختيار وي بوده و براساس مصالح كلان مسلمين و سازمان روحانيت بر طبق اصول شرع ساماندهي و مصرف گردد.
4ـ ايجاد مسيرهاي جديد و رفع ضعفها و كاستيها : گسترش امور و تنوع و عمق عرصههاي فعاليت موجب گرديده تا لزوم برخورداري سازمان روحانيت از يك پشتوانه سيستمي و اطلاعاتي بهعنوان يك نياز مبرم روزبهروز تقويت گردد. شناخت دقيق تحولات حال و آينده، نيازهاي روز مخاطب، موانع و ضعفها و . . . مسائلي هستند كه بايد از سوي يك سازمان مشرف و قدرتمند در يك قالب روشمند و سيستماتيك دنبال شود. سازمان روحانيت بايد بدون سلب استقلال فكري از روحانيان، همواره ضمن ارائه اطلاعات مربوط به ضعفها و كاستيها، مسيرهاي جديدي را در راستاي تحقق اهداف، پيشروي آنان قرار دهد.
5ـ وارد نشدن به منازعات سياسي روزمره و يا گرايش به جناحهاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي : گرچه مشاركت سياسي فعال و حفظ شعائر و اصول دين در امور سياسي و اقتصادي كشور جزء اهداف و وظايف روحانيان شمرده شده است، با اين همه قرارگرفتن روحانيت در گروهها و جناحهاي سياسي، فرهنگي و اقتصادي و يا جانبداري از آنها در جهت دسترسي به منافع خاص، با هر توجيهي، بسيار خطرساز و مشكلآفرين است. لذا روحانيت بايد ضمن پيروي از ولايتفقيه، با در پيشگرفتن يك حركت مستقل و آزاد، در كنار فراهم نمودن زمينه مشاركت سياسي مردم و آباداني كشور، خود نيز مانند ساير شهروندان در اين امور مشاركت نمايد. برايناساس ورود برخي عناصر روحاني در امور جناحي بايد به منزله ورود شخصي آنها قلمداد شود نه مجموعه روحانيان يا سازمان روحانيت.
مختصات فكري و عملي فردي روحاني
1ـ ايمان و تقوا : بدون شك كسي كه بهعنوان يك روحاني مسئوليت ميپذيرد، ضمن برخورداري از مرتبه مناسبي از ايمان، بايد ظاهراً و باطناً تقواي اسلامي را مبناي نظر و رفتار خود قرار دهد؛ چنانكه قرآنكريم ميفرمايد: «كونوا دعاة الناس بغير السنتكم» يعني ايمان و تقواي عملي يك روحاني بايد موجبات رشد جامعه را فراهم نمايد. همانطور كه پيشتر اشاره شد، سازمان بايد بهگونهاي باشد كه چنانچه يك روحاني از مسير تقوا و اخلاق خارج گرديد، خودبهخود از مقام خود عزل گردد و صلاحيت وي براي انجام اين ماموريت خطير منتفي شود.
2ـ علم و تخصص : يك روحاني بر حسب عرصه و مرتبه فعاليت خود بايد از دانش و تخصص كافي برخوردار باشد و چنانچه خلاف اين باشد، مسلما امكان انجاموظيفه، عملا از او سلب گرديده و در نتيجه نقض غرض خواهد شد. يك فرد روحاني بايد در هر موضوعي كه وارد ميشود از اطلاعات و اشراف كافي برخوردار باشد؛ لذا اهتمام به تحصيل با كيفيت مطلوب و در مقاطع عالي و نيز دغدغهمندي جهت ارتقاء دائم دانش و مهارت از ضروريات قرارگرفتن در اين كسوت ميباشد. براي نمونه، يادگيري مهارتهاي خاص، آشنايي با دانش و فناوري جديد و آشنايي با مجموعه تحولات جهاني در كنار معارف اسلامي بسيار حائز اهميت ميباشد. از آنجا كه عرصه فعاليت ديني، چه در محتوا و چه در عمل، بسيار وسيع و متنوع است، طبعا يك روحاني نميتواند مدعي تخصص در تمامي حوزهها باشد. لذا معقول آن است كه هر روحاني متناسب با ظرفيت و استعداد شخصي و ضرورتها، عرصه و موضوع مشخصي را براي فعاليت خود انتخاب نموده و در آن زمينه از جهت علمي و مهارتي، صاحب تخصص گردد و در صورت تامين شرايط، طبعا جامعه نيز انتظارات خود را از يك روحاني به تناسب تخصص او تعديل خواهد نمود.
از جمله ساير موارد مرتبط با علم و تخصص، ضرورت آشنايي روحاني با آداب و رسوم اقوام مختلف كشور و ساير كشورهاي حوزه ماموريتي خود ميباشد. پرواضح است كه مخاطبان روحانيون از اين حيث تفاوتهاي قابلتوجهي از يكديگر دارند. لذا حتي حوزه فيزيكي ماموريت هر روحاني نيز بايد ترجيحا با وابستگي قومي خود وي هماهنگ باشد تا زمينه اثرگذاري وي دوچندان گردد؛ بهعنوانمثال، اشتغال يك روحاني از جنوب كشور در شمال يا بالعكس، بهدليل فاصله آن روحاني با فرهنگ، آداب و زبان آن منطقه از ميزان تاثيرگذاري وي خواهد كاست و حتي بعضا به عامل ناكارآمدي روحاني در آن منطقه تبديل ميگردد.
3ـ اشتياق، انگيزه و خلوص : فردي كه داوطلب پذيرش اين مسئوليت خطير ميشود، بديهي است كه آزادانه و با بينش كافي راه خود را انتخاب كرده و بر مشكلات و پيچيدگيهاي اين راه واقف است. روحانيان هيچ منّتي بر مردم به خاطر پذيرش اين مسئوليت ندارند و چنانچه اشاره شد، وظيفه شرعي و نياز ضروري جامعه از سويي و نيز اشتياق و علاقه آنها به دين و مردم موجب گرديده تا روحانيون با يك انگيزه ارزشمند و خالصانه و بدون هرگونه تزوير و ريا در اين عرصه قدم گذارند.
4ـ شجاعت : حقگرايي و خدمت در مسير دين، همواره با مخالفت اهل باطل، افراد نادان و مستكبران مواجه بوده است. هر نوع تسليم، معامله يا عقبنشيني، روحاني را از مسير واقعي خود خارج نموده و نقض غرض محسوب ميشود. كسي كه در كسوت روحاني است با آگاهي از خطرات بالقوه و بالفعل، شجاعانه بر اقامه اصول و شعائر دين پافشاري مينمايد. همچنين ترديدي نيست كه افشاكردن حق و رفع تصورات موهن از ساحت دين، كه ممكن است همواره با مقاومت مقدسمآبان جاهل همراه باشد، نيازمند شجاعت است.
5ـ صبر و استقامت : تحقق اهداف يادشده، بدون شرحصدر، صبر و استقامت امكانپذير نخواهد بود و لذا اسوهقراردادن پيامبراكرم(ص) و صبر و استقامت در برابر ناملايمات و مشكلاتي كه در اين راه متوجه يك روحاني و حتي خانواده وي ميباشد، كاملا ضروري است. در طول تاريخ اسلام نيز همواره روحانيان، فداكارانه و با بذل جان و مال خود، از اصول و مرزهاي دين حراست كردهاند.
6ـ حسن خلق و معاشرت : يك روحاني بايد در تمامي عرصههاي فعاليت داراي حسنخلق و رفتار در ميان مردم باشد، بهگونهاي كه اعضاي جامعه او را الگوي واقعي خود در زندگي قلمداد كنند. در حقيقت روحانياني كه از قدرت كافي در جذب مردم و نيز برقراري ارتباط دوسويه و فعال با آنها برخوردار نبوده و يا مشهور به برخي رذائل اخلاقي ميباشند در پيشبرد اهداف روحانيت ناكام مانده و به حركت مجموعه روحانيان و سازمان روحانيت آسيبهاي فراواني وارد ميسازند. لذا يكي از ضرورتهاي مقدماتي براي برعهدهگرفتن اين مسئوليت، تمرين برخورداري از حسن خلق و معاشرت در مواجهه با مردم خواهد بود. صداقت و يكرنگي، تواضع و فروتني، تعادل، وقار، محبت ورزي، رعايت قانون، انضباط فردي، نظافت، ورزش و سلامتي، اهتمام به داشتن ظاهر و پوشش مناسب و زيبا و . . . ــ بطوري كه مردم در سطوح مختلف از همنشيني و مصاحبت با او لذت ببرند ــ از جمله مصاديق حسنخلق و معاشرت شمرده ميشود. بايد توجه داشت كه بيان، رفتار و ظاهر يك روحاني نبايد با ساير مردم هيچ تفاوتي داشته باشد و اگر احياناً تفاوتي مشاهده شود، بايد صرفا در مسير رعايت موازين شرعي و نيز ادبي كه قرارگرفتن در كسوت روحاني آن را اقتضا ميكند باشد. همچنين روحانيان هيچ نيازي به ناميده شدن با القاب و اوصاف متملقانه و گاه عجيب ندارند و استفاده يا عدم استفاده اين القاب از سوي مردم، هيچ تاثيري در حركت روحانيان نخواهد داشت. بديهي است گسترش به كاربردن عناوين و اوصاف زائد از سوي افراد در مورد روحانيون، لزوما براي روحانيت خيرخواهانه تلقي نخواهد شد.
7ـ هوش و تيزبيني : يك روحاني در راهي قدم ميگذارد كه بدخواهان و دشمنان دين همواره به دنبال فريب او، وارونهسازي واقعيتها و نيز منحرفساختن وي از مسير اصلي ميباشند. ازسويديگر، لازمه تحقق اهداف يادشده، جامعبيني، آيندهنگري، عمقنگري و درك بهموقع حواشي و مقتضيات ميباشد؛ لذا برخورداري از هوش و تيزبيني لازمه فعاليت يك روحاني ميباشد. يك روحاني بايد همواره مصالح كلان اسلام و جامعه اسلامي را در بيان و رفتار خود در نظر داشته باشد كه اين امر نيز بدون وجود و تقويت يك هوشياري يا تيزبيني در وي ميسور نخواهد بود.
8ـ خوش بيني، روشنانديشي و گريز از تحجر : در كار تربيتي، يك معلم همواره به شاگردان خود با نهايت خوشبيني نگاه ميكند؛ برايمثال، در محيط يك كلاس هيچيك از شاگردان نبايد از دايره عنايت معلم خارج شوند يا برخي افراد مورد غفلت قرار گيرند. داشتن عينك بدبيني نسبت به بخشي از مردم و يا اعتقاد به اصلاحناپذيري برخي طيفها، يك روحاني را در كار خود ناموفق خواهد ساخت. صرفنظر از كساني كه زودتر جذب دين شده و در دين خود ثابتقدم ميمانند، يكي از دلمشغوليهاي فرد روحاني بايد پرداختن به افرادي باشد كه به هر دليل امكان جذب آنها تاكنون فراهم نشده يا در ذهن آنها شبهات و سوءبرداشتهايي درباره دين رسوخ كرده است. لذا روحاني بايد از قدرت برقراري ارتباط با تمامي قشرهاي جامعه و تاثيرگذاري بر روي آنها برخوردار باشد. همچنين، داشتن ذهني باز، متحرك، پيشرو، نوگرا و نوآور براي يك روحاني بسيار ضروري است و منشاء تاثيرات فراوان خواهد بود. بدون شك يك روحاني بايد همواره با حفظ اصول، از هرگونه نوگرايي و نوآوري استقبال نموده و خود نيز خلاّق و نوآور باشد.
9ـ ثبات قدم : عدم ثبات در مسائل فردي، اجتماعي و سياسي و نيز تاثيرپذيري از افراد و جريانها، همچنين تغيير مداوم راي و رفتار، در صورتيكه بدون انگيزه تكامل صورت بگيرد، باعث سلب اطمينان مردم از روحاني خواهد بود؛ لذا لازم است كه يك روحاني در مسائل، بيآنكه دچار تصلب و تحجر شود، از ثبات قدم و راي برخوردار باشد.
10ـ انتقادپذيري : انتقادپذيري از صفات برجستهاي است كه فرد برخوردار را عملا در مرتبهاي موفقتر از ديگران قرار ميدهد. يك روحاني موفق هرگز با ايجاد ابهت كاذب، ميان خود و ديگران خطكشي ننموده و باب نصيحت و نقد را از سوي مردم برخود نميبندد. بلكه با استقبال از نقد و نصيحت، اين امر را زمينهساز رشد و ترقي خود قرار ميدهد.
11ـ روحيه مشورت و همكاري : در اموري كه روحانيان متكفل آن ميشوند، ايجاد فضاي مشاركت جمعي و نيز استفاده از مشورت مردم بهويژه افراد صاحبراي و ديدگاه، بسيار ضروري و كارساز است. حركتهاي فردي و مستقل از همكاريهاي مردمي معمولا با موفقيت همراه نيست. چنانكه اشاره شد، مسئوليتي كه روحاني برعهده دارد، از ساير مردم سلب مسئوليت نميكند و لذا لازم است كه افراد روحاني از پتانسيل فكري و عملي همه مردم در مشاغل مختلف براي تحقق اهداف يادشده حداكثر بهرهبرداري را به عمل آورند. البته در تشخيص بسياري از موضوعات، استفاده از گروههاي متخصص اجتنابناپذير ميباشد؛ چراكه در بسياري از عرصهها، روحاني بيانگر حكم شرعي است نه مبين موضوع و يا انطباقگر حكم با موضوع.
12ـ روحيه عدالتگرايي و ظلمستيزي : داشتن روحيه عدالتگرايي و ظلمستيزي در ميان روحانيان، در طول تاريخ آنان را به پناهگاه و ملجاء مستضعفين و مستمندان مبدل ساخته است. ايستادگي و مقابله در برابر تبعيض و ظلم و نيز تلاش براي گسترش عدالت در جامعه يكي از مختصاتي است كه روحانيان از آن برخوردارند. وجود روحيه بيتفاوتي و بيحسي نسبت به تفكر و مصاديق ظلم و ستم در جامعه، قطعا روحاني را به عنصر فاقد صلاحيت تبديل خواهد كرد. چراكه فرياد يك روحاني در برابر ظلم هيچگاه خاموش نخواهد شد.
13ـ سادهزيستي و قناعت : بر فرض اين كه يك روحاني از طريق اشتغال به تجارت و به صورتي كاملا صحيح و قانوني از ثروت زيادي برخوردار شده باشد، بايد توجه داشت كه اقتضاي قرارگرفتن در كسوت روحانيت، سادهزيستي و قناعت است. تجملگرايي، اسراف و دلبستن به دنيا از جمله معضلاتي است كه يك روحاني و سازمان روحانيت را همواره تهديد ميكند. البته، طبيعي است يك روحاني نيز مانند ساير مردم بايد از حداقل رفاه برخوردار باشد؛ چراكه فقر يك روحاني به حال روحانيت و جامعه بسيار مضر بوده و روحاني را در انجام وظايف خود با مانع و شكست مواجه خواهد ساخت؛ البته قرار گرفتن دائمي روحاني در طبقه ثروتمند، او را عملا از كسوت روحانيت خارج ميسازد. ازديگرسو، سادهزيستي و قناعت روحاني، موجب ميشود چشم طمع مستكبران به وي كور شده و باب هرگونه سوءاستفاده از روحانيان بسته بماند.
14ـ اهتمام خاص به امور خانواده : گرچه اين ويژگي را در ساير خصايص يك روحاني نيز ميتوان ادغام كرد، اما به جهت اهميتي كه دارد، به صورت مستقل ذكر ميگردد. همسر و فرزندان يك روحاني نزديكترين افراد به وي محسوب ميشوند و طبعا يك روحاني در اولين گام نسبت به رشد و تربيت ديني و اخلاقي آنها اهتمام داشته و به هيچوجه از امور فكري و فرهنگي آنها غافل نخواهد بود. طبعا خانواده روحاني در كنار خود او الگوي مهمي براي جامعه قلمداد ميشوند.
15ـ شادابي و طراوت : يك روحاني بايد در زندگي و كار خود فعال، شاداب، باطراوت و پرنشاط بوده و از هرگونه رخوت، كسالت و ياس بهدور باشد. يك فرد بايد تلاشگر و همواره اميدوار بوده و توجه به اصل حياتبخش انتظار فرج، بايد در بطن زندگي فردي و اجتماعي او نمايان باشد و بيش از آنكه در كارها به نتيجه فكر كند، بايد به وظيفه بينديشد.
سخن آخر
بدون شك در شرايط فعلي، روحانيت شيعه در يك موقعيت استثنايي قرار گرفته و به نظر ميرسد فرصتهاي موجود و پيش رو قابل توجه تر از تهديدات ميباشد؛ بدين معنا كه پيروزي انقلاب اسلامي از يك سو و رويكرد جهاني به اسلام از ديگر سو، زمينه تحقق اهداف اسلام را فراهم كرده است. لذا پاسخگويي به تازه ترين مسائل و پرسشهايي كه تحولات سريع حوزه دانش و فناوري نيز بيش از پيش بر دامنه آن افزوده است، بهعلاوه كمك به توسعه جهاني اسلام حقيقي با شعار منطق و صلح از مهمترين وظايف كنوني روحانيت قلمداد ميشود. در چنين موقعيتي هرگونه كوتاهي و تاخير از سوي روحانيون غيرقابل توجيه و جبرانناپذير خواهد بود. از زاويه ديگر، درحال حاضر اثبات تجربه موفق انقلاب اسلامي در تاسيس جمهوري اسلامي ايران با رهبري روحانيت، مساعدت بخش ترين عنصر براي تثبيت انديشه ديني در كشور و نيز توسعه قلمرو جهاني اسلام قلمداد خواهد شد.
نظر شما