نقشه زوج جنایتکار برای قتل پسر جوان
به گزارش خبرنگار مهر، در این هفته نقشه زوج جنایتکار برای قتل پسر جوان و سرقت پول هایش در جریان تحقیقات کارآگاهان پلیس آگاهی فاش شد.
هشتم فروردین امسال مردی در تماس با پلیس از کشف جسد سوخته مرد جوانی در حوالی شهر زاهدان خبر داد. دقایقی بعد تیمی از ماموران خود را به محل مورد نظر رسانده و با جسد نیمه سوخته مردی در یک خودروی پراید روبرو شدند. بررسی ها نشان داد، مرد 26 ساله به نام حامد با ضربه های کارد از پا درآمده و عامل یا عاملان جنایت برای اینکه ردی از خود باقی نگذارند اقدام به آتش زدن خودرو کرده اند. کارآگاهان برای افشای راز این جنایت به بررسی ارتباطات مقتول پرداخته و دریافتند، حامد آخرین بار با یکی از دوستانش به نام ناصر قرار داشته است. ناصر از مجرمان سابقه دار بود که به تازه گی از زندان آزاد شده بود. با کشف این سرنخ ناصر و همسرش دستگیر شده و برای تحقیقات به اداره آگاهی منتقل شدند.
کارآگاهان به بازجوئی از متهمان پرداخته تا اینکه ناصر لب به اعتراف گشود و گفت: مدتی قبل با مقتول آشنا شده و از وضع مالی خوب او مطلع شدم.حامد وضع مالی خوبی داشت و همیشه پول زیادی با خود حمل می کرد.یک روز با همسرم نقشه قتل او را طراحی کرده و تصمیم گرفتیم پول هایش را سرقت کنیم. هشتم فروردین حامد به خانه ما آمد. وقتی مطمئن شدیم چند میلیون تومان پول همراه دارد تصمیم گرفتیم نقشه مان را اجرا کنیم. به بهانه گردش حامد را به حاشیه شهر برده و در داخل خودرویش او را غافلگیر کرده و با ضربه های کارد، پسر جوان را کشتیم. بعد هم برای از بین بردن آثار جرم خودرو را به آتش کشیده و از محل فرار کردیم.
مرگ تلخ 2 خواهر در استخر
در روز طبیعت بازیگوشی دو دختر در کنار استخر روستائی مرگ تلخ آنها را رقم زد.
دو دختر 8 و 10 ساله در حالی بازی در کنار استخر کشاورزی در روستای گرگاب اصفهان بودند که به دلیل نامشخص به داخل آب افتادند. با طولانی شدن غیبت دو کودک خانواده آنها جستجو برای یافتن دختران خود را آغاز کرده و در کمال ناباوری با جسد آنها در استخر آب روبرو شدند.
با حضور امدادگران اورژانس در محل، عملیات احیا آغاز شد اما به دلیل گذشت زمان طولانی از مرگ دو خواهر بی نتیجه ماند.
نخستین سرقت مسلحانه مرگبار سال 91
نخستین سرقت مسلحانه مرگبار سال 91 شامگاه 12 فروردین در رباط کریم به وقوع پیوست.
ساعت 10 شب دو سارق مسلح وارد یک طلافروشی در رباط کریم شده و با تهدید مرد طلافروش شروع به سرقت طلاها کردند. در همین حین مرد طلافروشی از فرصتی استفاده کرد و از دستان سارقان مسلح گریخت. او با داد و فریاد از اهالی درخواست کمک کرد. یکی از سارقان با مشاهده این صحنه شروع به تیراندازی به سوی صاحب مغازه کرد که یکی از گلوله ها به سر عابری اصابت کرد و مرگ او را رقم زد. یکی از سارقان توسط اهالی دستگیر شد. در ادامه نیز با حضور ماموران در محل متهم فراری نیز در عملیات تعقیب و گریز به دام افتاد.
سارق مسلح در جریان تحقیقات گفت: حدود سه ماه قبل تصمیم به سرقت طلافروشی گرفتیم. برای اجرای نقشه مان یک قبضه اسلحه کلت خریدیم. همچنین یک اسلحه قلابی تهیه کردیم. برای اینکه ردی از خود باقی نگذاریم قبل از دستبرد به طلافروشی یک دستگاه موتوسیکلت سرقت کردیم. امشب چند بار محل را بررسی کردیم. مرد طلافروش تا دیروقت در مغازه اش بود و این کار ما را برای سرقت راحت می کرد زیرا محل خلوت تر شده بود. وقتی او قصد تعطیلی مغازه را داشت با تهدید وارد مغازه شدیم. در حال جمع کردن طلاها بودیم که او از دستانم گریخت من هم شروع به تیراندازی کردم که گلوله ای به یک عابر اصابت کرد.
قاتل فراری خود را تسلیم کرد
در این هفته همچنین پسر جوانی که در هواخواهی از همسایه خود پسر نوجوانی را به قتل رسانده بود با مراجعه به پلیس آگاهی خود را تسلیم کرد.
مهدی 28 ساله ساعت یک بامداد 29 اسفند سال 90 با مشاهده درگیری پسر همسایه شان با چند نفر دیگر، کاردی از آشپزخانه برداشت و با آن چند ضربه به یکی از افراد حاضر در درگیری زد. او سپس از محل گریخت. بهروز 16 ساله بلافاصله به بیمارستان انتقال یافت که در آنجا بر اثر شدت جراحات جان سپرد. در ادامه تحقیقات برای دستگیری مهدی آغاز شد و کارآگاهان در جریان بررسی ها دریافتند پدر مهدی پس از اطلاع از مرگ بهروز پسر خود را فراری داده است. با افشای این موضوع پدر متهم دستگیر و تحت بازجوئی قرار گرفت. در حالی که تجسس ها ادامه داشت ، مهدی با مراجعه به اداره آگاهی خود را تسلیم ماموران کرد.
او در بازجوئی ها گفت: شب حادثه با شنیدن سر و صدای زیاد از جلوی خانه ، بیدار شدم . زمانیکه از پنجره به داخل کوچه نگاه کردم متوجه شدم که چند نفر با یکی از همسایه ها و پسرانش درگیر شده اند . من نیز به هواخواهی از پسران همسایه ، با برداشتن یک قبضه چاقو از خانه خارج و با افراد حاضر در آنجا درگیر شدم . در یک لحظه با چاقو یک ضربه محکم به پشت یکی از طرفین مقابل زدم و با افتادن وی بر روی زمین از محل متواری شدم . چون از ناحیه قفسه سینه احساس درد می کردم ، با پدرم تماس گرفتم و او نیز مرا به بیمارستان برده و پس از معاینه ترخیص شدم . پس از ترخیص شدن از بیمارستان ، مدتی را در خانه یکی از بستگان مخفی شدم و از ترس به شمال رفتم که پس از چند روز متوجه شدم که پلیس پدرم را به اتهام فراری دادن من دستگیر کرده و چاره ای جز معرفی خود به پلیس ندارم.
نظر شما