به گزارش گروه دين و انديشه "مهر" به نقل ازستاد خبري همايش "عرفان، اسلام ، ايران و انسان معاصر"، اين استاد دانشگاه در سخناني با عنوان "نسبت شيخ اشراق و شمس تبريزي " قرون 6 و 7 هجري قمري را به لحاظ وجود متفكراني چون برادران غزالي ، عين القضات همداني ، نجم كبري، نجم رازي ، شيخ اشراق ، ابن عربي ، شمس تبريزي، مولانا و حتي در ساحت هاي غير عرفاني كساني چون طوسي ، ياقوت حموي و رشيدالدين فضل الله ، از بارورترين و پررونق ترين دوره هاي ايران دانست.
موحد با تاكيد بر آن كه دلايل اعدام شيخ اشراق در سال 587 هجري قمري هنوز هم كاملا مشخص نيست، افزود: سهروردي با پسر صلاح الدين ايوبي (حاكم حلب) بسيار نزديك بود. البته اعدام او هم نمي توانست بي سر و صدا باشد و قتلش هم مخلفي نمي ماند. چنانچه "ابن خلكان" مورخ، كه در دوران جواني اش دو سال در حلب سپري كرده بود در مورد او گفته " مردم حلب درباره او دو دسته اند : عده اي كه بسيارند او را ملحد و بي دين مي دانند و عده اي قليل هم از او طرفداري مي كنند " .
وي ابن عربي را مردي دانست كه مانند شيخ اشراق بسيار تاثير گذار است و افزود: جالب اينجاست كه ابن عربي از سهروردي حتي سخني به ميان نمي آورد ولي شارحانش تا آن جا كه من اطلاع دارم با سهروردي برخوردي ستيزه جويانه داشته اند.
موحد گفت : شمس تبريزي درباره شيخ شهاب (سهروردي) مي گويد " آن شهاب را آشكارا كافر مي گفتند آن سگان". و از اين گفته ، چنين استنباط مي شود كه در آن زمان هنوز شيخ اشراق را بي دين مي دانستند.
موحد با تاكيد بر آن كه ابن عربي و شيخ اشراق به شاخه عرفان نظري تعلق دارند، نام نبردن ابن عربي از سهروردي را تامل برانگيز دانست و ادامه داد : شمس در اشاراتي كه دارد صريحا مي گويد كه سهروردي كشته راه سياست است.
به عقيده وي ، اين گفته را در اين معنا مي توان استنباط كرد كه صلاح الدين ايوبي يك سال پس از قتل سهروردي با صليبيون به صلح و سازش رسيد. البته با علم به آن كه فقهاي حلب سلسله جنبان تحرك عليه شيخ اشراق بودند.
وي تصريح كرد: با نگاهي به نوشته هاي شيخ اشراق در مي يابيم كه نوشته هايش خالي از روح سياست نيست . كه شايد به گوش صلاح الدين ايوبي رسيده باشد و اين واكنش (اعدام سهروردي) را نشان داده باشد.
به گفته اين استاد دانشگاه ، سهروردي به دو نوع حكومت ظاهر و باطن عقيده دارد كه البته با روح سياست زمان او نمي خواند و يك كلاغ و چهل كلاغ فقهاي مخالف او هم مزيد بر اين علت مي شود تا مقدمات مرگ او را فراهم آورد.
وي در بيان نقد شمس درباره شيخ اشراق اظهار داشت: شمس مي گويد: اين شهاب مي خواست كه درم و دينار را برگيرد كه سبب فتنه و بريدن دست ها و سرها است. او مي خواست معاملات خلق به چيزي غير از سيم و زر باشد. در حقيقت شمس طرح وسيعي براي تغيير ساختار اجتماعي سياسي دولت ها دارد.
موحد اضافه كرد : ابن عربي هم شايد به اين دليل كه در معرض تكفير است دست به عصا راه مي رود. زيرا بعدها نزد قاتل شيخ اشراق ، حاكم حلب رفته است كه تا سال 623 بر مسند حكومت بوده و از او حتي تعريف هم مي كند.
نظر شما