ورود عمر سعد به كربلا :
در چنين روزي در سال 61 ه ق عمربن سعد ابي وقاص به كربلا، به همراه چهار هزار نفر از سپاه كوفه وارد منطقه كربلا شد . وي قصد داشت گفتگوهاي خود را با امام حسين ع براى وادار كردن آن حضرت به بيعت و تسليم شدن ، آغاز كند . عمربن سعد با چهار هزار كس در فرداى روزى كه حسين ع در كربلا فرود آمده بود يعنى روز سوم محرم بدين سرزمين وارد شد.ابن زياد قبلا حكومت رى را به وى وعده داده و با او چهارهزار سرباز روانه كرده بود، كه در جنگ ديلم وارد شود، اما همين كه اطلاع يافت حسين ع بدانجا رسيده است، وى را به كربلا روانه ساخت، و به او گفت: وقتى از كار حسين فراغت يافتى به طرف رى حركت كن.ابن سعد ابتدا به ابن زياد گفت: مرا از اين امر معذور دار.اما ابن زياد گفت: در اين صورت از حكومت رى معزول هستى.ابن سعد در انديشه فرو رفت و از وى مهلت خواست .با ياران خود به مشورت پرداخت.آنها نيز وى را از اين امر بر حذر داشتند.پس آن شب را همچنان در اين فكر به سر برد و اشعارى مىخواند كه همگى مىشنيدند . سپس حمزة بن مغيرة بن شعبه خواهر زاده وى بيامد و گفت: دايى جان تو را به خدا سوگند مىدهم به مقابله حسين ع مرو كه گناه پروردگارت كردهاى و رعايت خويشاوندى نكردهاى .به خدا چنانچه از دنيا و مال خويش بگذرى و حكومت همه زمين را داشته باشى و واگذارى، از آن بهتر كه با ريختن خون حسين به ديدار خدا روى.ابن سعد گفت: ان شاء الله نمىروم . سپس عمر بن سعد نزد ابن زياد رفت و گفت: مگر حكومت رى را به من واگذار نكردهاى؟ مردم نيز از اين امر اطلاع دارند.از اين رو بهتر نيست كه مرا به جانب رى بفرستى و يكى ديگر از اشراف كوفه را براى نبرد با امام حسين روانه سازى؟ آنگاه عدهاى از افراد سرشناس كوفه را براى ابن زياد نام برد.ابن زياد در پاسخ او گفت: من در اين مورد با تو مشورت نكردم.چنانچه خود مايل هستى، فرماندهى سپاه را به عهده گير.در غير اين صورت از حكومت رى معزول خواهى بود. عمر بن سعد گفت: حال كه چنين است خواهم رفت و بدين ترتيب نبرد با امام حسين ع را پذيرفت .پس ابن سعد با چهار هزار سرباز جهت مقابله با حسين ع به راه افتاد و حر و يارانش نيز زير نظر وى قرار گرفتند.از اين رو تعداد نظاميان آنها به پنج هزار نفر رسيد.ديرى نپاييد كه شمر نيز با چهار هزار سرباز سررسيد.ابن زياد در پى آنها باز هم دو هزار سرباز به فرماندهى يزيد بن ركاب كلبى، حصين بن تميم سكونى با چهار هزار نفر، فلان مازنى همراه با سه هزار نفر و نصر بن فلان را با دو هزار سرباز روانه كربلا ساخت.و تا روز ششم محرم تعداد نظاميانى كه روانه مىساخت همچنان اضافه مىكرد.با كعب بن طلحه سه هزار، و شبت بن ربعى رياحى با هزار سرباز و حجار بن ابجر نيز با هزار نفر و با اين عده جمعا بيست و پنج هزار به كربلا روانه كرده بود.و باز هم تا آنجا كه مىتوانست افراد نظامى خود را افزايش مىداد.چنان كه مدتى نگذشت كه تعداد سواره و پياده سربازان او را تا سى هزار نوشتهاند.شيخ مفيد در كتاب ارشاد به روايت امام صادق ع تعداد نظاميان را سى هزار ذكر كرده، اما در تاريخ طبرى آمده است كه: عمر بن سعد با چهار هزار نفر از كوفه به كربلا وارد شد.سبط ابن جوزى در تذكرة الخواص چنين آورده است: ابن زياد، عمر بن سعد را با چهار هزار سرباز جهت مقابله با حسين ع بفرستاد و با پانصد سوار نيز آنان را جهت نظارت بر آب مجهز ساخت.مسعودى مىگويد: همه افرادى كه در نبرد با حسين ع روانه كربلا شدند به خصوص از اهالى كوفه بودند.طبرى در جايى ديگر از كتاب خود جنگ آوران ابن سعد را شش هزار نفر ذكر كرده است.ه سبط ابن جوزى مىگويد: همه ياران ابن سعد چهار هزار نفر بودهاند صحيح به نظر نمىرسد، زيرا مطابق همه روايات، عدد چهار هزار همان كسانى بودهاند كه همراه با خود او به كربلا آمدند و پس از آن ابن زياد تعداد بسيارى را به كمك او فرستاد و شيخ مفيد نيز اين امر را تاييد كرده است، و حر نيز با همراهان خود به او پيوسته بود.و روايت شيخ مفيد كه تعداد آنان را شش هزار آورده نيز مردود خواهد بود.از اين رو همان رقم سى هزار صحيحتر به نظر مىرسد.به هر حال ابن زياد به ابن سعد نوشت: با آن همه كسان و تجهيزات كه براى تو فراهم كردهام جاى هيچ گونه بهانهاى باقى نمانده است.پس به شدت در كار خود بكوش تا هر صبح و شام مرا در جريان امر قرار دهى، و اين در موقعى بود كه شش روز از ماه محرم مىگذشت. عمر بن سعد ابتدا خواست شخصى را سوى حسين ع فرستد تا از او بپرسد براى چه آمده و چه مىخواهد؟ ، پس اين مطلب را به سران لشگر خود عرضه كرد.اما همگى از پذيرفتن اين امر خوددارى كردند، زيرا از حسين ع شرم داشتند.چون خود در رديف كسانى بودند كه با نوشتن نامه وى را به كوفه دعوت كرده بودند.در اين اثنا كثير بن عبد الله شعبى كه يكه سوارى دلير بود و از هيچ كارى روى گردان نبود برخاست و گفت: من پيش وى مىروم.سوگند به خدا چنانچه بخواهى به غافلگيرى او را خواهم كشت.ابن سعد گفت: نمىخواهم به غافلگيرى كشته شود.نزد وى برو و بپرس براى چه آمده است؟ پس كثير به نزد امام شتافت.همين كه ابو ثمامه صائدى او را بديد، به حسين ع گفت: اى ابو عبد الله، خدايت قرين صلاح بدارد.شرورترين مردم زمين كه به خونريزى و بىپروايى در كشتن از همه جسورتر است سوى تو آمده.پس ابو ثمامه برخاست و نزديك وى رفت و گفت: شمشير خويش را بگذار.گفت: نه، من فرستادهام، و براى كسى كرامتى نمىبينم.من پيامى دارم.چنانچه مىشنويد، مىرسانم، و اگر ابا داريد از پيش شما باز مىگردم. ابو ثمامه گفت: من دسته شمشيرت را مىگيرم.آنگاه سخن خويش را بگوى. گفت: به اين شمشير هرگز نبايد دست بزنى.ابو ثمامه گفت: پس پيامت را به من بگو و من از طرف تو مىرسانم.نمىگذارم به او نزديك شوى كه تو بدكارهاى.پس به يكديگر ناسزا گفتند و كثير پيش عمر بن سعد شتافت و قضيه را با وى گفت.سپس عمر بن سعد، قرة بن قيس حنظلى را پيش خواند و او را نزد امام حسين ع فرستاد.قره سوى امام حركت كرد.و چون حسين ع او را بديد كه مىآيد گفت: اين مرد را مىشناسيد؟ حبيب بن مظاهر گفت: بله، اين يكى از طايفه حنظله است از قبيله تميم، خواهر زاده ماست .من او را در عقيده و رأى نيكو مىپنداشتم و گمان نداشتم در اينجا حاضر شود.قره بيامد و به حسين ع سلام گفت و پيام عمر بن سعد را به وى رسانيد.امام بدو گفت: مردم شهر شما به من نوشتهاند و مرا به اينجا دعوت كردهاند.حال چنانچه مرا از آمدن خوش نداريد، باز مىگردم.پس از آن حبيب بن مظاهر گفت: اى قره، واى بر تو.چرا در جمع قوم ستمگر باز مىگردى؟ ، اين مرد را كه خداوند به وسيله پدرانش ما و تو را كرامت بخشيده است، يارى كن.قره در پاسخ او گفت: نزد يار خود باز مىگردم و پاسخ حسين ع را بيان مىكنم.آنگاه انديشه مىكنم .پس نزد عمر بن سعد رفت و خبر را با وى بگفت.ابن سعد گفت: اميدوارم، خداوند مرا از پيكار با او معاف بدارد.سپس اين جريان را براى ابن زياد نوشت.همين كه ابن زياد نامه ابن سعد را خواند گفت: اينك كه پنجههاى ما به او بند شده. اميد رهايى دارد. اما ديگر مفرى نخواهد بود. ديرى نپاييد كه به عمر بن سعد نوشت: به حسين بگو او و همه يارانش با يزيد بيعت كنند و چون چنين كرد رأى خويش را خواهيم گفت .همين كه نامه به عمر بن سعد رسيد گفت: از آن بيم دارم كه ابن زياد راه سلامت را نپذيرد . (سيد محسن امين ، ترجمه علي حجتي كرماني ، سيره معصومان، ج 4، ص 141)
خلع المستعين بالله از قدرت :
در چنين روزي در سال 252 هجرى قمرى احمد بن محمد بن معتصم ، معروف به المستعين بالله از قدرت خلع شد . وي در ربيع الاول سال 248 قمرى ، پس از مرگ المنتصر بالله به قدرت رسيد.المستعين بالله پس از منتصر عباسي به حكومت رسيد . او از سوي بر خي از فرمانداران لشكري مورد حمايت قرار داشت و البته برخي از آنان نيز معتز را شايسته خليفه گري مي دانستند به همين دليل وي پس از چند سال خلافت از قدرت خلع شد .
پايان اعتصاب سراسري در كشور :
در چنين روزي در سال 1357 ه ش با فرمان امام خميني ره اعتصابات در كشور پايان يافت . بخشي از پيام امام خميني ره به اين شرح است :
ملت شريف و شجاع ايران !
اكنون كه به فضل الهي و به يمن مقاومت ها و پايداري هاي سرسختانه شما مردم غيور ، پايگاههاي رژيم سلطنت استبدادي و حكومت ضد اسلامي خاندان پهلوي و پايه هاي استعمارنو و كهنه يكي پس از ديگري در هم ريخته شده اند و دولت موقت انقلاب اسلامي به عنوان اولين قدم در راه تحقق اهداف انقلاب مقدس اسلامي مستقر گرديده است ، لازم مي داند كه از عموم مردم ايران - از كارگران ، كار مندان ، بازاريان ، پيشه وران ، دانشگاهيان و فرهنگيان دعوت نمايد كه از روز شنبه 28 بهمن 57 نوزدهم ربيع الاول 99 اعتصابات خود را پايان داده و فعاليت ها و كارهاي خود را آغاز نمايند .
در همين روز امام خميني ره در پيامي به ملت ايران از اهالي استان آذرباييجان و خصوصا تبريز خواستند كه با تمام قوا براي سركوبي وابستگان رژيم فاسد كه دست به اخلال در نظم عمومي زده اند ، قيام كنند و همانند تهران به اين حركات مذبوحانه خاتمه دهند .
حمله به سفارت آمريكا :
در چنين روزي در سال 1357 ه ش عده اي ناشناس با حمله به سفارت آمريكا در ايران موجبات وحشت ديپلمات هاي آمريكايي را فراهم آوردند . سوليوان در كتاب ماموريت در ايران خود مي نويسد : «در بيست و چهارم بهمن سال 1357 ، دو دقيقه پس از مكالمه تلفني با واشنگتن جهت ايجاد رابطه با حكومت جديد ايران ناگهان باران گلوله از چند طرف به سوي سفارت سرازير شد . اين طور پيدا بود كه از ساعت ها پيش عده اي با مسلسلهاي كاليبر پنجاه و كاليبر سي در پشت بامهاي ساختمانهانهاي بلند اطراف سفارت موضع گرفته و با يك برنامه از پيش تنظيم شده در راس ساعت ده و نيم صبح به سوي سفارت آتش گشوده بودند و بسياري از شيشه هاي پنجره هاي سفارت از دقايق نخست تير اندازي شكست و قطعات شيشه به دوران اطاق ريخت ... » . گفته شده است سيزده تن از تفنگداران سفارتخانه به سوي مردم تير اندازي كردند .
صدور حكم امام خميني ره مبني بر ارتداد سلمان رشدي :
در چنين روزي در سال 1367 ه ش حكم امام خميني ره درباره ارتداد سلمان رشدي نويسنده مرتد مصري انتشار يافت . متن حكم به اين شرح است :
بسمه تعالى
انا لله و انا اليه راجعون به اطلاع مسلمانان غيور سراسر جهان مىرسانم مؤلف كتاب آيات شيطانى - كه عليه اسلام و پيامبر و قرآن تنظيم و چاپ و منتشر شده است - همچنين ناشرين مطلع از محتواى آن، محكوم به اعدام مىباشند. از مسلمانان غيور مىخواهم تا در هر نقطه كه آنان را يافتند، سريعا آنها را اعدام نمايند تا ديگر كسى جرات نكند به مقدسات مسلمين توهين نمايد و هر كس در اين راه كشته شود، شهيد است انشاءالله. ضمنا اگر كسى دسترسى به مؤلف كتاب دارد ولى خود قدرت اعدام او را ندارد، او را به مردم معرفى نمايد تا به جزاى اعمالش برسد. والسلام عليكم و رحمة الله و بركاته روحالله الموسوى الخمينى
سلمان رشدي نويسنده مصري با نگارش كتابي موهن و سراسر توهين به مقدسات اسلامي با نام« آيات شيطاني» به طور بارزي به مسلمانان و دين اسلام توهين كرد . وي با اين كتاب قصد تقدس زدايي از دين اسلام را داشت وخواستار آن بود شخصيت هاي مقدس دين اسلام را همانند امور روزمره در جهان غرب كنوني جلوه دهد اما امام خميني ره با درك موقعيت حاضر در برابر اين عمل كه ناشي از نگاه صهيونيست ها به مقوله اسلام بوده است ، قاطعانه ايستادگي ورزيدند . امام خمينى ره مساله كتاب آيات شيطانى را كارى حساب شده براى زدن ريشه دين و ديندارى و در راس آن اسلام و روحانيت مي دانستند و به همين دليل به مقابله جدي با آن برخاستند . مويد نظر امام خميني ره ، دفاع غرب از انديشه موهن سلمان رشدي به بهانه آزادي قلم است چنانكه وي را به خاطر نگارش اين كتاب مورد تشويق و تحسين نيز قرار دادند . امام خمينى، همچنين، عواقب دشوار اين فتوا را در نظر داشتند و مىدانستند كه غرب، زير بار آن نخواهد رفت. چنانكه پس از صدور فتواى تاريخى امام خمينى (ره)، سياستمداران غربى ، "سلمان رشدى" را در قواره يك نويسنده و ديپلمات آراستند تا طعمه منافع و منابع آينده خود قرار دهند. به همين دليل امام خميني در پيام مهمي با نام منشور روحانيت در اين باره چنين فرمودند : "راستى به چه علت است كه در پى اعلام حكم شرعى و اسلامى مورد اتفاق همه علماء در مورد يك مزدور بيگانه اينقدر جهانخواران بر افروخته شدند و سران كفر و بازار مشترك و امثال آنان به تكاپو و تلاش مذبوحانه افتادهاند؟ غير از اين نيست كه سران استكبار از قدرت برخورد عملى مسلمانان در شناخت و مبارزه با توطئههاى شوم آنان به هراس افتادهاند و اسلام امروز مسلمانان را يك مكتب بالنده و متحرك و پر حماسه مي دانند و از اينكه فضاى شرارت آنان محدود شده است و مزد بگيران آنان چون گذشته با اطمينان نمىتوانند عليه مقدسات قلم فرسائى كنند مضطرب شدهاند ... خيلى جالب و شگفتانگيز است كه اين به ظاهر متمدنين و متفكرين وقتى يك نويسنده مزدور با نيش قلم زهرآگين خود احساسات بيش از يك ميليارد انسان و مسلمان را جريحه دار مىكند، عدهاى در رابطه با آن شهيد مىشوند، بر ايشان مهم نيست و اين فاجعه عين دموكراسى و تمدن است، اما وقتى بحث اجراى حكم و عدالتبه ميان مىآيد نوحه رافت و انسان دوستى سرمى دهند. ما كينه دنياى غرب را با جهان اسلام و فقاهت از همين نكتهها به دست مىآوريم. قضيه آنان قضيه دفاع از يك فرد نيست، قضيه حمايت از جريان ضد اسلامى و ضد ارزشى است كه بنگاههاى صهيونيستى و انگليس و امريكا براهانداختهاند و با حماقت و عجله خود را روبروى همه جهان اسلام قرار دادهاند ... اگر غفلت كنيم اين اول ماجراست و استعمار از اين مارهاى خطرناك و قلم بدستان اجير شده در آستين فراوان دارد ... ترس من اين است كه تحليل گران امروز ده سال ديگر بر كرسى قضاوت بنشينند و بگويند كه بايد ديد فتواى اسلامى و حكم اعدام سلمان رشدى مطابق اصول و قوانين ديپلماسى بوده استيا خير ... (منشور روحانيت، چاپ دوم 1369)
پايان ماموريت گاردان :
درچنين روزي در سال1809ميلادي ، ژنرال گاردان افسرفرانسوي ماموريت خود را نيمه تمام گذاشت و به فرانسه بازگشت. پس از انعقاد معاهده فين كن اشتاين ميان ميرزا رضا خان قزويني به عنوان نماينده ايران و دولت فرانسه ، به دستور ناپلئون يك افسر ارشد فرانسوي به نام ژنرال گاردان به همراه عده اي از مستشاران نظامي به منظور تعليم امور نظامي به سپاه ايران و همچنين طريقه ساختن توپ و نقشه برداري از راهها به ايران آمد . درواقع او به منظور مدرن سازي تجهيزات نظامي به ايران آمده بود. در اين شرايط كه كشور ايران از در دوستي با پادشاه فرانسه در آمده بود ، ناپلئون دست به عهد شكني زد و و با انعقاد پيمان تيلسيت با روسيه و دوستي با اين كشور عملا راه را براي كمك نظامي به ايران بست و حتي به دولت ايران نيز سفارش كرد كه با روس ها از در دوستي در آيد . در اين ميان شاه به سوي انگليسي ها دست دراز كرد و از آنان خواستار كمك شد .
افتتاح دانشگاه ملي ايران :
در چنين روزي در سال 1339 ه ش دانشگاه ملي ايران بر فراز تهران افتتاح شد . اين دانشگاه كه در حال حاضر به نام دانشگاه شهيد بهشتي نامگذاري شده است در سال تاسيس تنها با 174 دانشجو در دو دانشكده مدرسه معماري و نقشه كشي شهري و دانشكده بانكداري و اقتصاد افتتاح شد . اين دانشگاه در سال 1369 ه ش نخستين دوره دكتراي خود را در دانشكده اقتصاد تاسيس نمود . در حال حاضر بيش از هفتاد رشته دانشگاهي در مقطع فوق ليسانس و بالغ بر سي رشته در دوره دكتراي تخصصي در اين دانشگاه آموزش مي بينند . دانشكده هاي ادبيات و زبانهاي خارجي ، پزشكي ، علوم، دندانپزشكي ، حقوق ، زمين شناسي و روانشناسي از جمله دانشكده هاي اين دانشگاه هستند . اين دانشگاه تا سال1361 ه ش موسوم به دانشگاه ملي اريان بود و در اين سال به نام دانشگاه شهيد بهشتي تغيير نام داد .
در گذشت فروغ فرخ زاد :
در چنين روزي در سال فروغ فرخ زاد شاعر نوگراي ايراني در گذشت . فروغ فرخزاد ، در پانزدهم دي ماه سال 1313 در تهران چشم به جهان گشود .پدرش سرهنگ محمد فرخزاد با همان خوي نظامي گري و مادرش زني ساده دل و مهربان بود.وي پس از اتمام دوره اول دبيرستان به هنرستان نقاشي رفت و در همين زمان نيز خواندن شعر را با سرعت و ميزان بيشتري ادامه داد .« وقتي 13يا14 ساله بودم ، خيلي غزل مي ساختم و هيچ وقت چاپ نكردم . همين طور ، غريزي در من مي جوشيد . خيلي عاصي بودم . همين طور مي گفتم ، چون همين طوري ديوان بود كه پشت سر ديوان مي خواندم و پر مي شدم و به هر حال استعدادكي هم داشتم ، ناچار بايد يك جوري پس مي دادم .» ( حرف هايي با فروغ صص 27 و 28 ) . وي در سال 1329، با پرويز شاپور، طنز پرداز و كاريكلماتوريست معاصر ، ازدواج كرد و به اهواز رفت و صاحب فرزندي بنام كاميار شد . اما ازدواج آنها ديري نپاييد و سرانجام در سال 1334 فروغ و شاپور از يك ديگر جدا شدند . وي درهمين دوره برخي از اشعار خود را منتشر كرد . او در سال 1331، نخستين مجموعه شعرش را با نام اسير منتشر كرد . بيشترين قالبي كه در دفتر اسير نمود پيدا مي كند ، قالب چهارپاره است . " ديوار" دومين دفتر شعر فروغ ، در سال 1335 انتشاريافت . شعرهاي دفتر " ديوار " ،اشعاري است سطحي با مضامين تكراري . فروغ در سال 1335 ، عازم رم شد و پس از اين سفر شعرهايي از شاعران اروپايي را به فارسي ترجمه كرد . وي در سال 1336 ، عصيان را انتشار داد و در شهريور ماه 1337، در كنار شعر به فيلم سازي روي آورد . وي در اين سال در شركت "گلستان فيلم " به مديريت "ابراهيم گلستان " به كار مشغول شد و در پاييز 1341، با اقامت دوازده روزه در جذامخانه شهر تبريز ، موفق به ساخت فيلم درخشان و ماندگار "خانه سياه است " گرديد . او در سال 1343 ، چهارمين مجموعه شعر فروغ با نام تولدي ديگر منتشركرد . اين مجوعه نشانه بارز تكامل و رشد فكري و فرهنگي شاعر است . زبان فروغ در "تولدي ديگر " ، زباني بسيار ساده ، صميمي ، موثر و تا حدي زنانه است . منظومه "ايمان بياوريم به آغاز فصل سبز " ، كه پس از مرگ فروغ منتشر شد مجموعه اي بسيار فرهيخته اما مفاهيم به كار رفته در آن از نوعي ياس و وازدگي حكايت دارند .
نخستين مواد حقوق بشر :
در چنين روزي در سال 1986 ميلادي پارلمان انگلستان براي نخستين بار موادي را درباره حقوق بشر به تصويب رساند . اين مواد بعدها پايه مواد حقوق بشر در آمريكا شد .
فدراسيون مشترك :
در چنين روزي در سال 1975 ميلادي رئوف دنكتاش ، رهبر ترك هاي قبرس از تشكيل فدراسيون تركيه و يوناني قبرس خبر داد .
پايان آخرين جنگ مذهبي در فرانسه :
در چنين روزي در سال 1580 ميلادي آخرين جنگ مذهبي ميان كاتوليكها و پروتستانهاي فرانسه پايان يافت . بر اثر معاهده پاياني اين جنگ آزادي ديني محدود شد .
اعدام همسر هنري هشتم :
در چنين روزي در سال 1542 ميلادي كاترين هوارد به خاطر زنا اعدام شد . وي همسر پنجم هنري هشتم پادشاه مقتدر انگلستان بود .
گاليله به سمت دادگاه :
در چنين روزي در سال 1633 ميلادي گاليليو گاليله كه براي پاسخگويي به گفته ها و كشفيات علمي خود به دادگاه تفتيش عقايد فراخوانده شده بود ، به روم رسيد .
تصويب پيمان 1899 :
در چنين روزي در سال 1900 ميلادي پيمان 1899توسط مجلس سناي آلمان تصويب شد . در اين قرار داد بر يتانيا حقوق كشور هاي آلمان و ايالات متحده آمريكا رادر باره جزاير ساموا در اقيانوس آرام به رسميت مي شناخت .
سوئيس بي طرف :
در چنين روزي در سال 1920 ميلادي جامعه ملل به اتفاق آراء تصميم گرفت كه كشور سوئيس را به عنوان يك سرزمين بي طرف در روابط بين الملل بشناسد .
اختراع نخستين دوربين فيلمبرداري :
در چنين روزي در سال 1895 ميلادي دستگاه فيلمبرداري توسط لويي لومير ، اختراع شد. لومير را پدر سينماي جهان مي شناسند چرا كه با اختراع اين دوربين توانست سهم كلاني را در گسترش سينماي جهان به خود اختصاص دهد .
جنگ بوداپست :
در چنين روزي در سال 1945 و در طول جنگ جهاني دوم ارتش اتحاد جماهير شوروي سابق مناطق بوداپست و هانگاري (مجارستان فعلي ) را از ارتش آلمان پس گرفت . مجارستان در جنگ جهاني دوم جزء متحدين آلمان نازي درآمده بود . در اين نبرد ، بيش از يكصد و پنجاه ونه هزار نفر جان خود را از دست دادند .
قتل عام در درسدن :
در چنين روزي در سال 1945 ميلادي و در طول جنگ جهاني دوم نيروي هاي متفقين شهر در سدن آلمان را با بمب هاي خود با خاك يكسان كردند .در بمباران درسدن بيش از 135 هزار نفر جان خود را از دست دادند .
آزمايش نخستين بمب اتمي فرانسه :
در چنين روزي در سال 1960 ميلادي فرانسه نخستين بمب اتمي خود را آزمايش كرد . اين بمب در صحراي آفريقا منفجر شد .
حمله به لائوس :
در چنين روزي در سال 1971 ميلادي نيروهاي ويتنام جنوبي به منطقه لائوس هجوم بردند . البته اين افراد با بمب هاي هواپيما هاي آمريكايي مجبور به عقب نشيني شدند . در اين حمله دوازده هزار ويتنامي شركت داشتند .
جانشين آندرو پوف :
در چنين روزي در سال 1984 ميلادي كنستانتين چرنينكو به عنوان دبير كل حزب كمونيست شوروي سابق انتخاب شد . وي به جاي يوري آندور پوف بر مسند قدرت نشست .
كشتار در عراق :
در چنين روزي در سال 1991 ميلادي صد ها عراقي با دو بمب ليزري هدايت شونده كه از بغداد شليك شده بود ، كشته شدند . مقامات رسمي آمريكايي تاييد كردند كه اين بمب ها از محلي در عراق شليك شده است اما مقامات عراقي تاكيد كردند كه جايي را كه آمريكايي ها نشان كرده اند تنها جاي نگهداري بمب ها بوده است .
زلزله در السالوادور :
در چنين روزي در سال 2001 ميلادي در السالوادور زلزله مهيبي به شدت شش و شش دهم ريشتر رخ داد كه بر اثرآن چهار صد نفر جان باختند .
تولد شدل :
در چنين روزي در سال 1440ميلادي هراتمن شدل فيزيكدان ، انسان شناس و تاريخ نگار بر جسته آلماني به دنيا آمد .
تولد ژرژ سيمنون :
در چنين روزي در سال 1903 " ژرژ سيمنون "نويسنده مشهور فرانسوي ديده به جهان گشود .وي در حوزه آثار جنايي و پليسي آثا رزيبايي از خود به جاي نهاده است كه از ميان آنها مي توان به شبي در چهار راه و پليس در رستوران اشاره كرد .
تولد پياتزا :
در چنين روزي در سال 1682 ميلادي جيواني باتيستا پيازتا، نقاش مشهور ونيزي به دنيا آمد . « فال بين» عنوان مهمترين اثرهنري اوست .
تولد ريكاردو گوييرالدز :
در چنين روزي در سال 1886 ميلادي ريكاردو گوييرالدز رمان نويس و شاعر مشهور آرژانتيني به دنيا آمد . « دون سگوندو سومبرا» عنوان مهمترين اثر اوست .
تولد ويليام شاكلي :
در چنين روزي در سال 1910 ميلادي ويليام شاكلي فيزيكدان آمريكايي - انگليسي به دنيا آمد . وي در سال 1956 به خاطر كشف و ساخت ترانزيستور جايزه نوبل فيزيك را از آن خود كرد .
معاهده ليسبون :
در چنين روزي در سال 1668 ميلادي معاهده ليسبون منعقد شد . در اين معاهده اسپانيا وجود و حاكميت پرتغال را به رسميت شناخت .
نبرد فروستاد :
در چنين روزي در سال 1706 ميلادي نبرد فروستاد شكل گرفت . در اين نبرد ارتش سوئد ، روسيه را شكست داد .
رييس جمهوري لينكلن :
در چنين روزي در سال 1861 ميلادي آبراهم لينكلن رييس جمهور آمريكا شد .
چهل در جه زير صفر :
درچنين روزي در سال 1905 ميلادي دماي هوا در ورشو پايتخت لهستان و كشور لبنان به چهل درجه زيرصفررسيد . اين روز به عنوان يكي از سرد ترين روزهاي سال در تاريخ ثبت شده است .
شوروش عمومي در پرتغال :
در چنين روزي در سال 1927 ميلادي شورش عمومي عليه رژيم پرتغالي ژنرال كارمونا به شكست انجاميد .
حمله به تانزانيا :
در چنين روزي در سال 1943 ميلادي و در طول جنگ جهاني دوم نيروهاي نازي به منطقه « سيدي بوزيد » در تانزانيا حمله ور شدند . در همين روز نيز آيزنهاور رييس جمهور وقت آمريكا از جبهه غربي ديدار كرد .
حمله به ويتنام :
در چنين روزي در سال 1968 ميلادي ايالات متحده آمريكا بيش از ده هزار و پانصد نفر نيرو به ويتنام اعزام كرد . با اين كار آمريكا رسما وارد جنگ با ويتنام شده بود .
تبعيد سولژنيتسين :
در چنين روزي در سال 1974 ميلادي الكساندر سولژنبتسين نويسنده مشهور شوروي و برنده جايزه نوبل ادبي از كشورش به خاطر نوشته هايش تبعيد شد . رژيم استالين نويسنده هاي مخالف را به كشور هاي ديگر تبعيد مي كرد .
نظر شما