به گزارش خبرنگار مهر، دکتر رضا داوری اردکانی، رئیس فرهنگستان علوم، عصر شنبه 13 اسفندماه در نشست نسبت فلسفه و فرهنگ که در پژوهشگاه علوم انسانی و مطالعات فرهنگی برگزار شد، به ارائه سخن پرداخت و طی سخنانی گفت: کسی ممکن است تلقی اش این باشد که دین، فلسفه، اخلاق، سیاست و علم از شئون فرهنگ و جزء آن هستند؛ در تلقی جامعهشناسی اینها اجزای فرهنگ هستند.
وی افزود: از جهتی این تلقی هم درست است ولی وقتی این را میگوئیم باید بدانیم که فرهنگ چیست که دین، شعر، اخلاق و ... را جزئی از فرهنگ بدانیم. ما نمیخواهیم در این بحث به دقت معین کنیم که فرهنگ و فلسفه چیست؟ وقتی ما از فلسفه و فرهنگ حرف میزنیم باید در ابتدا مشخص باشد که مراد ما از فلسفه و فرهنگ به چه معناست؟
استاد بازنشسته فلسفه دانشگاه تهران در ادامه سخنانش اظهار کرد: میدانیم که در گذشته فرهنگ معنای امروزین را نداشته و به جای فرهنگ، ادب میگفتند. به این معنا فرهنگ و ادبیات مترادف هستند. دین، فلسفه و عرفان میتواند به ادبیات تبدیل شوند. ما یک فلسفه داریم و یک ادبیات فلسفه. ادبیات فلسفه عین و جلوه فرهنگ است و شأن فرهنگی دارد.
داوری با بیان اینکه درس و علم فلسفه، فرهنگ است اذعان کرد: فلسفه دیگری وجود دارد که ورای فرهنگ است یعنی فرهنگ را میسازد و آنرا دگرگون میکند و حتی آنرا از میان بر میدارد. فرهنگ هم ممکن است معنایش متفاوت باشد وقتی از فرهنگ نامهنویسی و یا فرهنگ پُست حزف می زنیم، عادات رسمی و ادای این مسأله مد نظر است.
این محقق و نویسنده کشورمان با تأکید بر اینکه وقتی به فلسفه و نسبت آن با فرهنگ فکر میکینم ناگزیر به تاریخ رجوع میکنیم، اظهار داشت: در تاریخ فلسفه، فلسفهها با فرهنگها چه کردند؟ مثلا سقراط با فرهنگ آتن چه کار کرد؟ ارسطو به آتن آمد و مدرسه درست کرد و به قول قدمای ما مغلم اول شد و زمینهای را فراهم کرد که شاگرد او بیاید و به دورهای از تاریخ بشر پایان دهد.
وی افزود: سقراط هم فرهنگ(ادب) یونانی را نشانه رفته بود. پرسشهای سقراطی پرسشهای ویرانگری بود و به همین خاطر او را کشتند و همه ما کسانی که آن حکم را برای قتل او صادر کردند ملامت میکنیم اما آنها اراذل و اوباش نبودند. مقبول ترین مردم آتن و نمایندگان آنها این حکم را دادند.
داوری اردکانی در اداکه سخنانش گفت: هگل و دورکیم معتقدند که مردم آتن و آن صادرکنندگان حکم علیه سقراط حق داشتند چنین کاری بکنند سقراط چنان که متهمکنندگان گفتند اساس شهر آتن را هدف قرار گرفته بود و داشت شهر را ویران می کرد.
فلسفه با فرهنگ چنین می کند، فلسفه می تواند ویرانگر فرهنگ باشد.
وی با بیان اینکه هیچ علمی به اندازه فلسفه منفور و ملعون نیست افزود: ما که فلسفه خوانده این گاهی اوقات در باطن خود با فلسفه دشمن هستیم. جامعه ذاتا پرسش را نمی خواهد چون پرسش ثبات و آرامش را بر هم می زند. پرس بر هم زننده غفلت است و غفلت آرامش دارد بنابراین همه غفلت را دوست دارند.
این استاد فلسفه با بیان اینکه فلسفه فقط ویران کننده نیست، اظهار داشت: فلسفه سازنده هم هست. سقراط و افلاطون و ارسطو که ویران کننده فرهنگ آتنی بودند 2 هزار سال بعد سازنده شدند و رنسانس درس تفکر و نظم عالم را از آنها آموخت. کانت هم همین گونه بود هم بت شکن بود و هم بت ساخت. فلسفه تابع فرهنگ نیست، شرایط اجتماعی، جغرافیایی و سیاسی فلسفه محصول فرهنگ نیست، فلسفه ورای اینهاست اما جزء فرهنگ میشود. ورای علم و ادب چیز دیگری داریم، یعنی همه چیز در علم و ادب محدود نمیشود.
داوری بیان کرد: فلسفه به معنای ادبیات فلسفی، شأنی از شئون فرهنگ و جزئی از آن است. فلسفه معنی دیگری دارد که حال تفکر است که جزء فرهنگ نیست اما فرهنگی را به هم می ریزد و فرهنگ دیگری را می سازد. این فلسفه زمینه و شرط تحول است. فلسفه زمینه ویرانی و زمینه سازندگی را فراهم می کند.
نظر شما