۳۰ اردیبهشت ۱۳۹۱، ۸:۲۱

به روایت علامه طهرانی/

بررسی علل مخالفت با تعمّق طلاّب علوم دینی در حکمت و فلسفه

بررسی علل مخالفت با تعمّق طلاّب علوم دینی در حکمت و فلسفه

مرحوم علامه آیة الله حاج سیّد محمّدحسین حسینی طهرانی در کتاب خود "سرالفتوح ناظر بر پرواز روح" به بررسی علوم عقلیه و رد ادعای مخافان آن بر پایه آیات و روایات پرداخته است.

علل مخالفت با تعمّق طلاّب علوم دینیّه در حکمت و فلسفه

باری، عیب و علّت اینکه طلاّب علوم دینیّه را از تعمّق در حکمت و فلسفه باز می‌دارند دو چیز است:

اوّل: سوء ظنّ به بحث‌کنندگان در معارف عقلیّه از راه استدلال عقلیّه و برهان فلسفیّ.

دوّم: آن راهی را که خودشان در طریق فهم معانی اخبار پیش گرفته‏اند و پیموده‏اند و بر آن اصرار دارند؛ و آن این است که: جمیع روایات و احادیث را از طریق بیان در مرتبه واحدی دانسته‏اند، و آن همان مرتبه‌ای است که افهام عامّه بدان دسترسی دارند، به این ادّعا که: این مرتبه، همان منزله‌ای است که معظم اخباری‌ که جواب سؤال‌های مردم را که از ائمّه علیهم السّلام کرده‏اند، مشخّص می‏سازد.

و به عبارت دیگر: اختلاف اخبار و روایات در مسائل عمیقه اصولیّه، و دقائق لطیفۀ عرفانیّه، و ظرائف و لطائف ابحاث توحیدیّه، فقط ناشی از اختلاف عبارات و سبک اسلوب مسائل ادبیّه از بیان و بدیع و فنون ادبی است، نه راجع به اختلاف دقائق آن حقایق.

و بنابراین، زحمت ما برای حلّ اخبار، همه برای شکستن قفل‏های ادبی و کلامی راجع می‏شود، و امّا در حاقّ معنی همه در سطح واحدی هستند که مورد وصول افکار عامّه می‏باشد؛ و لذا باید سعی نمود با شرح و تفسیر ادبی، آنها را در دسترس عامّه قرار داد. و امّا اختلاف دقائق معانی که از سطح افکار عامّه بیرون باشد و نیاز به ابحاث پیچیده و عمیق فلسفیّه داشته باشد، نداریم؛ و بنابراین نیازی به علوم حکمیّه و عقلیّه نداریم.

خطای بزرگ محدّثان در مواجهه با روایات

و محصّل آنکه: قبل از وصول به این اخبار، شخص محدّث خود را واصل به این معانی می‏داند، و مستغنی از بحث و کنکاش در حلّ آن می‏یابد؛ و بنابراین فقط در جمع‌آوری این احادیث و بیان لغات و شرح تفصیلی آن در حدود همان افکار عامّه می‏پردازد.

و این خطایی است بسیار بزرگ! زیرا می‏دانیم در اخبار، مطالب عالیه و نفیسه‌ای است که به حقایقی اشاره دارد که بدان‌ها غیر از افهام عالیه و عقول خالصه کسی دسترسی ندارد، و آن حقایق برای کسانی است که یا دارای عقول عالیه باشند و یا با مجاهده و دراست در مکاتب تعلیم و تعلّم بتوانند خود را بدان‌جا برسانند، و با تجسّس و تفحّص و بحث و گفتگو ـ از نقطه نظر توسعۀ ذهنی ـ از روی حجاب آن پرده بردارند، زیرا غایت دین توحید است؛ و توحید صرف و خالص امری است بس عظیم، که بدون سال‌ها مجاهده و تعبّد به نوامیس دینی و عبادت خالصانه حضرت حق، و شهود وجدانی، و تقویت قوای ذهنی حاصل نمی‌شود.

و ائمّۀ ما علیهم السّلام، بالأخصّ حضرت امیرالمؤمنین علیه السّلام در بعضی از خطب نهج البلاغه، و صادِقَین و حضرت رضا علیهم السّلام در توحید صدوق و در عیون از آن مسائل دقیق و عمیق بیاناتی دارند که فقط با حرکت در مراحل فکریّه و وجدانیّه می‏توان بدان رسید؛ یعنی به کمال یقین دست پیدا کرد. وگرنه تمام عبادات و مجاهدات برای وصول به یقین و معارف حقّۀ حقیقیّۀ الهیّه عبث و بیهوده بود.

پس چون همه مردم به معارف الهیّه نرسیده‏اند، و باید در راه وصول باشند، و امامان ما علیهم السّلام از آن حقایقِ معارف مشروحاً سخن به میان آورده‏اند، بنابراین برای وصول به حقایق کلام آنها نمی‌توانیم خود را از کنکاش در علوم عقلیّه مستغنی ببینیم؛ وگرنه در جهل مرکّب غوطه خورده‌ایم.

و از همه مضرّتر آنکه: یک سطح قرار دادن روایات، موجب می‏شود که معارف عالیه‌ای که از ائمّه اطهار علیهم السّلام افاضه شده است، اختلاط پذیرد؛ و بیانات عالیه به علّت تنزّل آنها به منزله‌ای که منزلۀ آنها نیست فاسد گردد، و بیانات ساده نیز به علّت عدم تعیّن و تمیّز، ارزش خود را از دست بدهد. الغا کردن و نادیده گرفتن مراتب، موجب از بین رفتن و ضایع شدن معارف حقیقیّه می‏گردد.

عامۀ مردم در معارف به همان مرحلۀ تقلید اکتفا کرده‌اند

و جای بسی تأسّف است که معارف دینی ما آن‌طور که باید در [میان] تودۀ عامّۀ مردم بحث و تحلیل نشده است؛ و عامّۀ مردم در معارف به همان مرحلۀ تقلید اکتفا کرده‏اند؛ و با آنکه در مسائل بسیطۀ فرعیّۀ عملیّه، چون حیض و نفاس، و بیع و شراء، و طهارت و نجاست، تقلید میّت را جایز نمی‏دانند ـ گرچه آن مجتهد فقیه میّت چون شیخ طوسی و علاّمه حلّی از محقّقین فقها بوده باشند ـ و می‏گویند حتماً باید به مجتهد زنده رجوع کرد، امّا در مسائل اصول اعتقاد که مبنای حیات اخروی و زندگی ابدی انسان است، به تقلید میّت اکتفا کرده و آنچه را که بعضی از محدّثین در کتاب دعا و یا در جوامع خود بیان کرده‏اند، به عنوان اصل مسلّم پذیرفته و مبنای اعتقاد خود قرار داده‏اند.

و بزرگان ما نیز به مسائل اعتقادیّه بذل توجّه ندارند، و آن را بی‌اهمّیّت تلقّی می‏کنند، و امروزه بیشتر به مسائل فقهیه و به خصوص به مسائل اصول فقه عنایت دارند؛ و اگر هم ذکری از فلسفه و حکمت به میان آید، می‏گویند: به مقداری که انسان را در اصول فقه اعانت کند، لازم است، زیرا بسیاری از مسائل اصول فقه مشحون از مسائل فلسفی است. و این رویّه خسرانی است بزرگ که انسان فلسفه را به خاطر اصول فقه بخواند!

اشکال به اینکه قرآن و احادیث ما را مستغنی از علوم عقلیّه می‌کند

بعضی از مخالفین فلسفه، اشکال به آن را چنین عنوان می‏کنند که:

آنچه از حقایق و معارف اصیله می‏باشد، همه در روایات وارده از معصومین علیهم السّلام وارد شده است؛ زیرا که حقّاً احادیث شیعه دایرة‌المعارفی است که در آن از هرگونه مسائل اعتقادیّه و حقیقیّه از سرّ توحید و رموز عالم آفرینش، و وحدت و کثرت، و قضاء و قدر، و لوح و قلم، و عرش و کرسی، و ارواح مجرّده و ملائکه، و جنّ و انس، و حیوان و نبات و جماد، و غیرها، همه و همه به طور مستوفی بیان شده است. و ائمّه علیهم السّلام تا سنه 329 هجریّۀ قمریّه که غیبت کبری واقع شد، به تدریج بیان کرده‏اند، و قرآن ما که یگانه کتاب هدایت است(سوره انعام، آیه 59)؛ در این صورت چه نیازی به علوم عقلیّه و ادلّۀ فلسفیّه داریم؟

پاسخ آن است که: علوم عقلیّه راه‌گشا و راهنمای ما بدین معارف هستند. علوم عقلیّه راه صواب را از خطا نشان می‌دهد، و بنابراین با این علوم می‏توانیم به حقایق آن معارف برسیم؛ وگرنه تا روز قیامت در جهل فرو مانده‌ایم، و چنین می‏پنداریم که اخبار و روایات را فهمیده‌ایم.

نه، چنین نیست؛ همان‏طور که علم منطق راه صواب را از خطا از نظر هیئت جدا می‌کند، و نشان می‌دهد که تشکیل صغری و کبری در قیاس اقترانی باید به کیفیّت مخصوص در اشکال اربعه صورت گیرد تا منتج نتیجه باشد وگرنه نتیجه غلط به‌دست می‏آید، و این علم منافاتی با علوم شرعیّه و روایات ندارد، بلکه راه‌گشا و رهنما برای تشکیل قیاس در استنتاج مسائل فرعیّه و احکام و سایر مسائل است، همین‌طور علم فلسفه راه صواب را از خطا از نظر مادّه و متن جدا می‌کند، و نشان می‌دهد که مسائل برهانیّه جدا از مسائل شعری و خطابی و جدلی و مغالطه است، و فقط باید به براهین تمسّک جست و از سایر مواد احتراز جست.

بنابراین علم عقاید متّخذه از شرع که از منبع حقیقت و متن واقع سرچشمه می‏گیرد، نمی‌تواند منافات با نتایج متّخذه از براهین قطعیّۀ فلسفیّه داشته باشد، و مسائل فلسفیّه نمی‌تواند منافات با حقایق شرعیّه داشته باشد.

کد خبر 1605278

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
  • نظرات حاوی توهین و هرگونه نسبت ناروا به اشخاص حقیقی و حقوقی منتشر نمی‌شود.
  • نظراتی که غیر از زبان فارسی یا غیر مرتبط با خبر باشد منتشر نمی‌شود.
  • captcha