وقتي مي گوييم " دكتر " يعني كسي كه از لحاظ سواد ، دانش ، تخصص و مدرك علمي در بالاترين درجه تحصيلي قرار دارد و طبيعي است كه از او انتظار داشته باشيم لااقل املا و انشا " و خط " اش بهتر از ديگراني باشد كه در سطوحي پايين تر از دكتر هستند ، اما اغلب بر عكس است و آقايان دكترها در بدخطي شهره هستند . گاهي همين مشكل باعث مي شود كه داروخانه به بيمار داروي عوضي بدهد و او بميرد!.... به همين سادگي !
سياه مشق آقاي نادر طلب زاده به دليل بدخطي از آن نسخه هايي است كه قطعا موجب مرگ بيمار خواهد شد چنانكه اين اتفاق در نمايش و رسيون سينمايي " فيلم - سريال بشارت منجي " در برنامه جشنواره رخ داد و موجب تاسف و شگفتي دوست و دشمن گرديد . مگر ممكن است با اين سرمايه ميلياردي اين همه ضعف و خطا را شاهد بود و دم فرو بست ؟ درست است كه فرموده اند : الاعمال بالنيات " و درست است كه آقاي طالب زاده در توليد و ساخت بشارت منجي نيت خير داشته اند . اما برادر من بگوييم فلاني از ساخت فيلم بدنيت خير داشته و حالا مهم نيست چندميليارد پول بي زبان ، خرج اين نيت شده ، اما خب ...
اين اما خب پاسخ مي خواهد. حق الناس است و بيت المال مگر به اين اصول مهم اسلامي اعتقاد نداريم؟ اگر عرصه آزمون و خطاست ، قرار نيست آن هم با اين بها و اين حرف بزرگ وارد ميدان شويم.
بنده اگر هنوز درحد يك شاگرد هستم و بايد امتحان پس بدهم هر چقدر هم آدم مهم و بزرگ و با سابقه اي باشم ، نبايد لقمه بزرگي را بردام كه نتوانم آنرا فرو دهم. نبايد ادعايي كنم كه پاي پيامبران الهي ومعنويات اسماني به عملي شبيه شوخي باز شود و كائنات وجه المصالحه بزرگ نمايي نام حقير بر پرده عريض سينما شوند. البته اين كه ديديم گرچه ورسيون سينمايي اثر بود. اما مشت نمونه خروار است . نه تنها انتظارها را براورده نمي كند، بلكه لطمه شديدي به سايرين كه دراين عرصه نيت خيردارند مي زند. نگاه ها را نسبت به كوچكترها بد بينانه تر مي كند. فرصت ها را مي سوزاند ، و جلوي رشد تفكرات معنوي از طريق سينما را مي گيرد.
حداقل بازتاب منفي مخاطب ، مديران سرمايه گذاري را به تفكر و تامل باز مي دارد وسواس ها را تشديد مي كند . احتياط كاري در مورد خودي ها را بيشتر مي كند و مماشات با اغيار را افزايش مي دهد. آنهايي كه ادعاي پيام ديني ندارند ، اما الفباي سينما را خوب مي شناسند. و مي دانند كه اين ابزار را درخدمت اهداف حقيرشان چگونه به كار گيرند. آنها باز هم ميدان دار فرهنگ و فرهنگ سازي عامه مردم خواهند بود. كارهاي خوش ساختشان سيمرغ ها را درو خواهد كرد . بازهم فيلم خواهند ساخت و مردم را فيلم خواهند كرد.
آري برادر ، وقتي كارت را مي بينم كه عليرغم پيام بزرگش براي روشن سازي اذهان جهانيان نسبت به حقيقت مسيح (ع) و پيامش كه رسالت پيامبر آخر الزمان و ختمي مرتبت است و اينكه ، بشارت ظهور منجي سرلوحه كارتوست. و عروج جسماني و روحاني عيسي ابن مريم ، چگونه رخ داد و چگونه بر اساس ادله قرآن و انجيل به روايت بارنابا مي توان اين اشتباه تاريخي را ترميم كرد و آشتي بين اديان را با توصيه رقم زد، و عليرغم وسعت آماري مخاطب كاري كه كرده اي و اين اتفاق يكبار بيشتر رخ نمي دهد، چنان ضعف هاي تكنيكي و اجرايي بر دست و پاي اثر پيچيده ، حقيقتا دلم مي سوزد و اشكم مي بارد، خوش انصاف چه كرده اي؟ يعني ما هنوز بايد حسرت داشتن فيلمي همچون ده فرمان را به دل داشته باشيم ؟ اين ادعا و پيام فيلم حقيقتا بايد ( اصطلاحا) شق القمر باشد بايد تك تك اجزايش معجزه كند تاميلياردها انسان را تكان دهد و بيدار كند...
برادر من در وجه مخاطب شناسي ، آيا از خود پرسيده اي كه اين فيلم را براي چه كساني مي سازي؟ ... ما مسلمانها كه طبق آموزه هاي قرآن آنچه را كه مي گويي تحقيقا قبول داريم . اگر قرار است مسيحيان زمين تحت تاثير پيام ما قرار گيرند، با كدامين جاذبه؟... در وجه زيبا شناسي اثر چه قدمي برداشته اي و چه تحقيقي كرده اي؟ سوال مي كنم چرا در اين فيلم يهودا بايد از مسيح زيباتر انتخاب شده باشد؟ چرا بايد مسيح چهره اي نه چندان جذاب و نوراني داشته باشد؟ .... آن ريش و موي بلند و رنگ شده اغراق آميز آن چشمهاي گود افتاده و تيزي نگاه به جاي ملاحت و نورانيت ... يعني چه؟اين چه انتخاب شخصيتي است؟ و چرا بايد تنها مسيح داراي موهاي بور باشد و بقيه افراد در فيلم داراي موهاي مشكس ؟...
مگر يكي از پيامها نبايد شرقي بودن( اصطلاحا) پسر مريم را اثبات كند؟ اين حركات عجيب دوربين چه معنايي دارد؟... آيا در يك اثر كلاسيك مي توان ساختار شكني تصويري كرد؟... انتخاب شخصيت ها ، چهره ها، بازي ها و حركات ، ميزانس هاي صحنه ودوربين ، صدا ، ديالوگها و از همه بدتر مونتاژ فيلم كه از ابتدايي ترين استانداردها استفاده نشده و پرش هاي وحشتناك تدوين صحنه ها، تداخل ديالوگهاي داخلي روي صحنه هاي خارجي و بالعكس ، آن هم با برهم زدن وحدت زمان ومكان و ...
خدايا چه مي بينم ؟!... نادر طالب زاده كجايي ؟... سريال با فيلم 35 ميليمتري مي سازي و دريغ از هزينه يك تروكاژ دلچسب در صحنه هاي معجزات مسيح وبخصوص صحنه عروج كه فصل الختام فيلم است؟
از همه بدتر آنچه كه پيام اصلي است و به تصوير در نيامده ، منبع تحقيقي كار و توضيح اثبات ادعاهاي فيلم است كه در پايان ( پيش از تيتراژ) نوشته شده و با سرعتي از مقابل ديدگان تماشاگر عبور مي كنند كه تقريبا غير قابل خواندن و درك و ارتباط برقرار كردن با موضوع توضيحي آن است مگر پارامترو چشم و نگاه در اختيار سازندگان فيلم نبوده؟ اگر اهميتي نداشت، چرا نوشته شده؟ چه عجله اي براي تمام كردن فيلم داريم؟ در صحنه سنگسار مسيح مي بينم كه نيروهاي غيبي او را از معركه خارج كرده اند ولي مردم بي گناه در زيردست و پاي مهاجمين مورد اصابت سنگها قراردارند. اين چه تفسيري بر پيامبر عدالت است؟ اگر بخواهم از اين نكات مثال بياورم ، يك مثنوي است و خدا مي داند در تايمنيگ سريالي آن چقدر از اين موارد را خواهيم ديد؟ ملاك جمعيت و دكور نيت به خداي مسيح سوگند بحث عيبجويي و انتقاد نيست . بحث دلسوزي و ارشاد است و شايد كه كار كه وظيفه است . موضوع هم خصوصي نيست و زيرا صدها جفت چشم ديده اند و صدها زبان گفته اند ومن تنها راي دردمند اين قصه هستم كه چرا بايد به پاي يك خمره صدها كوه بشكند؟!....
شهاب ملت خواه
نظر شما