"كارل دورر"، مستند ساز آلماني و ميهمان بيست و سومين جشنواره فيلم فجر، تقسيم بندي سينما به شكلي كه درايران رايج است را رد كرد و نسبت به اينكه ما برخي فيلم ها را تحت عنوان "معناگرا" از بقيه آثار سينمايي جدا كنيم، انتقاد داشت. توجه كنيد:
* سينماي معناگرا براي شما چه مفهومي دارد؟
- سينماي "معناگرا" واژه جديدي است كه دراين جشنواره با آن آشنا شدم و بايد نگاه و رويكردي محتوايي به سينما باشد و ما بيشتر درغرب، دردرجه اول با صنعت سينما سرو كار داريم.
آنچه كه من مي بينم با تعاريف ذهني من مي تواند تقريبا شامل اكثر فيلم ها بشود. مگر سينماي بي معني هم داريم؟ شما خودتان فكر نمي كنيد اين نگاه مطلق گرايانه اي باشد. تازه من شنيده ام كه بنا بوده است عنوان اين سينما ، سينماي كمال گرايانه باشد كه حالا تعديل شده است.
اصلا محدوده اين سينما تعيين شده؟ سينماي جنگ ؟ مذهبي ؟ آموزشي؟ چي ؟
* آيا ما مي توانيم به سينماي "معناگرا" بعنوان يك ژانر يا سبك نگاه كنيم ؟
- من فكر مي كنم اول بايد تكليف معلوم شود كه بناست دراين سينما چه گفته شود. سبك ها و ژانرهاي سينمايي معمولا با جريانهاي اجتماعي ، سياسي ، هنري و ... همراه بوده اند.
به نظر من سينما يك تكنيك است. ظرفي است كه قراراست با استفاده ازصنعت محتوا را بيان كند. مفهوم سينماي معناگرا نبايد ما را از بخش حرفه اي سينما غافل كند و ما آنقدر درگير مفهوم بشويم كه ديگر برايمان مهم نباشد كه زبان سينما چيست؟
* اصولا با اين نامگذاري مخالفيد؟
- نه بطور مطلق. مسلما چنين سينمايي مي تواند خيلي اخلاقي باشد و در موارد زيادي جلوي ابتذال را بگيرد، چون متاسفانه درسالهاي اخير در سينماي شرق وهمچنين ايران، از نظر محتوايي با سير نزولي سينما مواجه بوده ايم.
اينطوركه پيداست با باز شدن فضاي فرهنگي ايران همينطور كه يكسري فيلم هاي چشمگير توليد شده، تعداد زيادي هم فيلم نه چندان قابل عرضه وارد بازار شده است كه اگر قرار باشد اين روند ادامه پيدا كند، من آينده روشني برايش نمي بينيم.
*اين نامگذاري عام تراز سينماي ايران و شرق است، اما شما بيشتر متوجه اين قسمت بوديد. چرا؟
- اين موضوعي است كه شما دوست داريد تبديل به موضوعي عام بكنيد. ما چنين موضوع عامي را نداريم. شما فيلم هاي غربي را هم تقسيم بندي كرديد و دراين بخش جاي داديد كه البته بد هم نيست.
* فكر مي كنيد كه همين سينماي معناگرا مي تواند قابل عرضه در بازار جهاني باشد؟
- در مورد بازار جهاني نظر دادن خيلي سخت است. اما در مورد آسيا شايد بله . چون شرقي ها يك فرهنگ بيشتر شنيداري دارند و برعكس غربي ها كه فرهنگ شان ديداري است، شرقي ها دوست دارند بيشتر داستان بشنوند. همينطور با حرف و نصيحت و حكايت و پند و اندرز هم بيشتر عجين هستند. بايد ارزيابي شود كه مردم طالب چه چيزي هستند. آيا هنوزهم نيازهاي غرب و شرق اينقدر ازهم فاصله دارند. پس چرا همچنان عوام و غيرعوام بيشتر خريدار فيلم هاي غربي هستند تا شرقي .
* البته اين درخصوص سينماي "معناگرا" بود. همانطوركه مي دانيم كشورهايي مانند چين ، ژاپن و... با سمت و سو دادن اكشن به فيلم هايشان، بيشتر به سمت فيلم هاي ديداري مي روند. آيا اين فيلم ها مي توانند علاوه بر آسيا، بازار غرب را تسخير كنند يا خير؟
- مسلما هنوز اين فيلم ها نمي توانند به سينماي غرب پهلو بزنند. حتي به سينماي عامه پسند كارخانه به اصطلاح رويا سازي هاليوود.
اگر بحث در مورد سينماي معناگراست، بهتر بود به نظر من درابتدا رويكرد و دليل آن مشخص مي شد، تا همه چيز با هم قاطي نشود. آيا جشنواره فجر كه هر ساله بخش قابل توجهي را به "سينماي جنگ" اختصاص مي داد، اين سينما را هم زير مجموعه سينماي معناگرا مي داند؟
* بايد ببينيم هيات داوران چه جور نگاه مي كنند به قضيه!
- به نظر من اينكه فيلم ها را به اين شكل از نظرمحتوايي ازهم تفكيك كنيم نمي تواند چندان مطلوب باشد. شايد بشود درام ، كمدي ، تراژدي و ... را حتي به شيوه ارسطويي از هم جدا كرد، ولي سينمايي به عنوان "سينماي معناگرا" در كدام طبقه قرارمي گيرد و آيا اصلا ضرورتي هست.
چند سال پيش من شنيدم كه در ايران جشنواره "زرشك طلايي" برگزار مي شود كه احتمالا بر وزن همان " تمشك طلايي" است. نمي دانم هنوزهم اين جشنواره هست يا تا چه حد اين خبرصحت داشت؟ اما فكر مي كنم اين راه بهتري باشد براي كنار گذاشته شدن فيلم هاي مبتذل.
نظر شما