به گزارش خبرنگار مهر، مجموعه قلب یخی به کارگردانی محمد حسینی لطیفی اولین کار بخش خصوصی در حوزه مجموعه سازی است که پخش ان از سال گذشته در شبکه نمایش خانگی شروع شد و پس از آن نیز مجموعه "قهوه تلخ" کاری از مهران مدیری به بازار آمد. اما سریال "قلب یخی" در پخش با توزیع نامناسبی روبرو شد و حتی در برخی موارد با اصلاحیه هایی و ممیزیهایی برخورد کرد که عملا روند اصلی قصه را زیر سوال برد.
در روزهای پایانی سال 90 فصل دوم این مجموعه به پایان رسید و وارد بازار شد که البته برای مخاطبینی که این سریال را دنبال می کردند این چند قسمت پایانی سوالات زیاد را در ذهن آنها به وجود آورد. در صورتیکه پیش از این در خبرها آمده است که سامان مقدم قرار است پخش سوم را به جای لطیفی کارگردانی کند.
در این گفتگو با حامد عنقا نویسنده "قلب یخی"تلاش شده درباره شکل گیری این پروژه، حضور بازیگران، حاشیه های مجموعه و... صحبت کنیم.
*خبرگزاری مهر- گروه فرهنگ و هنر:شما زمانی ساخت مجموعه "قلب یخی" را شروع کردید که مخاطبان ایرانی درگیر سریال هایی مثل "لاست" ، "24"، "فرار از زندان"و... بودند. به هر حال شروع یک سریال ایرانی در این شرایط می تواند اتفاق خوبی باشد تا مخاطبان به سمت یک کار ایرانی روی بیاورند. البته از جهاتی نیز اولین تجربه در شبکه نمایش خانگی محسوب می شد که یک ریسک هم به حساب می آید. زیرا ممکن بود مخاطب آن را پس بزند.شروع این کار به نوعی گام بلندی به شمار می رود. با این شرایط چطور این پروژه شکل گرفت؟
- حامد عنقا: بعد از سریال "نردبام آسمان" من درگیر نوشتن سریال دیگری به نام "شور" به تهیه کنندگی کمال طباطبایی شدم و محمد حسین لطیفی هم درگیر ساخت فیلم سینمایی به نام "دختری برای تام فصول" شد. هر دو این کارها همزمان به سرانجام نرسید.
طباطبایی از ما خواست تا کار سینمایی را مشترک با هم کار کنیم و هنرمان هم فیلمنامه سریال از "عشق آباد تا عشق آباد" را می نوشتم. یک قصه ای مطرح شد که من فضای آن را دوست داشتم با عنوان "تو مشغول مردنت بودی" که بعد هم به پیشنهاد لطیفی عنوان آن به "بار دیگر مادر" تغییر کرد.این کار وارد پیش تولید شد و پروانه ساخت گرفتیم. در همین میان تصویر دنیای هنر برای ساخت اولین سریال بخش خصوصی را پیشنهاد داد. لطیفی موضوع را با من مطرح کرد و استقبال کردم.
با اینکه آشنایی با این فضا نداشتم و نسبت به فضای شبکه نمایش خانگی به دلیل تله فیلم هایی که به قول برخی ها کارهای زیر شونه تخم مرغی محسوب می شود، گاردی هم داشتم. به همین دلیل تصمیم گرفتیم سراغ کاری برویم که نمی شود در تلویزیون انجام داد.البته با نگاه سینما و اینکه حرفی داشته و کار دم دستی انجام ندهیم.
* البته بیشتر فکر می کنم در ابتدا قصدتان این بود که کاری انجام دهید که فصل جدیدی در شبکه نمایش خانگی باشد.از طرفی حسین لطیفی جز معدود کارگردانانی است که در هر ژانری تجربه کار سینمایی دارد.
- بله این قابلیت محمد حسین لطیفی است.
* پیشنهاد قصه "قلب یخی" از چه کسی بود؟ و خط اصلی چگونه شکل گرفت.
- من یک فیلمنامه از قبل با عنوان "صندل آبی" داشتم که آن را پیشنهاد دادم. قصه دو خواهر که یکی از آنها وکیل جوانی است و پرونده قتلی را بر عهده می گیرد و قاتل را تبرئه می کند. کم کم بین وکیل و موکل یک ارتباط عاطفی بوجود می آید. وقتی جلوتر می رویم متوجه می شویم که این فرد در اصل قاتل است و بعد ارتباطی با آن یکی خواهر پیدا می کند.
این خط اصلی قصه بود که من 7 سال پیش نوشتم. وقتی این طرح 2 صفحه ای را پیشنهاد دادم و از آنجایی که طباطبایی، لطیفی و حتی تصویر دنیای هنر به من اعتماد داشتند پذیرفتند که با همین طرح، کار را شروع کنیم.
اما امروزه من صاحب دغدغه های دیگری شده بودم. پیش از این به مباحث گروه های زیر زمینی در فلیلمنامه سریال "شور" هم پرداخته بودم. از طرف دیگر جریان های انحرافی که در این چهار سال اخیر در جامعه ما بوجود آمده است که بحث داغمی بود و مباحثی که مربوط به فرماسونری است که بعد از انقلاب تا کنون هیچ وقت به این شکل در واقع درباره آن صحبت شده بود را هم صد داشتم ق در نوشتن قصه لحاظ کنم. به همین دلیل با لطیفی و طباطبایی این دغدغه ها را مطرح کردم.
اما از آنجایی که من بلند نیستم کاری بنویسم که از رگ و ریشه مذهبی ام بیرون نیاد. قرار شد نگاه من و پرداختنم به یک جریان انحرافی و ماجراهای فراماسونی با تاکید به نظریه مهدویت که هنوز هم دارم، زیر متن ماجرا شود. من دو قسمت کار را نوشته بودم که مجموعه "قلب یخی" هفتم فروردین دو سال پیش کلید خورد.
* چقدر در زمان نگارش فیلمنامه این کار به مجموعه های خارجی از این دست که مورد توجه مخاطبین هستند توجه کردید؟
- من به جز اینکه رگ و ریشه ام از کتاب خواندن شکل گرفته است. یک فیلم بین و سریال بین حرفه ای هستم. تقریبا سریالی دردنیا نبوده که ارزشمند باشد و من ندیده باشم. ذائقه مردم امروز هم به واسطه کسانی که دی وی دی می بینند با دیدن این سریال ها و ارتباطاتی که دارم می توانم تشخیص بدهم. دیگر ذائقه مخاطبینی که می خواهد پول بدهد و سریال بخرد با ذائقه کسی که هر شب سریال مجانی از تلویزیون می بیند فرق می کند. این جنس مخاطب دیگر نمی خواهد قصه و روایت های تکراری ببیند.
دیگر علاقه ای ندارد همان جمله های کلیشه ای که شاید خود من هم در سریال هایی که نوشتم و تکرار کردم را مورد توجه قرار دهد. سرایالهایی که در بین مردم رواج دارد مثل لاست، 24 و فرار از زندان که هیچ. من خیلی از سریال هایی که شاید بسیاری از مردم حتی اسم آن را نشنیده باشند را دیدم و در آرشیو دارم.
به جهت اینکه یک فیلم بین واقعی هستم بیشتر آثار را از دوره سینمایی کلاسیک تا به امروز را دیدم. تمام این موارد باعث شد تا ما بدانیم که قرار است با چه ویژگی و در چه شرایطی کار کنیم. البته انجام دادن آن به دو دلیل سخت بود چرا که قرار بود برای مخاطب ایرانی عام یک آشنایی زدایی اتفاق می افتاد. این گونه مخاطب عادت داشت سریال های با شکل و شمال دیگری ببیند و عادت نداشت در قسمت اول یک مجموعه قصه ای ببیند که در یک زمان شش اتفاق با هم بیافتد؛ یک جنازه پیدا شود، یکی خودکشی کند، بچه ای را زندانی کنند و ... همیشه عادت داشته بعد از 5 یا 6 قسمت یک سریال اتفاقی رخ دهد.
اما سریال سازی امروز دنیا به ما شکل دیگری نشان می دهد. دوم اینکه شخصیت پردازی های سریال های روز دنیا هم اینگونه نیست که تمام جزئیات را بگویم. در اصل شخصیت در دل درام است که خودش را پیدا می کند. با ندادن اطلاعات به مخاطبان، او را درگیر داستان می کنند و قصه را در ذهن مخاطب جاری می کند.
پیدا کردن این قواعد درام و پیاده کردن آن کار راحتی نبود. من سعی کردم یک قدم به این سمت بروم و در حال حاضر تاثیر آن را در دوستان فیلمنامه نویسیم می بینم. در سریال هایی که امسال از تلویزیون پخش می شود جنس روایت ها یک کم سریعتر شده است. از خیلی ها در تلویزیون می شنویم که دیگر بعد "قلب یخی" نمی شود دیگر خیلی قصه کند و آرام گفت. دیگر مخاطب نخبه حوصله دیدن قصه های کشدار مثل "ستایش" را ندارد. قصه "قلب یخی" تاثیر خود را گذاشت و این حرکت برای من لذت بخش بود.
* پس می توانیم عنوان کنیم با توجه به ذائقه مخاطب نگاهی به مجموعه های خارجی نیز داشتید.
- این موضوع طبیعی است. من در 5 سالگی پدرم برایم قصه ای گفته است ناخودآگاه در زندگی ام می آید. مگر می توانم تاثیر نگیرم. این که برخی فیلمنامه نویسان و کارگردانان این تاثیر را کتمان می کنند بیشتر یک دروغ بزرگ است. ما امروز تحت هجوم این اطلاعات هستیم. مثال 30 سال پیش نیست که با چند نفر صحبت می کردم تا از آنها بخواهم اگر یکی از فیلم های کیشلوفسکی را دارند به من هم بدهند ببینم.
فیلمی ها حالا 2000 نسخه فیلم دارند که من از میان آنها شاید 100 فیلم انتخاب می کنم و می بینیم. در آرشیوم شاید 20 هزار حلقه فیلم دارم و یا در کتابخانه ام هزاران جلد کتاب دارم. هر روز مجلات و سایت های مختلف را می خوانم. یا مثلا می توانم آخرین نمایشنامه ای که در آمریکا منتشر شده را از طریق اینترنت نسخه PDF آن را بگیریم. مگر می شود تحت تاثیر این ها نبود.
در زمان پخش فصل یک "قلب یخی" به من عنوان کردند که چند سکانس کار تو شبیه "فرار از زندان" است. من گفتم می توانم به شکل احمقانه ای دیدن این سریال را کتمان کنم اما قصه ما که ربطی به "فرار از زندان" ندارد اما سکانسی ممکن است تصویری را در ذهن من گذاشته و حالا در کار من دیده می شود. یا ممکن است لطیفی 30 سال پیش از برگمان فیلمی را دیده و پلانی در ذهن او مانده و حالا آن پلان را گرفته است. این اصلا اشکالی ندارد.
امسال دیوید فینچر فیلمی را ساخته که بازسازی یک فیلم سوئدی که چند سال پیش ساخته شده با عنوان "دختری با خالکوبی اژدها" حالا ممکن است دو پلان هم تحت تاثیر آن کارگردان هم باشد آیا اشکالی دارد؟
* همزمان با ساخت فصل یک سریال "قلب یخی" کارگردانی از سینما فیلمنامه را به شورای نظارت ارشاد ارائه کرد که در ارتباط با یک مزون لباس بود که به وی به دلیل برخی خط قرمزها مجوز ندادند. در همین زمان شما و یا لطیفی توانستید برای مجموعه ای مجوز بگیرد که اتفاقات ان در یک مرون لباس می افتد که بیشتر زنان مدل در آن کار می کنند در صورتی که محصولات شبکه نمایش خانگی بهتر و راحت تر در اختیار مخاطبین قرار می گیرد تا یک فیلم سینمایی. چطور ارشاد برای چنین کاری به شما مجوز داد که به گفته مسئولین خط قرمز است.
- شما منوظرتان عبدالرضاکاهانی است. در ابتدا بگویم که من یکی از علاقه مندان فیلم های این کارگردان هستم و از اولین فیلم تا به حال کارهای وی را دنبال می کنم. با توجه به این موضوع حتما ازنگاه ارشاد این قضیه مورد نظرشان بوده است که چه کسی می خواهد به موضوع مزون لباس زنان بپردازد. تفاوتی وجود دارد از نگاه ارشاد به لطیفی و کاهانی. این به معنای ارزش نیست.
از طرف دیگر اعضای شورای که قرار است به کاهانی پروانه بدهد و شورایی که به ما مجوز می دهد، با هم فرق می کند. نکته مهم تر این است که ارشاد وقتی ما کارمان را شروع کردیم نمی دانست قرار است ما به یک مزون لباس برویم. ما طرحی شروع کردیم که ربطی به مزون لباس نداشت و بعدا مواجه شدند که همان موقع هم حساسیت های خود را عنوان کردند. اولین اصلاحیه هایی که "قلب یخی" در فصل یک گرفت درباره همین موضوع بود و بخشی از آن حتی حذف شد. شوراها آدم ها هستند و آدم ها یعنی سلیقه. ما عادت کردیم که مدیران فرهنگی بر اساس سلیقه هایشان تصمیم می گیرند نه بر اساس قوانین و آیین نامه ها.
* در زمان نگارش فیلمنامه آیا به شکل تدوین کار توجه شده بود ویا نوع نورپردازی، رفت و برگشت هایی که در روایت موجود است را مد نظر قرار داده بودید. آیا تمام این موارد را در متن لحاظ کرده بودید؟ زیرا شما در تیتراژ "قلب یخی" به عنوان طراح و نویسنده مطرح می شوید.
- هر آنچه که شما به آن فکر می کنید در فیلمنامه نوشته شده بود. من و لطیفی هم در انتخاب بازیگران با هم فکر می کردیم و همراه بودیم. چرا فصل یک را همه با هم بیشتر دوست داریم زیرا تجلی هماهنگی بود. من، لطیفی و طباطبایی کاملا با هم هماهنگ بودیم. هر سه یک نظر داشتیم جاهایی که نظراتمان یکی نبود آنقدر بحث می کردیم تا همدیگر را متقاعد کنیم.
* چقدر از ترکیب بازیگران راضی هستید؟
نسرین مقانلو بهترین انتخاب برای نقش ویدا بود. مهراوه شریفی نیا نیز همینطور.
* البته انتخابهای نادرستی هم در کار وجود دارد مانند حمید گودرزی که در گفتگویی گله ای هم از مجموعه کرده بود.
- طبیعی بود که جدا شدن حمید گودرزی از سریال وی را ناراحت کرده باشد.او هرگز فکر نمی کرد "قلب یخی" آنقدر موفق باشد. من گودرزی را اصلا بازیگری بی استعداد نمی بینم. وی بازیگر تحصیل کرده و با سوادی است. متاسفانه شاید بعضی مواقع انتخابهای خوبی نداشته است. یکی از بهترین بچه های سینما است. آشا محرابی هم یکی از با استعداد ترین بازیگران سینما، تلویزیون و تئاتر است. من از بخش عمده ای از انتخابها راضی هستم و فکرمی کنم همه به نوعی برای نقش ها درست انتخاب شده بودند.
* فکر می کنم به دلیل نوع نگارش فیلمنامه "قلب یخی" همیشه سر صحنه ها حاضر بودید.
احتیاج نیست لطیفی در کاری که ما مشترک انجام می دهیم سکانسی را تغییر دهد.چون همیشه آنجا بودم. نیستاده ام برای اینکه کسی به فیلمنامه ام دست نزند. برای این سر صحنه هستم که به کارگردان کمک کنم. یعنی فکر عقل منفصل کارگردان هستم. التبه هر کارگردانی این شعور که لطیفی دارد را ندارد. لطیفی یکی از با شعورترین کارگردانان امروز ما است و من یک از خوش شانس ترین ها بودم که با وی کار کردم. اینکه در تیتراژ نوشته شده طراح و نویسنده برای این است که یک نویسنده ای برای اولین بار به همه چیز فکر می کند.سر فیلمبرداری حضور دارد.
من سر تدوین و صدا گذاری هم بودم. حسین لطیفی احتیاج به فیلمنامه نویس ندارد چون خود یک فیلمنامه نویس درجه یک است. سر "قلب یخی" من به عنوان مقام موظف بودم. دوم اینکه فیلمنامه کاملی وجود نداشت و این من بودم که می دانستم چه اتفاقی قرار است بیافتد.
فصل اول تقریبا قسمت به قسمت، متن نوشته می شد. فصل دوم با فیلمنامه کامل شروع شد. جذابیت و شادابی فصل یک به خاطر این بود که من یک جاهایی به کشف جدیدی در روابط این شخصیت ها می رسیدم. عنوان طراح و نویسنده با میل و درخواست لطیفی و با نظر طباطبایی بود و از آنجایکه فکر می کردیم این سریال باید در فصل های مختلف ساخته شود و فصل هایی که شاید من نباشم، باید قلب یخی به زندگی خود ادامه دهد. برای همین طراحی کار باید به شکل یک دستی اتفاق می افتاد و من در تمام جزئیات کار بودم.
شاید این موضوع بدین دلیل است که من قبل از اینکه فیلمنامه نویس باشم کارگردان تلویزیون بودم و در بخش تهیه و تولید حضور داشتم. ابعاد اجرای یک کار را می شناختم. خیلی از فیلمنامه نویسان نمی دانند چه فرآیندی طی می شود تا یک فیلم ساخته می شود. من این فرآیند را قدم به قدم دیدم.
در فصل یک که سیامک مهماندوست تدوین می کرد لطیفی از قسمت پنجم پاریس بود و تمام این مدت من در کنارتدوینگر بودم. در فصل دوم تا قسمت 10 یا 1 هم کناروی بودم. اما بعد ماجرایی پیش آمد که ترجیح دادم نباشم و هنوز هم این پک آخر را ندیدم.
* به نظر می رسد فصل دوم جذابیت های قصه اول "قلب یخی" را ندارد به لحاظ قصه، پخش نامناسب توقفی که در خلال پخش بوجود آمد و حتی حاشیه هایی که در ارتباط با جدا شدن عوامل اصلی مثل کارگردان از مجموعه بود. اینها باعث شد فصل دوم در میان مخاطبان هم با استقبال کمتری نسبت به فصل اول روبرو شود.
- فصل دوم به لحاظ ارتباط با مخاطبان و فروش یک جاهایی موفق تر از فصل یک بود. فصل دو را من به یک دلایلی و لطیفی به دلایلی دیگر و تهیه کننده نیز همینطو. که قطعا درباره آن در این گفتگو صحبت می کنم.
ادامه دارد....
گفتگو از بیتا موسوی
نظر شما