به گزارش خبرنگار مهر، دلبستگی و علاقه شدیدی به او پیدا کردم. هر کاری که میگفتم انجام ندهد او لجبازی میکرد و انجام میداد. البته چون دوستش داشتم چیزی نمیگفتم و فقط تحمل میکردم. به او قول داده بودم که به زودی رفاه نسبی را برای او فراهم کنم. اما او صبر نکرد و به من پشت پا زد.
وقتی خطای او را دیدم، قلبم آتش گرفت و زانوهایم سست شد. دیگر زنده بودن، بدون او برایم ارزشی نداشت، بنابراین تصمیم گرفتم خودکشی کنم. با سر، شیشه درب ورودی خانه مان را نشانه رفتم. وقتی به هوش آمدم متوجه شدم که تاندوم دو تا از انگشتان دستم قطع شده بود.
قرص خوردم تا دوباره خودکشی کنم اما باز هم نجاتم دادند. واقعاً انگیزهای برای ادامه زندگی نداشتم. مدتی بعد هم او توانست طلاقش را بگیرد و برای همیشه مرا ترک کرد. بعد از او دیگر هیچ چیز برایم مهم نبود. شاید به خاطر نفرت از بیعرضگی خودم، شاید... .
ظاهری آرام در پس ناهنجاریهای بیشمار
اینها اظهارات جوانی بود که در ظاهر منطقی و فاقد اضطراب بود و در مصاحبه، خود را آرام و قابل اعتماد جلوه میداد، اما در پس این نمای ظاهری، تنش، خصومت، تحریک پذیری و خشم، دروغ گوییهای مکرر، دزدی، دعوا، سوء مصرف مواد مخدر و اعمال غیرقانونی پنهان بود.
وقتی صحبت از خانوادهاش شد سری تکان داد و آه سردی کشید. خاطرات خوبی از دوران کودکی نداشت. میگفت: پدرم فردی عصبی، دیکتاتور، از لحاظ عاطفی بیگانه با فرزندانش بود. فردی که فقط به دنبال بهانه گیری و انتقاد و تخریب شخصیت فرزندان و همسرش بود و هیچ کس جرأت حرف زدن با او را نداشت.
در دوران کودکی و تا آنجا که به یاد دارم پدرم به جرم خرید و فروش مواد مخدر و جرایم دیگر در زندان بود و اعتیاد شدیدی به هرویین داشت. مادرم هیچ وقت در برابر رفتارهای خشن پدر اعتراض نکرد و حتی قدرت دفاع از خودش در برابر ناحقیها و ظلم پدر را نداشت. ابزارش سکوت بود و گریه، آن هم فقط وقتی که پدر خانه نبود.
پدرم فرد بیمسئولیتی بود و تنها انتظارش از ما این بود که ما از او پول نخواهیم.
تجربه استفاده مواد مخدر در 15 سالگی
یادش نمیآید که حتی یک روز یک شکم سیر غذا خورده باشد. همیشه فقر بود و فقر.
میگفت: خیلی زود با مواد مخدر آشنا شدم و برای اولین بار مواد مخدر را در سن 15 سالگی تجربه کردم. به خاطر زندانی شدنهای مکرر پدر، از تحصیل انصراف دادم و همانند برادر بزرگترم که ترک تحصیل کرده بود وارد بازار کار شدم. البته فرقی هم نمیکرد، چون برای تأمین هزینههای مدرسه همیشه مشکل داشتیم.
دزدی به خاطر علاقه به ساعت
در مدرسه به خاطر وضعیت خانوادهام و لباسهای ژولیدهای که میپوشیدم همیشه از بقیه دانش آموزان خجالت میکشیدم. یادم است وقتی پنجم ابتدایی بودم یکی از بچههای کلاس به خاطر اینکه شاگرد ممتاز شد از پدرش ساعت زیبایی هدیه گرفته بود.
خیلی دوست داشتم من هم ساعت داشته باشم، برای همین یک روز وقتی همکلاسیام به خاطر فوتبال ساعتش را در کیف مدرسهاش گذاشته بود آن را از کیفش برداشتم.
پس از ترک همسرم تصمیم داشتم خیلی زود پولدار شوم تا به او بگویم که من بیعرضه نیستم. بنابراین از مغازهها سرقت میکردم تا زودتر از همه پولدار شوم. معمولاً مغازههایی را برای سرقت انتخاب میکردم که مطمئن بودم نیاز مالی ندارند و دزدیدن چند وسیله از آنجا به آنها ضرر چندانی نمیرساند.
در مصاحبه وانمود میکرد که از روی بیعقلی و بیتوجهی دست به چنین شگردی (کلاهبرداری) میزده است. اما در باطن مشخص بود که از ضریب هوشی بالایی برخوردار است و حتی با مظلوم نمایی به صورت ماهرانهای قصد منحرف کردن پلیس را داشت.
زمینههای بروز ناهنجاری
در این زمینه مسئول مرکز مشاوره فرماندهی انتظامی استان به تشریح عوامل روانی، اجتماعی، خانوادگی و ویژگیهای شخصیتی "ع - ب" پرداخت و اظهار کرد: مواجه شدن فرد با احساس حقارت و سرخوردگی در سنین حساس کودکی و نوجوانی، رابطه ضعیف عاطفی میان اعضای خانواده و جو خفقان و سرکوب خواستههای فرزندان و همسر توسط پدر خانواده، وجود پدیده اعتیاد در خانواده، طرد شدن از طرف همسر به علت فقر مالی و ناتوانی در تأمین معاش خانواده، فقدان احساس مسئولیت شخصی که در خانواده فرد هم مشهود بود، همانند سازی با پدر (الگوی نامناسب خانواده)، ترک تحصیل زودهنگام و... از جمله عوامل زمینه ساز در بروز این پدیده نابهنجار است.
سید علی بنیفاطمی روان درمانی به وسیله مشاور و روانشناس با هدف تقویت حرمت به خود و ارزنده سازی و تغییر باورها و شناختها و هدفمندی را به عنوان راهکارهای درمانی این شخص ذکر کرد و تصریح کرد: حقیقت امر این است که کودک در نخستین سالهای زندگی بر اثر تماس نزدیک و دایمی با والدین ارزش های رفتاریاش پایه گذاری خواهد شد و ملاکی برای رفتار اجتماعی خواهد یافت.
عوامل پایهریزی شخصیت سالم
به گفته بنی فاطمی محیط گرم خانوادگی و روابط صمیمی افراد خانواده با یکدیگر میتواند شیوه زندگی فرزندان را بر مبنای همدلی و درک اجتماعی از قوانین و نیز پایه ریزی شخصیت سالم یاری دهد.
وی ادامه داد: زندگی در محیط خانوادگی پریشان و از لحاظ عاطفی سرد، آلوده و منحرف، عدم نظارت و مراقبت کافی از فرزندان و بیتوجهی به امر تعلیم و تربیت آنها میتواند اساس کجرویها را در کودک در زمان حال و هنجارشکنی را در بزرگسالی رقم زند.
این گزارش به خوبی نشان میدهد که رنج از کمبودهای عاطفی، سردی روابط و بیعلاقگی و خودخواهی و نیز طلاق همسر و جدایی ناخواسته از او ضربات سنگینی را بر روح این مرد 25 ساله وارد و وی را مجبور به اعمال خلاف اخلاق و فریب دیگران از دوران کودکی کرده است.
پس شاید افرادی همچون (ع - ب) باشند که در اثر بیمهری خانواده و اجتماع مجرم شوند که ریشه یابی و برطرف کردن عوامل بروز این اختلال احساس میشود.
...................................
روحالله کریمی
قم - خبرگزاری مهر: آن روز برای خرید به مغازهای که در آن کار میکردم مراجعه کرده بود. من 18 ساله بودم و او خانمی 28 ساله؛ چند ماهی از طلاقش گذشته بود که با هم آشنا شدیم. با او رابطه دوستی پنهانی برقرار کرده و با وجود مخالفتهای دیگران با او ازدواج کردم؛ ازدواجی که به مدار ناهنجاری منتهی شد.
کد خبر 1584739
نظر شما