به گزارش خبرنگار مهر، نخستین نشست بنیاد ادبیات داستانی ایرانیان در نمایشگاه بیست و پنجم کتاب با موضوع هویتشناسی ادبیات زنانه و ظهور آن پس از انقلاب اسلامی با حضور کامران پارسینژاد، زهرا زواریان، منصوره شریفزاده و بلقیس سلیمانی، عصر امروز چهارشنبه 13 اردیبهشت در سرای اهل قلم برگزار شد.
ادبیات زنانه ایران قابل کتمان نیست
در ابتدای این نشست کامران پارسینژاد که اجرای آن را نیز برعهده داشت، در سخنانی با بیان اینکه ادبیات زنانه در ایران وجود داشته و قابل کتمان نیست، گفت: به نظر من این ادبیات نه تنها وجود داشته که در سالهای زیادی از عمر خود تاثیرگذار نیز بوده است.
وی ادامه داد: نخستین جرقه ادبیات زنانه در ایران از سال 1309 زده شده است، اما این ادبیات در آن سالها تحت تاثیر ادبیات مردانه بوده و نویسندگان نیز سعی داشتند بیشتر با همان سبک و سیاق بنویسند و آن ادبیات را تکرار کنند.
پارسینژاد ادامه داد: شکوفایی ادبیات داستانی ایران در سالهای دهه 40 بود، اما ادبیات زنانه ایران در سالهای دهه 50 بود که توانست خودش را خوب نشان دهد، ولی باید اذعان داشت که نویسندگان زن در آن سالها به تدریج به سمت گرتهبرداری از ادبیات غرب متمایل شده بودند که انقلاب اسلامی و ماهیت ایدئولوژیک آن در نهایت توانست به تغییر مضامین و واقعیتها در ادبیات داستانی ایران منجر شود و ادبیات زنانه ما را هم به تبع خود تحت تاثیر قرار دهد. این تاثیر تا حدی بوده است که امروزه حتی زنان در ادبیات دفاع مقدس نیز گوی سبقت را از دیگران ربودهاند.
حضور زنان در ادبیات در دهه اول انقلاب ناامید کننده بود
در ادامه این نشست زهرا زواریان نیز در سخنانی به آمار حضور زنان در ادبیات در سالهای نخست بعد از پیروزی انقلاب اسلامی اشاره کرد و گفت: آمارها نشان میدهد که حضور زنان در ادبیات در 10 سال نخست پس از انقلاب اسلامی بسیار ناامید کننده بوده است و اساسا صدایی از آنان بلند نشد؛ تا اینکه در دهههای 70 و 80 شاهد یک تحول شگفت در این حوزه شدیم تا جایی که تعداد زنان داستان نویس در این دو دهه به اندازه کل داستاننویسان دهه 40 بود.
زواریان ادامه داد: با وجود این افزایش هنوز من نمیتوانم بگویم که نویسنده زن ایرانی نویسندهای متفکر است. آنچه از او تاکنون خواندهایم، بیشتر خودنگاریهای زنانه است که گرایشهای فمینیستی دارد و با زاویه دید من راوی نوشته شده است.
وی ادامه داد: زن در ادبیات زنانه ایران به نظرم هنوزمنفعل است و همچنان مورد ظلم واقع میشود و برای دیگری زندگی میکند. این به اعتقاد من یعنی اسیر بودن در گفتمانی مردانه برای نوشتن و روایت که نمیتواند منجر به تولید ادبیات زنانه تاثیرگذار شود.
نظر شما